عیدتون خیلی پساپس مبارک :)

امیر + ۱۳۹۸/۵/۳۰، ۰۹:۳۹

سلام :)

 

عید رو بهتون تبریک میگم :)

+ کامنتا رو بزودی که نمیشه گفت حدود یک هفته دیگه تایید میکنم :)

الان همدانیم . هوای اینجا خوبه . حداقل از قم بهتره :)

 

هم ناحیه های خوب :/ ( انتخاب رشته )

امیر + ۱۳۹۸/۵/۲۵، ۱۸:۰۷

خراسان های شمالی و جنوبی جفتشون با ما در یک ناحیه هستن 

اما هیچ کدوم از دانشگاه هاشون تعهدی بابت خوابگاه نمیدن indecision

الان من باید چی بگم ؟؟ ناحیه بندیتون عالیه واقعن :///

مرسی واقعا ...

++حالا که میبینم ناحیه بد تر از اینجا هم هست و اون هم ناحیه 7 هست ://

برای داوطلبان این مناطق آرزوی صبر و شکیبایی دارمindecision

کمک !! ( کنکوری های 98 یا قبل تر البته اگه یادشون باشه)

امیر + ۱۳۹۸/۵/۲۳، ۲۱:۴۱

سلام . 

 

دو تا مشکل بزرگ دارم . 

 

1-من علاوه بر رشته اصلیم ،کنکور زبان هم شرکت کردم و نمیتونم برای انتخاب رشته وارد صفحش بشم و جایی هم این اطلاعات رو نداره . وقتی کارنامه رو باز میکنم فقط درصدای رشته اصلیم با زبان رو نوشته  و هیچ چیز دیگه ای برای زبان نزده . منظورم اینه که برای رشته تجربی شماره پرونده ام رو نوشته ولی برای زبان شماره پروندم رو ندارم و نشون نمیده . شماره های سریالی و دیگر موارد رو هم نمیدونم و ندارمشون . 

 

2-این یکی مخصوص کنکوری های 98 هست . امسال رشته هایی رو صرفا بر اساس سوابق تحصیلی ، میشه انتخاب کرد و شانس قبولی هم داریم. اما برای انتخاب رشته اش بعضی از اطلاعاتش رو نمیدونم . اون رو چجوری تکمیل کنم .

مثل کد دانش آموزی ،یا کد منطقه یا ناحیه اخذ مدرک دیپلم .....

 

 

+ مشکلات تقریبا مرتفع شدن :)

ممنون از همگی بابت کمکشون .

روزمون مبارک :)

امیر + ۱۳۹۸/۵/۲۲، ۱۸:۱۱

سلام . 

ساعت 4 بعد از ظهر بود که یک دفعه دوستم که مسافرت بود به خونمون زنگ زد . 

صحبت نه از کنکور و درس بود و نه انتخاب رشته و فقط گفت : روزت مبارک :)

---------------------------------------------------------------------------

اگه رئیس جمهور و یا وزیر آموزش و پرورش و یا رئیس سازمان سنجش و یا حتی رئیس کارخونه صندلی سازی که مخصوص امتحاناست ، باشم بلافاصله دستور میدم که فقط بیان صندلی دسته دار مخصوص ما چپ دستا درست کنن . خدایی سر همین موضوع به ظاهر ساده سر امتحانا دچار کمر درد شدیدی میشدیم .

سر جلسه کنکور هم یک صندلی راست دست گذاشته بودن سمت چپی که نشسته بودم . خوب بود ولی مثل صندلی چپ دست نیست .

 

به هر حال ، روز چپ دست رو به هر کی ( اعم از بیانی و غیر بیانی و مجازی و غیر مجازی ) تبریک میگم :))

چپ دستای بیانی رو نمیشناسم ، هر کی چپ دست هست یک اعلام حضور کنه:)

 

++

بزرگترین مزیت چپ دست بودن اینه که میتونی سر جلسه‌ی امتحان، کج بشینى که نفر پشت سر، چهار تا تست از روی دستت بزنه و دعای خیرش نصیب امواتت بشه 

 

+++ یک پست هم به زودی میذارم که یک قسمتش مربوط به چپ دستا هست .

بدون شرح! ( اندر حکایات انتخاب رشته و ... )

امیر + ۱۳۹۸/۵/۱۹، ۲۰:۵۴

میترسم رشته ای رو انتخاب کنم که الان از بیرون اسم قشنگ و وسوسه کننده ای باشه و وقتی واردش بشم بفهمم که چه رشته داغونیه . مثل همین بستنی های کیم عروسکی که جلدش رو نگاه میکنیم یک عروسک خوشگل و شیک هست ولی وقتی بازش میکنیم میبینیم که کلا عروسکه ، از ده تا جا ضربه خورده و کلا هم چشم نداره :/

 

و یک سری رشته ها هم برعکس ، خیلی دارم سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به فرهنگیان عوض کنم .آخه همه چیزش خوبه ، چرا علاقه نداری ؟؟ پولت جوره ، کارت جوره ، سربازیت هم که خیلی کمه . 

مشکل اینه که من اصلا حال و حوصله گشتن با بچه ها رو ندارم ( دبستانیاش که بماند ) و همچنین تدریس و اینکه من اصلا در بحث کردن و صحبت کردن  و فهموندن چیزی به بقیه و (باز اون هم بخواد کوچیکتر باشه ) ... ندارم . هر روز باید قیافه چند تا بچه ببینی که مدام میپرن بالا و میپرن پایین ...

از یکنواختی هم خوشم نمیاد هر روز باید قیافه آدمها و بچه هایی رو ببینی که سه ماه دیگه هم قراره ببینی.

 

ولی تنها رشته ای که میشه تضمین کرد تا سالهای دور هم کار داره ، همین فرهنگیان هست . 

 

برای انتخاب رشته رفته بودیم بیرون و رقمها همه یکسان ولی 

200 هزار تومن 

درسته انتخاب رشته مهمه ولی خداییش 200 هزار تومن برای 3 جلسه که بیایم ببینیم چی میشه .

من که میگفتم نمیخواد بیخیال و مامان و بابام در جو انتخاب رشته که نه باید بری چون بقیه هم میرن مشاوره .indecision

خدا به خیر کنه .

+این چند روز کلا وب گردیم به صفر کاهش پیدا کرده و میکنه چون درگیر انتخاب رشته هستم . عذر بنده را پذیرا باشین smiley

 

خون !

امیر + ۱۳۹۸/۵/۱۷، ۱۵:۰۹

آقا من یک مشکلی دارم و اون هم خون هست . 

نمیدونم واکنشم نسبت به خون چی هست :دی

چون تا حالا میشه گفت کسی رو ندیدم که خونریزی داشته باشه ( جلوی چشمم )

یکی این و یکی دیگه هم ظرفیت مازاده که نمیدونم چی هست اگه کسی میدونه توضیح بده ممنون میشم:)

ربات :)

امیر + ۱۳۹۸/۵/۱۴، ۱۴:۵۵

یادمه کلاس پنجم که بودم مدرسمون یک کلاسی میخواست برگزار کنه که اسمش کلاس رباتیک بود . نمیدونم چرا ولی اون موقع عاشق این بودم که یک چیزی درست کنم و کلی کیف کنم :) 

همه چی خوب بود و من هم با کلی ذوق و شوق برای خانوادم این موضوع رو بیان میکردم و از علاقه ام برای شرکت در این کلاس براشون میگفتم . مدرسه هم خیلی از خونمون دور نبود و میتونستم از اونجا پیاده بیام خونه . 

میخواستیم بریم بیرون . اون روز ، اولین روز شروع کلاسها بود. اولش پرسیدم : میریم اون کلاس ؟

مامانم ( با بی حوصلگی ) : آره .

هممون سوار ماشین شدیم. یادم نمیاد به قصد چی هممون اومده بودیم بیرون . خونه کسی میخواستیم بریم ، دور بزنیم .... 

خدود نیم ساعت از شروع کلاس گذشته بود و من هم بی قرار که چرا نمیرسیم و نمیریم . چند دقیقه بعد از کنار مدرسمون رد شدیم ، میخواستم پیاده بشم ولی ماشین واینستاد . در واقع خانواده اصلا نمیخواستن که من در اون کلاس شرکت کنم.

بعد اینکه رسیدیم خونه فهمیدم که اون « آره » دروغ بود و خیلی ناراحت شده بودم . نمیدونم . اگه اون مسیر رو ادامه میدادم ، دیگه کارم به رشته تجربی و .. نمیکشید  و یک راست میرفتم ریاضی با علاقه به این رشته . 

دروغ که شاید هم از نوع مصلحتی باشه ، میتونست سرنوشت من رو خیلی عوض کنه . اگه اون حرفه رو ادامه میدادم قطعا با برق آشنایی زیادی پیدا میکردم و مدار  و ...

و من الان 18 سالمه هیچی از برق و مدار نمیدونم (چه تئوری و چه عملی ). در کنکور هم قسمت مدار که سه تا سوال بود رو نزدم . چون اصلا اون درس رو نخونده بودم و جزء اهدافم نبود . بهتر بگم من هیچ وقت از برق هیچی متوجه نشده بودم . 

حالا که نگاه میکنم ، دروغ زیاد شنیدم . خیلی زیاد . نه فقط از خانواده . از خیلیا . 

دقیقا نفهمیدم در چه زمینه ای استعداد و علاقه دارم . داخل هر حیطه ای شدم تا وسطش رفتم و ولش کردم . نه در خط تونستم برای خودم آدمی بشم و نه در درس و نه در زبان انگلیسی و نه در فوتبال ، والیبال ، رباتیک و تئاتر و ... در هیچ کدوم اول نبودم . در واقع تو چشم نبودم . اعتماد به نفسم پایین رفت . خیلی پایین رفت . سر همین دروغها و توجیهات که درس مهمه و هیچ چیز دیگه مهم نیست . 

 

ایده یک فیلمی رو تقریبا شبیه همین در نظر دارم و قبل کنکور با خودم سکانس های فیلم رو در نظر میگرفتم و تصور میکردم ( در زمانهای استراحتم ) آخ اون موقع دوست داشتم بیام سینما چون خیلی علاقه داشتم و دارم اما وقتی زندیگ بازیگرا رو میبینم و میخونم که هر کدوم ده بیست تا طلاق داشتن کلا از این کار پشیمون شدم .

 

احساس میکنم به هیچی در زندیگم نرسیدم .میترسم این دو تا هدف آخر هم نشه :(

برام دعا کنین :)

خیلی استرس دارم

 

+ من الان خیلی از این آپشن های بیان سر در نمیارم باز بروز میکنین ؟؟frown چرا آخه؟ angry

 

 

++ آقا قراره پاستا درست کنم . هیچی ازش بلد نیستم و تا حالا هم غیر از املت سوخته ( اندکی اقراق ) و خاگینه و نیمرو و تخم مرع آبپز و سیب زمینی سرخ کرده هم درست نکردم:دی

میخوام ببینم همون ماکارونی هست و سس دیگه ای میخواد ؟

سس آلفردو کسی بلده روش تهیه اش رو ؟

دوباره مسافرت

امیر + ۱۳۹۸/۵/۹، ۲۳:۴۰

سلام . 

خب دلم میخواد با دید خوبی نسبت به این مسافرت نگاه کنم و برم پیش مامان بزرگ و بابابزرگ و ..... حس صف ناشدنی اون لحظات .

 

جمعه شب یک مراسمی هست و ما هم از اقوام نزدیک هستیم و مجبوریم در این مراسم شرکت کنیم . مراسم خیلی خاصی نیست اما گرفتن باغ تالار برای این مراسم و بزن بکوب دیگه ندیده بودم و چی بپوشم ها خانوما و غذا چی میدنهای آقایون هم شروع میشه . اگه عروسی بود میگفتم اشکالی نداره اما این ....  آخه کی اینجور چیزا رو مد کرده ؟؟؟؟  ://

 

با خود میگم ولش کن . بقیه خوش هستن و چرا من شاد نباشم ؟ میریم در اون مراسم با افتخار شرکت میکنیم :)

اما مشکل اینه که من حوصله بزن و بکوب و سر و صدا و آلودگی صوتی رو ندارم . برای اینجا هم باید فکری بکنم .

الان نه لباسی مناسب و در خور شان یک مررررررررد دارم و نه قیافه مناسبی . متاسفانه بنده هر موقع که موهای سرم رو از ته کوتاه میکنم ، همه اقوام مختلف کوچیک و بزرگ از اونهایی که حتی من نمیشناسمشون رو باید ببینم و در تیکه هایشان که میگن 

بابا بچه مثبت

کدوم زندون بودی

سربازی میری داداش 

و ...

همین سال پیش بود که من برای محرم موهام رو از ته زده بودم و وقتی در مراسم شرکت داشتم تازه فهمیدم که بعععله ، یک خانومی با شوهرشون اومده بودن خونمون و من اصلا این دو نفر رو نمیشناختم و دو تا بچه فسقلی و کوچیک هم باهاشون راه میرفتن و میومدن و منم نمیشناختمشون و تازه در آخر فهمیدم که این خانوم دختر عموی بنده هستن با اختلاف سنی 30 سال :/ 

حدود ده سالی بود که این قوممون رو ندیده بودم و من هم اون موقع بچه بودم و هر موقع هم  اون موقع رو جست و جو میکنم اصلا ایشون رو پیدا نمیکنم . 

بگذریم ، از کوتاه کردن موها گفتم . هر وقت هم که موهام رو کوتاه میکنم ، یک کارت جدیدی در کشور رایج میشه که باید همون موقع داشته باشیم ، کارت کنکور و شناسنامه و ملی و ... کلا در این زمینه بنده هیچ شانسی نداشتم و برای همین همیشه عکسهای خیلی زشتی از خودم دارم . خصوصا در تابستون که حساسیت چشمهام بیداد میکنه و عکس رو به بقیه نشون میدم میگن چرا داری گریه میکنی ؟؟ :///

 

 

آخر هفته خوبی داشته باشین :))))))))

 

+ لطفا به پست قبل که مربوط به انتخاب رشته هست و اون منو که قسمت انتخاب رشته داره سری بزنین و اگه مایل بودین ، با نظرات و کمکهاتون ما رو خوشحال کنین :)