چند عدد روزانه‌نویسی نسبتا کوتاه

امیر + ۱۴۰۰/۷/۲۵، ۱۴:۵۷

۱- سری پست‌های کارورزی این هفته مورد خاصی نبود که بخوام در قالب یک پست بهش بپردازم. فقط هفته‌ی قبل که با استادم در ارتباط بودم ، از نقل مدیر اون مدرسه‌ای که می‌رفتم می‌گفت که خیلی از رفتارم راضی هست و خشنود . منم که این حرفا رو شنیدم سرخ شدم از خجالت. مدام فکر می‌کردم که مدیر اون مدرسه از رفتارم ناراضی هست :)) خوبه یکم اعتماد به نفس گرفتم ولی ابدا دوباره بشینم باهاش چای بخورم 😂

کارورزی فعلا حضوری نیست. شاید هم در ادامه این سری پست‌های خیلی کمتر بشه. چون داخل فضای شاد باید بریم کارها رو ببینیم و این بین مورد عجیب و خاصی دیده نمی‌شه.

 

۲- از اونجایی که دوشنبه کارورزی دارم و به نوعی باید در کلاس مدرسه حضور داشته باشم ، معلم اون کلاسی که باید برم ، برنامه اون روز رو اینطوری گذاشت :«ورزش-ورزش-انشا-هنر» و استادم گفت:« این یعنی اینکه معلم ممکنه اون روز حضور نداشته باشه و تو بری سر کلاس و بچه‌ها رو مدیریت کنی.» واکنش من بعد شنیدن این جمله؟ ببینیم:

 

 

حس می‌کنم کنترل کلاس برام زود باشه :(

 

۳- حرفی که راجع به استادای زن زدم رو کلا فراموش بکنین(اینکه ساده می‌گیرن). اساتید مدل خوب دارن و مدل بد. یک استاد زن سخت‌گیر یافت شد. ولی همچنان به همون اصول پایبند هستم که اساتید زن از مرد بهتر هستن.

 

۴- دیروز رفتم برای واکسن دوز دوم اقدام کردم ولی دیگه عوارض واکسن تا شب همراهم بودن. شب که اصلا توی یک حالت بین بیداری و خواب بودم. نتونستم کلاس ساعت ۲۱ رو هم شرکت کنم و کسی هم ضبط نکرد کلاس رو (!) . همین که دیگه تموم شد خوبه و لازم نیست تاریخی مخصوص یادم بمونه.

 

۵- همین حینی که قرار بود برم واکسن بزنم، نزدیک بود تصادف هم بکنم 🤦‍♂️ موقعیت خیلی وحشتناکی بود. روی لاین سبقت و سمت چپ بودم که دیدم یک نفر جلو داره از سمت چپم میاد وارد لاین من و اول بوق زدم دیدم طرف ترمز کرد. بعدش تند تر ادامه داد به اومدن به لاین من . دیگه هر چی بوق و ترمز بود زدم که فقط بهش نخورم. نزدیک بود به ماشینه بخورم، سریع فرمون رو کشیدم سمت دیگه که به ماشینش نخورم. یکدفعگی از سمت راستم یک مینی بوس با سرعت رد شد ! یعنی فقط شانسم گرفت که تصادفی رخ نداد و اینکه نباید فرمون رو می‌چرخوندم. البته اگه نمی‌چرخوندم هم می‌خوردم به ماشینه. که در اون صورت اون مقصر می‌شد. خلاصه یک نگاه به راننده‌اش کردم یک خانوم بود داشت بهم زل می‌زد 😐 و بعدش هم پشتم رو دید زدم دیدم کلی ماشین پشت سرم هستن که فاصله دارن ولی سرعتشون هم کم نیست. سریع به راهم ادامه دادم. ولی تقریبا یک دقیقه توی شوک بودم و خداروشکر که اتفاقی نیفتاد 😓

 

۶- خیلی حس بدی داره که داخل یک گروه ۱۵ نفری بیای و از یک نفر خواهش کنی که برات یک موضوعی رو توضیح بده ولی هیچ جوابی نگیری. حتی اگه ریپلای کرده باشی :) توی اینجور مواقع فکر می‌کنم که بهم احترام گذاشته نشده و جایگاهم خیلی خیلی پایین اومده :( بعضی وقتا فکر می‌کنم خیلی بیش از حد دارم احترام می‌ذارم. فکر می‌کردم احترام ، احترام میاره ولی مثل اینکه این روش ممکنه خود طرف رو پایین تر بکشه!

 

۷- بابت معرفی وبلاگ‌ها هم خیلی ممنونم. فکر کنم ۱۰ الی ۱۵ تا وبلاگ رو فالو کردم.

کارورزی - روز دوم

امیر + ۱۴۰۰/۷/۱۲، ۱۹:۳۳

سری دوم :)

سعی کردم کوتاه‌تر باشه.

راستی اینکه هنوز خواننده‌های قدیمی اینجا رو می‌خونن واقعا خوشحالم می‌کنه :)

روزانه نوشت

امیر + ۱۳۹۹/۳/۲۲، ۰۰:۲۵

سلام :))

امیدوارم حال همگی خوب باشه . در ادامه پست قبلی که مریض شده بودم الان حالم خیلی خیلی خوب شده :) ممنونم از همتون . فقط اینکه مامانم از من گرفته :( البته که تا حدودی زیادی درمان شده و با این حال همچنان بی حاله . توی این وضعیت مریضی مجبور بودم برای کلاسای مجازی کارها رو انجام بدم . میدونین که اساتید باور نمیکنن من مریضم :|| صد تا قسم بخوری ، دستت رو بذاری رو قرآن ، خودت رو هم بکشی باز هم قبول نمیکنن . 

 

جا داره بگم که صد لعن و نفرین بر اون کسی که ایده آزمون مجازی و کلاس مجازی و ... رو داد یکی از مزخرف ترین ایده های ممکن برای ادامه تحصیل بود . استاده ساعت 4:30 بعد از ظهر میاد کلاس میذاره انتظار داره همه بیدار باشن . خب مرد حسابی !! ساعت 4:30 بعد از ظهر کی کلاس میذاره ؟ یا یکی دیگه موقع ماه رمضون ساعت 8 صبح کلاس گذاشته بود :|| حرفی ندارم واقعا. 

 

در رابطه با آزمون مجازی هم بگم که ماشالله اساتید دارن قشنگ کار میکشن . یکی از این اساتید که اصلا قیافه اش رو در این ترم ندیدم یک جزوه به عنوان منبع امتحانی برامون گذاشته حالا جزوه اش رو دانلود میکنم و تعداد صفحه ها :

102 صفحه 

واکنش من :indecision

یعنی انتظار داره ما 102 صفحه، اون هم در قالب پی دی اف برای امتحانش بخونیم ؟

از تربیت بدنی هم بگم که امتحانمون ، گرفتنِ ویدیو از خودمون در حال شنای سوئدی هست. همینجا هم بگم که من یک دونه هم نمیتونم برم 😂 منتظر پیشنهاداتتون برای ماست مالی این بخش هستم :)

 

از اخبار وبلاگی هم این چالشی که برگزار شده . البته بیشتر بهش میخوره پویش باشه تا چالش . در ارتباط با جنگل های زاگرس که دچار آتیش سوزی شده. 

 

پیشنهاد فیلم سینمایی هم دارم :)

اسم : our last men in the phillipin ( بازماندگانمان در کشور فیلیپین در سال 1898)

سال تولید : 2016

کشور: اسپانیا

                      1898, Our Last Men in the Philippines - Wikipedia

یک فیلم اسپانیایی ، از داستان فیلم هم هیچی نمیگم چون قطعا لو میره :)

+فقط سیبیل های فرد جلویی :)))

 

 

راستی بگم که وب رو چند روز آینده میبندم ( ایام امتحانات رسیده :|| ) و کلا فعالیتم تا یک مدتی چه در وبلاگ خودم و چه در وبلاگ بقیه به صفر میرسه :) 

پیشاپیش عذرخواهم.

از همه چی

امیر + ۱۳۹۹/۳/۱، ۱۸:۱۷

۱-

اینکه استاد هنرت بگه که کاردستی درست کنیم و با گواش سنگ نقاشی کنیم ، کار خوبیه یعنی به سنت میخوره؟ حداقل یک اریگامی چیزی.

استاد ترم قبلمون عکاسی رو یاد میداد و واقعا خدا خیرش بده این استاد فعلا هیچی :(


۲-

علاوه بر خانواده خودم دو تا شخصیت دیگه هم داریم که باهاشون ارتباط خیلی زیادی دارم . دو تا دختر یکی 7 ساله و یکی دیگه 5 ساله :)) 

این مسئولیت خطیر به عهده من افتاد که بیام با 5 ساله کار کنم مصاحبه دبستانش قبول بشه . حالا کار میکردیم یک کتابی رو که تمرین داشت . تمرینش این بود یک قطعه از تصویر + خود تصویر رو نشون داده بود و گفته بود که این قطعه مربوط به کجای تصویر هست و اشتباه حلش میکرد . میگفتم

-شکلش اینطوریه . نگاه کن

بعد که نگاه کرد ازش میپرسم خب حالا جواب رو پیدا کن . دستش رو میذاشت رو یک چیزی که اشتباه بود.

من : نگاه این شکلش این مدلی . یک گردی داره که داخلش سیاهه . این رو کجای تصویر میتونی ببینی ؟

دوباره دستش رو گذاشت روی همون indecision و نکته مهم تر که هیچی از اون دایره سیاه هم نداشتindecision

من : خب دیگه چی ؟ پیدا نمیکنی چیز دیگه ای؟

دستش رو برداشت دوباره گذاشت روی همون indecision

من : شاید یک چیز دیگه باشه ها مطمئنی ؟

دوباره دستش رو برداشت و دوباره گذاشت روی اون indecision

من : خب ، بهم بگو که چرا این رو انتخاب میکنی ؟

اون : همینطوری شانسی

و من crying

یعنی باید دوباره همه مراحل رو توضیح بدم

یاد این بازی های ده سال پیش کامپیوتر میفتم که تا مرحله آخر میری برق قطع میشه بازی میپره و دوباره باید از مرحله اول شروع کنی :|

خلاصه که امروز مصاحبه داشت و باید ببینم که نتیجه کارهام چطور بوده . امیدوارم خوب باشه .

ولی توضیح دادن برای یک بچه 5 ساله چه قدر سختهsad


۳-کلی کار عقب مونده دارم و همه اش به خاطر حال بد این چند روزم بوده. یک چند روزی هست که دارم ریکاوری میشم .

اخبار رو هم گذاشتم کنار دوباره ( این دو ماه پیگیر آمار بودم ) و همین خیلی به خوب شدن حالم کمک کرد.


۴-رفته بودم سبزی بخرم و طبق معمول ریحون و تره و گشنیز. خریدم و اومدم خونه .

من : گشنیز خریدم ( با ذوق و شوق )

مامان پلاستیک سبزی ها رو دید 

من : البته شاید جعفری باشه ولی خب احتمال زیاد گشنیزه.

مامانfrown

من smiley

مامانindecision

من : چی شده ؟

مامان : بادرنج گرفتیangry

قشنگ نابود شدم :دی


۵- یکی از بچه های کلاس فیلم  PLATFORM 2019 رو پیشنهاد کرد برای دیدن . 

لطفا نگاه نکنین . چندشتون میشه همه چی هست داخلش و نمیخوام توضیح بدم .

انیمیشین ONWARD2020 هم به لطف این دو تا دختر که معرفی کردم ، دیدم . 

KNIVESOUT هم علی رغم تعریف های زیادی که ازش شده بود خوشم نیومد .


۶- یکی دیگه از دوستان هم سریال کره ای mr.sunshine رو معرفی کرده بود و برای اولین بار میخواستم یک سریال خارجی رو از طریق دانلود تماشا کنم . فقط میتونم بگم که خیلی خوب بود. همه چیش خوب بود. ولی ذهنیتم نسبت به ژاپنی ها تغییر کرد. از فیلم یاماتو که اونقدر قشنگ شجاعت به خرج میدادن و لحظات احساساتی رو رقم زدن و نه به اینجا که انقدر خشن و بودن و کلا مسیر کُره رو تغییر دادن . 

جالبه که هر کشوری سعی داره خودش رو مظلوم نشون بده !

مقاله و کلاس مجازی :دی

امیر + ۱۳۹۹/۲/۲۲، ۲۲:۰۵

سلام :)

 

مقاله رو دادم خدمت استاد بماند که کلی بدبختی کشیدم . من بد بخت کلی جورنال و مقاله خوندم و ترجمه کردم بعد دیدم که دوستان اکثرا از سه تا دکمه crl , v ,c استفاده میکردن . منظورم کپی پیسته.

 

 

از اینها بگذریم اسم همگروهیم رو اشتباه نوشتم داخلش خخخ اگه این مقاله انتشار پیدا کنه طفلک تلاش هاش به باد میره چون اسمش در واقع نیست داخل مقاله .

 

حدود 40 صفحه شد :دی

 

بعدازظهر هم کلاس مجازی بود همین استادمون که مقاله گفته بود ، به من و یک چند نفر دیگه گفت که نظرات همکلاسی ها رو ارزیابی کنیم. من هم به صورت جدی داشتم ویس ها رو گوش میکردم . البته بگم که خیلی سختی کشیدم . موضوع از این قراره من یک جایی قرار داشتم که نمیتونستم خیلی خوب بشنوم که چند تا دلیل داره .

1-نظرات همکلاسی هام در قالب ویس بود و مجبور بودم گوش کنم دیگه پلی میزدم و گوش میکردم صدا رو گذاشتم رو درجه 90 و باز هم صداشون از ته چاه در می اومد ://

2-بابام داشت با تلفن صحبت میکرد. معمولا صحبت کردن بابام جوریه که طرف مشکل ناشنوایی داشته باز هم میشنوه بابام چی میگه.

3-مامانم داشت غذای سرخ کردنی درست میکرد و صدای جلز و ولز روغن ها شنیده میشد ( میدونین که دیگه چه قدر صداش شدت داره!) .

 

با این وضع کلی سوتی دادم و کلی هم چرت و پرت گفتم و در آخر هم داخل گروه کلاس یک دعوای کوچولویی شکل گرفت :

- چرا به نظر من اعتراض الکی میکنی 

استدلال خیلی بدی آوردم براش

من : مرد حسابی 1/2 مگ ویس فرستادی بالاخره باید یک عیبی ازش میگرفتم دیگه اینترنتم رو الکی حروم نکرده باشم 

...

البته در آخر آشتی کردیم و همه چی به خوبی و خوشی تموم شد .

از هر دری سخنی 2

امیر + ۱۳۹۹/۲/۱۸، ۲۱:۳۷

 

سلام :)


در رابطه با کلاس مجازی بگم که قبلا با دوستامون شوخی میکردیم میگفتیم :

- احتمالا هفته میخواد که بهش مقاله بدیم .

حالا این شوخی رنگ واقعیت به خودش گرفته :|

ظرف مدت یک هفته باید یک مقاله به صورت گروهی ارائه بدیم :|
البته این موضوع خیلی مشکل نیست در واقع مشکل از اون جایی شروع میشه که هیچ منبع و مقاله مناسبی پیدا نمیکنم . ( وبلاگ منبع حساب میشه آیا ؟)

 

+ چند روز قبل بارون اومد بعدِ تقریبا 5 ماه دوباره یک چند تا عکس گرفتم فقط این عکس قابل نمایش هست :دی و البته عکسای دیگه قشنگ تره .

 

یک زمانی با داداشم سر کیفیت دوربین گوشی بحث میکردیم و الان به این نتیجه رسیدم که کیفیت دوربین گوشی اصلا تعیین کننده یک عکس خوب نیست . بلکه امکاناتی که اون گوشی داره ملاک یک دوربین خوبه . البته من گوشیم خیلی ساده هست و دوربینش هم 5 مگاپیکسله . با این حال راضیم از این طور عکس گرفتناش :)

 

++ تمپلیت پاورپوینت ماه مبارک رمضان که انصافا هم خوبه از سایت slidesgo.com.

کلاس مجازی 2

امیر + ۱۳۹۹/۲/۲، ۲۰:۰۰

خب خب خب smiley

 

از هنر گرفته تا تربیت بدنی دیگه همشون گروه گذاشتن :دی

جای شکرش باقیه که توی تلگرام گروه گذاشتن وگرنه گوشی من هیچکدوم از پیام رسان ها رو ساپورت نمیکنه حتی واتسآپ :دی

 

دیشب و امروز خیلی خیلی سرم شلوغ بوده به طوری که دیروز یک برنامه نوشتم ( انصافا کار سختی بود) 

و امروز هم سه تا طرح درس با یک دونه فرم آزمایش و همچنین یک ویدیو باید برای استادم میفرستادم .

دو تا کلاس مجازی هم داشتیم که دیشبی خیلی استرس زا بود چون میپرسید و میگفت باید فایل صوتی بفرستیم منم چون با لپ تاپ میرم وارد تلگرام میشم امکان ویس فرستادن رو نداشتم دیگه اسم من رو گفت برای جواب دادن . پی ام دادم نمیتونم ویس بفرستم و اونم میگفت باید دنبال راه حل باشی دیگه indecision

نظر خواهی پست قبلی هم برای اون برنامه میخواستم که تموم شد.

 

بعد از کلی چونه و بهونه قبول کرد که تایپ کنم البته این هم کار سختی بود اما دیگه در تف دادن به خصوص تایپ کردن خیلی ماهر شدم ( یکی از دلایل موفقیتم در این زمینه رو مدیون وبلاگ نویسی ام :دی)

 

امروز صبح ساعت 8 ( این استاد حقش واقعا چند تا فحشه . مرد حسابی ساعت 8 صبح !!) هم یکی دیگه از اساتید بود که نیومد ، ما رو نیم ساعت الاف کرد . 

 

+ فقط اون لحظه که با زیرشلواری برای استادت ویدیو میفرستی :دی

میگم زیرشلواری منظورم شلوار ورزشیه :دی( اسمش رو دقیق نمیدونم ) 

 

++ خیلی ممنون از کسانی که در نظرخواهی شرکت کردن واقعا خیلی کمک کردین smiley

 

+++ این همه شکلک درست کردین لااقل یک شکلک خنده هم میذاشتین frown

 

++++ نرم افزار hand break یک نرم افزار خیلی خوب برای کاهش حجم ویدیو هاتون هست. البته یک کوچولو پیچیده هست اما خوبه . یعنی حجم رو به طور چشمگیری کاهش میده . 

بخشی از آموزشش هم اینجا میتونید ببینید.

کلاس مجازی :|

امیر + ۱۳۹۹/۱/۲۵، ۱۲:۳۲

من نمیدونم این اساتید محترمی که در این یک ماه و نیمی که فرصت داشتن هیچ کاری نکردن حالا که داره مهلت تموم میشه همشون ریختن رو سر ما بدبختا . تو این یک و ماه نیم دقیقا داشتین چیکار میکردین.

 

این استادمون هم اول میگه که کلاس مجازی و گذراندن جلسه ها اجباری هست بعد یک ماه میاد میگه که نه اجباری نیست باز دیروز اومده در سایتش که گالری تصاویر خودش رو گذاشته داخلش میگه که اجباریه و تا 5 اردیبهشت وقت دارین.

 

اساتید دیگه هم تازه به فکر گروه مجازی افتادن و کار هایی که باید انجام بدیم یکی پاور 50 صفحه ای داده گفته باید این رو بخونین و خلاصه اش کنین :|

یکی دیگه هم گفته باید چند تا کلاس آموزش فارسی ببینین و سناریو بنویسین ( سناریو چیه ؟ )

استاد دیگه گفته کتاب راهنما معلم فارسی اول رو بخونین و خلاصه اش کنین :|

بدتر از بقیه همین علوم هست که میگه طرح درس بنویسیم (  و من چه قدر از این کار بدم میاد ) و معلوم نیست در آینده میخواد چی کار کنه :|

 

 

در کل سالی که نکوست از بهارش پیداست :|

 

و همین چه قدر از کار ها من رو عقب بندازه :(

خدا بخیر کنه . 

 

+ وبسایت فرادرس هم چند تا آموزش رایگان گذاشته برای این دوران قرنطینه و بیشتر مربوط به کارهای کامپیوتری و کدنویسی هست. البته خیلی وقته که گذاشته این آموزشها رو . اگه دوست داشتین از آموزش هاش استفاده کنین . لینک

هفته اول ترم جدید چگونه گذراندید ؟

امیر + ۱۳۹۸/۱۱/۱۹، ۲۳:۳۲

به نام خدا

بسیار کسل کننده . خدا رو شکر سه روز در هفته از صبح تا شب دانشگاهیم و بقیه روزها خونه 

 

این هفته هم دو روز :)

اما استادهای به شدت جزوه گو داریم :/

 

خیلی هم بی نمک هستن . بد تر از اون همکلاسی های پاستوریزه و خوش خنده . یعنی اساتید بی نمک و این دانشجو ها مکمل یکدیگه اند.

کافیه استاد بگه سلام و بعد  یک کوچولو بخنده کلاس کلا میره رو هوا !!! یکی صندلیش رو از فرط خنده گاز میگیره یکی زمین رو و من و دوستان آشنا اینطوریfrown به همکلاسی هامون نگاه میکنیم. 

- بی مزه ها :/

 

هر چی ترم قبل اساتید غرب زده بودن این ترم همشون شرق زده ان :////

یک جوری از سفراشون به ژاپن و کویت (!!!!!) میگن و از آدماشون تعریف میکنن که انگار اونجا هیچ آدم خلافکاری پیدا نمیشه نمیدونم بهشون خیلی خوش گذشته حال دادن چیکار کردن که اینطوری تعریف میکنن.

 

خلاصه که خدا بخیر بگذرونه 

+5 شنبه آیین نامه دارم و فعلا هیچی نخوندم:((

باید هر چی سریع تر این یکی رو رد بکنم برم سراغ غول آخر که افسر هست .

++خیلی وقت بود چیزی ننوشتم ، در واقع حس و حالی نبوده برای نوشتن و کامنت دادن همین الان هم به زور دارم پست مینویسم 

قرار بود آخرین پست مربوط به کنفرانس باشه

امیر + ۱۳۹۸/۹/۱۰، ۲۱:۲۳

اینجانب در تعریف کلمه « خواندار » به مشکل خورده و چیزی برای تفت دادن من باب موضوع « جایگاه خواندن در مقطع ابتدایی » ندارد

علاوه بر اینکه به فکر دو صفحه از کتاب مبانی و اصول آموزش و پرورش هم هست که حاوی کلمات بسیاری قلمبه و سلمبه است که ترجمه کردن آن کار هر آدمی نیست.

اینجانب کمک میخواهد ...