آن شب ...

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۱۴، ۲۳:۲۷

اون شب اصلا خواب خوبی ندیده بودم و یکی از اون شبهای تکراری بود که داشتم به مرگ فکر میکردم احتمال میدادم که اتفاق بدی خواهد افتاد

 

صبح وقتی اولین خبرها رو شنیدم گفتم اینا شایعه هست و ...

 

ولی بعدش دیگه حرف از شایعه نبود :(

 

خیلی شوکه شدم .....

 

وقتی خبر اینطوری شهید شدن و کشته شدن رو(حتی اگه فیلم باشه مثل شبی که ماه کامل شد با اینکه ندیدم ولی وقتی داستان اون رو شنیدم که چجوری طرف رو جلو خانواده اعدام کردن ... ) میشنوم کلا به مدت یک روز قفل میشم کلا برنامه ای که ریخته بودم به هم ریخت :(

 

 

 

+ بعضی وقتا خیلی به مرگ فکر میکنم و افرادی که از بینمون رفتن و خواهند رفت و زندگی رو بدون اون افراد تصور میکنم . 

یعنی من باید مرگ این همه نفر رو ببینم ؟

بعضی وقتا دوست دارم زودتر از بقیه بمیرم....  

اما این هم خودخواهیه .

بقیه از مرگ من ناراحت میشن....

اصلا بقیه ناراحت میشن ؟

به جز عده ای کج فهم هرکی دیدم از لحاظ روحی ریخته بود بهم

۱۵ دی ۹۸
پاسخ
چی بگم ...

:(
۱۵ دی ۹۸
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">