دیگه خسته شدم :(

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۳۰، ۲۲:۰۷

از اینکه بخوام مدام استارت بزنم  و یک چیزی جلوم رو بگیره ، دیگه بریدم از این کار. واقعا یک ماهه درگیرم . فقط سر همین قضیه !!

 

هر روز دارم بیشتر حسرت میخورم که چرا از این همه توانایی که دارم استفاده نمیکنم . اصلا راه استفاده اش رو بلد نیستم . ای کاش یک دو تا راهنما بود . دو تا راهنما که هم تواضع  داشته باشن و بتونن به یک آدم در هر سطحی جواب بدن و هم اینکه

ایرانی

باشن :(

هر جایی ، هر گروهی رفتم انگار نه انگار سوال پرسیدم و امان از جوابایی که داده نشد :((((

 

بعضی وقتا واقعا از آدمهای اطرافم متنفر میشم ، کمک میخوای ، سوال میپرسی ، هیچکس ، انگار همه توی دنیای خودشون هستن . 

اگه همه کنار هم بودیم و به هم کمک میکردیم 

دنیا قشنگ تر میشد.

اگه!!

Related image

 

 

! کنار مرور گر نشون میده یعنی چی ؟

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۳۰، ۱۲:۰۶

سلام.

 

میام بیان میگه اتصالتون ایمن نیست باید چیکار کنم ؟

دیروز اصلا نمیتونستم با سیستم بیام بیان ولی با گوشی میتونستم.میگفتش که امن نیست .

 

مشکل از چیه ؟

با هر مرورگری هم میام این رو میگه.

اهداف پسا امتحان :)

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۲۷، ۲۳:۲۲

دارم به این فکر میکنم که بعد از امتحان فردا دیگه همه چی برام ممکن میشه.

 

فقط یک اراده میخواد همین .باید بتونم توانایی های لازم رو کسب کنم و 

کلی هم کار دارمsmiley

 

Image result for Determination

 

 

سوال فنی از تلگرام

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۲۳:۴۸

میخواستم توی یک گروه پی ام بدم و خیلی هم ضروری بود برای کارام و پی ام من رو نمیفرستاد و این پیام رو میفرستاد

You are performing too many actions. Please try again later.

+ یک دایره قرمز کنار پی ام .

مشکل چیه ؟ جرا اینجوری میشه و تا کی باید صبر کنم ؟

++البته قبلش یک پی ام تقریبا 10 الی 15 خطی نوشتم. شاید به خاطر اون بوده و داخل بقیه گروه ها میتونستم راحت پی ام بدم.

چگونه امتحانات را پاس کنیم ؟!

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۲۳، ۱۹:۵۹

شاید اولین امتحانی در عمرم هست که دوست دارم حداقل ده رو بگیرم و پاس بشم.

 

بنا به اتفاقاتی که تقصیر استاد بود ، افتاد هیچی درس نخوندم و به نمره 20 فکر میکردم ولی امروز ظهر همه چی تغییر کرد. بعد از شنیدن خبر اینکه استاد مبناش از کتابه و نه سوالایی که بچه ها طرح کردن کلا از زندگی پشیمون شدم.مرد حسابی یک هفته زودتر این رو میگفتی که برنامه ریزی سفت و سختی داشته باشم برای خوندنش.

 

این درس همون درسی هست که بنده به مدت 5 هفته روی 6 صفحه از کتاب برای کنفرانسم متمرکز بودم ولی از این 6 صفحه کلا 2 صفحه رو فهمیدم.

Image result for ‫اصول و مبانی آموزش و پرورش دکتر شکوهی نمونه سوال‬‎

 

خیلی دوست دارم به نویسنده کتاب ( پدر علوم تربیتی کشور ) حرفهایی بزنم ولی میگن پشت سر کسی که فوت کرده ، حرف نزن 

یک قسمتی از این کتاب هم واقعا فوق العاده هست . تربیت ... طبیعت ... فطرت.... باز طبیعت....تربیت....طبیعت .... فطرت....نظریه فیلسوفان درباره طبیعت و تربیت . اصلا بذارین یک قسمتیش رو نشون بدم:

 

و نقدی که من بهش داشتم :

میگه که باید طوری به طبیعت در تربیت توجه بکنی که بر ضدطبیعت غلبه بکنه (اون بالا مواردش رو گفته ) و اینکه طبیعت تنها زیر مجموعه تربیت نیست و نباید تنها به این (طبیعت ) توجه بکنی.

 

کلا باعث شد که حدود 25 صفحه از کتاب رو حذف کنم که مربوط به این بحث تربیت و طبیعت هست.

 

استاده رئیس دانشگاه هست و طبیعتا نمیشه باهاش بحث کرد.

 

+خدایا من رو پاس کن :دی 

از هر دری سخنی

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۱۹، ۲۲:۵۲

یعنی یادم باشه داخل گروه حرفی از درس نزنم. گفتم من فقط نمونه سوال و مرور مونده که وضعم خوب بشه و واکنش بقیه :

 

 

 

- آقای ..... سوالات کنکور خارج از کشور سال1399 آیین زندگی رو هم زدی ؟ خخخخ

 

- نمونه سوال و مرور خخخ

 

و...

 

 


 

شنبه امتحانا شروع میشه و همه در حال خوندن و ناراحت بودن که چرا از اول ترم نخوندیم و ... عهد میبندیم که از ترم بعد هر روز درس بخونیم ولی مطمئنا همه باز هم شب امتحانی میشن :دی

 


امروز حالم خیلی بهتره. دیروز فاجعه هواپیما بود و یکی از هم دوره ای هام هم فوت کرده بود در 18 سالگی سر هیچی و کلا یک جوری بودم .

تسلیت میگم از طرف خودم.(فاجعه اتوبوس هم گویا بوده و من خیلی خبر ندارم.)


مشکلات همچنان پابرجاست ولی من دارم میان بُر میزنم. در واقع دارم راه های دیگه رو یاد میگیرم که قطعا در آینده ای نزدیک نتیجه اش رو میبینم.


ممنون از کامنت های دلگرم کننده پست قبل و اینکه گفتم حالم خوبه.

پیش به سوی زندگی 

 

Image result for life"

آسم .... :(

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۱۸، ۲۳:۰۹

متن غم انگیز است. مطمئنم غم انگیزه چون با حس نوشتم :


بالش رو به صورتم مدام فشار میدادم ...

گریه میکردم و تحمل دیدنش رو نداشتم.

تحمل شنیدن صدای سرفه های خشکی که شاید آخرین صداهاش باشه.

میگفتم خدا ، چرا به دعاهام گوش نمیدی ؟

همچنان سرفه و یک لحظه ...

دیگه سرفه ها قطع شد . بالش رو انداختم زمین . سریع بلند شدم

رفتم ببینم چی شده.

- هااااااااااااااااااا ......

صدای خشن تنفس مامانم بود به زور میتونست نفس بکشه. دیگه افتادم زمین

گفتم آخر کاره. 

نمیدونستم چیکار کنم. یعنی مامانم رو دارم از دست میدم ؟

از زمین و زمان شکایت میکردم تا اینکه بابام سریع رفت ماشین رو روشن کرد و با مامان رفت بیمارستان.

هر کی از کنارم رد میشد ، بهم دلداری میداد.

مال شب عید سال 96 بود.....

عید کلا ظهرمارم شد.

دکتر گفته مامانم آسم داره :((((((((((((((((

هر شب مامانم سرفه میکنه و دکتر هم رفتیم ولی فایده نداشته :(

وقتی صدای سرفه های مامانم رو میشنوم ،،،، کلی ناراحت میشم. بعضی وقتا هم اشک میریزم و میگم خدایا حال مامانم رو خوب کن و هیچی دیگه ازت نمیخوام .

دکتر معالج مامانم رفته مسافرت تا اردیبهشت هم نیست و مامانم تنها میمونه و این چند ماه جهنمی.دکتر خوب هم سراغ ندارم.

ای کاش مشهد نبودیم ، حداقل آلودگی وارد ریه مون نمیکردیم :(((((((((((

 

+ امیدوارم یک روزی سرطان(انواعش) ، ایدز ، آسم ، فیبروز سینیتیک ، تالاسمی ، فنیل کوتونری ، کم خونی ها و .... درمان بشن.

برای مامانم واقعا نمیدونم چیکار کنم . البته الان دکتر گفته ممکنه آسم نباشه و حساسیته در هر حال سرفه های مامان دلم رو بدجوری میلرزونه :(

و من هم هیچ کاری نمیتونم براش بکنم همین من رو خیلی اذیت میکنه :((((((((

حتی اسپری هم جواب نمیده.

خودت درستش کن.

 

شب امتحانی نباشیم ...

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۱۶، ۲۳:۰۷

شاید دارم کم کم به این نتیجه میرسم که دانشجو بودن = شب امتحانی بودن 

 

 

گروهی درس خوندن هم اصلا جواب نداد :( میتونم خودم بخونم.

 

 

آن شب ...

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۱۴، ۲۳:۲۷

اون شب اصلا خواب خوبی ندیده بودم و یکی از اون شبهای تکراری بود که داشتم به مرگ فکر میکردم احتمال میدادم که اتفاق بدی خواهد افتاد

 

صبح وقتی اولین خبرها رو شنیدم گفتم اینا شایعه هست و ...

 

ولی بعدش دیگه حرف از شایعه نبود :(

 

خیلی شوکه شدم .....

 

وقتی خبر اینطوری شهید شدن و کشته شدن رو(حتی اگه فیلم باشه مثل شبی که ماه کامل شد با اینکه ندیدم ولی وقتی داستان اون رو شنیدم که چجوری طرف رو جلو خانواده اعدام کردن ... ) میشنوم کلا به مدت یک روز قفل میشم کلا برنامه ای که ریخته بودم به هم ریخت :(

 

 

 

+ بعضی وقتا خیلی به مرگ فکر میکنم و افرادی که از بینمون رفتن و خواهند رفت و زندگی رو بدون اون افراد تصور میکنم . 

یعنی من باید مرگ این همه نفر رو ببینم ؟

بعضی وقتا دوست دارم زودتر از بقیه بمیرم....  

اما این هم خودخواهیه .

بقیه از مرگ من ناراحت میشن....

اصلا بقیه ناراحت میشن ؟

من زنده ام :دی

امیر + ۱۳۹۸/۱۰/۹، ۲۱:۲۷

خب اون قدرها هم بد نبودم دوی 540 متر در 2 دقیقه و 25 ثانیه :)

به نظر که عالیه . از دور دوم که تا نصفه هاش رفتم به بعد شروع کردم به استارت زدن و فشار رو زیاد کردم وقتی دور دوم تموم شد و میخواستم برم دور سوم همه گفتن :

+چرا استارت زدییییییییییییییییییی؟

من میدونستم دیر میرسم با این وجود سعی کردم که همه توانم رو بذارم تا نصفه دور سوم همه چی خوب بود ولی دیگه واقعا کم آوردم و یک پیچ مونده بود . پاهام واقعا خسته بودن و نمیتونستن تکون بخورن اما با قیافه ای عصبانی سعی کردم فشار را همانطوری نگه دارم ولی نمیشد دیگه. با این وجود دویدم و ب دویدن ادامه دادم ولی دیگه سرعتم کم شده بود و وقتی دور سوم تموم شد به خودم افتخار کردم یکی از دلایلش این بود که اولین نفر بودم در گروه خودم که تونستم به خط پایان برسم.

در هر حال هر چیزی که شد ، من تونستم 540 متر رو بدوم با اینکه بعدش عوارض داشت :دی

اصلا تصورش هم برام الان خیلی سخته که تونستم انقدر خوب برم.(خوب از نظر خودم )


باز  هم کارهام گره خورده و نمیدونم باید چیکار کنم . بلاتکلیفی خیلی بده . راه حل دیگه ای سراغ ندارم :((((((((((


یک بخش زیادی از کارها و مسئولیت ها از روی دوشم برداشته شد و حالا میتونم آزادانه تر کار بکنم.


میخواستم فیلم irishman رو ببینم. گفته بود که سانسور شده هست و حجمش شده بود 777 مگابایت و البته با کیفیت 480(همیشه همین کیفیت رو دانلود میکنم که بتونم فیلمای بیشتری دانلود بکنم ) بازش کردم و خواستم نگاه بکنم ،،،،،، 3 ساعت و 25 دقیقهsurprise

حرفی ندارم.