استاد هنر گفته بود عکس بگیریم برای آخر ترم ،منم فکر کردم برای این هفته میخواست پدرم رو درآوردم تونستم ده تا عکس بگیرم که تازه کیفیت چندانی نداشتن و اونقدرها هم قشنگ نبودن ولی این یکی واقعا قشنگ دراومد :)
گفتم یک مقدار الهام بگیرم از بقیه عکس ها .
اگه چند روزی نمیتونم بیام بهتون سر بزنم معذرت میخوام . خیلی کار دارم .
سلام :)
اول از آقا محمد رضا و آقا سید جواد ، خواستم تشکر کنم که دعوتم کردید و اینکه من هم مشغله داشتم و هم اینکه نمیدونستم باید چی بنویسم ( همین الانش هم نمیدونم :دی )
حدود یک ماه بود که کسی چالش نگذاشته بود که اون هم به مناسبت روز وبلاگ نویسی بود .
و اینکه این اولین چالشی هست که دارم شرکت میکنم در طی سه سال وبلاگ نویسی :)
یک چند روزی هست که خیلی تنبل شدم و نمیتونم درست و حسابی کتاب بخونم . بی اراده تر از هر موقعی شدم . انگار میل و اشتیاقی به خوندن کتاب ندارم ( راستش از بعد کنکور اینطوری شدم ) :(
ای کاش راهی برای جدایی از این حالت وجود داشت .
+ اینکه از ساعت 8 دانشگاه باشم خیلی عالیه !! به نظرم بهترین تایم ممکنه که مثلا 10 تا 4 دانشگاه باشم که هم صبحم تباه بشه و هم بعد از ظهرم.
به قطر کتاب نگاهی میکنم 600 صفحه که شاید با یک دست هم به زور میتوان آن را بلند کرد .
من : ببخشید آقا ، قیمت این کتاب چند هست؟
آقایه : 98 تومن
من : 98 تومن ؟( با لحن جناب خوان گفته شود )
به قول سهراب سپهری : من هیچ ، من نگاه :///
من موندم و یک کارت که کلا 50 تومن داخلش باشه . مجبورم برم از کتابخونه بگیرم . اگه کسی دیگه نگیردش