مشکل «دهه‌ هشتادی‌»ها چیست؟!

امیر + ۱۴۰۰/۷/۲۹، ۰۱:۰۵

ما دهه شصتی‌ها از دهه هفتادی‌ها خیلی عذر می‌خوایم چون با دهه هشتادی‌ها روبه‌رو نشده بودیم

یکی از اون جوک‌های ده سال قبل بوده و واکنش من:

-😒😒😒😒😒

خیلی وقت بود که می‌خواستم بابت این موضوع یک پست بنویسم و حالا فکر کنم می‌تونم بنویسمش.

 

نمی‌خوام با گفتن این جمله ناامید‌تون بکنم اما باید این موضوع رو همین الان واضح و شفاف بگم که من یک عدد دهه هشتادی هستم(‌امیدوارم با خوندن این جمله ازم ناامید نشده باشین :/ )

حدود ۱۵ سال از تحصیلم در مقاطع مختلف تحصیلی داره می‌گذره و طی این ۱۵ سال با افرادی همکلاسی بودم که تلفیقی از دو دهه متفاوت بودن. متولدین ۸۰ و ۷۹ که می‌شن دهه‌های هشتادی و هفتادی.
و وقتی با یک دهه هفتادی صحبت می‌کنی (و یا دهه شصتی) و هیچ شناختی ازت نداره و بهش می‌گی که دهه هشتادی هستی ، کلا دیدگاه و طرز بیان و همه چیش باهات تغییر می‌کنه. این موضوع واقعا برام خیلی عجیب و غیرقابل درکه. می‌تونم بدونم که دقیقا مشکل دهه‌ی هشتادی‌ها چی هست که هیچ‌وقت نمی‌تونن با دهه‌ هفتادی‌ها سازگاری داشته باشن و برعکس؟ این بین چه تفاوت‌هایی در اخلاق و رفتار و دیدگاه بین دو دهه هست؟

هر چند که معتقدم اینجا چهار دسته آدم هستن. متولدین ۷۰ تا ۷۹. متولدین ۷۹ . متولدین ۸۰. متولدین ۸۱ به بعد

 

+ اون قسمت که بالا هم بولد کردم و زیرش هم خط کشیدم دقیقا حسی هست که میام و سالی که متولد شدم رو به یک دهه‌هفتادی می‌گم هست!

چند عدد روزانه‌نویسی نسبتا کوتاه

امیر + ۱۴۰۰/۷/۲۵، ۱۴:۵۷

۱- سری پست‌های کارورزی این هفته مورد خاصی نبود که بخوام در قالب یک پست بهش بپردازم. فقط هفته‌ی قبل که با استادم در ارتباط بودم ، از نقل مدیر اون مدرسه‌ای که می‌رفتم می‌گفت که خیلی از رفتارم راضی هست و خشنود . منم که این حرفا رو شنیدم سرخ شدم از خجالت. مدام فکر می‌کردم که مدیر اون مدرسه از رفتارم ناراضی هست :)) خوبه یکم اعتماد به نفس گرفتم ولی ابدا دوباره بشینم باهاش چای بخورم 😂

کارورزی فعلا حضوری نیست. شاید هم در ادامه این سری پست‌های خیلی کمتر بشه. چون داخل فضای شاد باید بریم کارها رو ببینیم و این بین مورد عجیب و خاصی دیده نمی‌شه.

 

۲- از اونجایی که دوشنبه کارورزی دارم و به نوعی باید در کلاس مدرسه حضور داشته باشم ، معلم اون کلاسی که باید برم ، برنامه اون روز رو اینطوری گذاشت :«ورزش-ورزش-انشا-هنر» و استادم گفت:« این یعنی اینکه معلم ممکنه اون روز حضور نداشته باشه و تو بری سر کلاس و بچه‌ها رو مدیریت کنی.» واکنش من بعد شنیدن این جمله؟ ببینیم:

 

 

حس می‌کنم کنترل کلاس برام زود باشه :(

 

۳- حرفی که راجع به استادای زن زدم رو کلا فراموش بکنین(اینکه ساده می‌گیرن). اساتید مدل خوب دارن و مدل بد. یک استاد زن سخت‌گیر یافت شد. ولی همچنان به همون اصول پایبند هستم که اساتید زن از مرد بهتر هستن.

 

۴- دیروز رفتم برای واکسن دوز دوم اقدام کردم ولی دیگه عوارض واکسن تا شب همراهم بودن. شب که اصلا توی یک حالت بین بیداری و خواب بودم. نتونستم کلاس ساعت ۲۱ رو هم شرکت کنم و کسی هم ضبط نکرد کلاس رو (!) . همین که دیگه تموم شد خوبه و لازم نیست تاریخی مخصوص یادم بمونه.

 

۵- همین حینی که قرار بود برم واکسن بزنم، نزدیک بود تصادف هم بکنم 🤦‍♂️ موقعیت خیلی وحشتناکی بود. روی لاین سبقت و سمت چپ بودم که دیدم یک نفر جلو داره از سمت چپم میاد وارد لاین من و اول بوق زدم دیدم طرف ترمز کرد. بعدش تند تر ادامه داد به اومدن به لاین من . دیگه هر چی بوق و ترمز بود زدم که فقط بهش نخورم. نزدیک بود به ماشینه بخورم، سریع فرمون رو کشیدم سمت دیگه که به ماشینش نخورم. یکدفعگی از سمت راستم یک مینی بوس با سرعت رد شد ! یعنی فقط شانسم گرفت که تصادفی رخ نداد و اینکه نباید فرمون رو می‌چرخوندم. البته اگه نمی‌چرخوندم هم می‌خوردم به ماشینه. که در اون صورت اون مقصر می‌شد. خلاصه یک نگاه به راننده‌اش کردم یک خانوم بود داشت بهم زل می‌زد 😐 و بعدش هم پشتم رو دید زدم دیدم کلی ماشین پشت سرم هستن که فاصله دارن ولی سرعتشون هم کم نیست. سریع به راهم ادامه دادم. ولی تقریبا یک دقیقه توی شوک بودم و خداروشکر که اتفاقی نیفتاد 😓

 

۶- خیلی حس بدی داره که داخل یک گروه ۱۵ نفری بیای و از یک نفر خواهش کنی که برات یک موضوعی رو توضیح بده ولی هیچ جوابی نگیری. حتی اگه ریپلای کرده باشی :) توی اینجور مواقع فکر می‌کنم که بهم احترام گذاشته نشده و جایگاهم خیلی خیلی پایین اومده :( بعضی وقتا فکر می‌کنم خیلی بیش از حد دارم احترام می‌ذارم. فکر می‌کردم احترام ، احترام میاره ولی مثل اینکه این روش ممکنه خود طرف رو پایین تر بکشه!

 

۷- بابت معرفی وبلاگ‌ها هم خیلی ممنونم. فکر کنم ۱۰ الی ۱۵ تا وبلاگ رو فالو کردم.

آلیس ، پروانه‌ای که هنوز هم زندگی می‌کند ...

امیر + ۱۴۰۰/۷/۱۸، ۲۱:۰۶

 

وقتی کلاس دوم بودم ، معلممون بهمون گفت که: «پروانه‌ها خیلی زیاد عمر‌ نمی‌کنن . اونا حدود ۱ ماه زندگی می‌کنن.» منم خیلی از این حرفش انقدر ناراحت شدم و برای همین رفتم خونه و به مامانم این قضیه رو گفتم و مامانم در جواب گفت:«آره معلمت درست گفته ، ولی اونا زندگی خیلی خوبی دارن. می‌دونی یک زندگی زیبا.» گاهی اوقات فکر می‌کنم زندگی مادرم ، خواهرم و حتی من هم ...

 

یک سوال ، اگه الان کسی بهتون بگه که دچار بیماری آلزایمر زود‌رس شدین و یا به زودی علایمش شروع می‌‌شه، واکنشتون چیه؟ دوست داشتین کامنت کنین :)

 

 

آلیس در فیلم «still alice» و یا با ترجمه‌ی صدا و سیما «من هنوز هم آلیس هستم» می‌خواد به این سوال جواب بده .درامی آمریکایی که  ساخته‌ی سال ۲۰۱۴ هست با نمره‌ی IMDB هفت و نیم که به نظر نمره‌ی خوبی برای این فیلم میاد.داستان زندگی زنی ۵۰ ساله به نام آلیس هالند رو نشون می‌ده. فقط چند دقیقه کافی هست تا متوجه بشین که آلیس از اون مدل افرادی که دارای روابط اجتماعی خیلی قوی‌ هست و در سخنرانی‌های مختلف شرکت می‌کنه و مدرک دکترای زبان‌شناسی رو هم دریافت کرده. البته از همون اول هم کم‌کم مشخص می‌شه که علایم بیماری آلیس داره بروز پیدا می‌کنه و خود آلیس هم متوجهش می‌شه.مشکل بعدی اینه که بیماری ارثی هست و باید این موضوع رو به بچه‌هاش بگه :)

«هنوز هم آلیس» تلاش زنی رو نشون می‌ده برای اینکه آلزایمر رو شکست بده. جنگی که نتیجه‌اش از قبل مشخص هست. اما مهم تلاشی هست که آلیس در این فیلم انجام می‌ده برای اینکه نشون بده هنوز هم وجود داره و هنوز هم زندگی می‌کنه که شباهت زیادی به اسم فیلم هم داره. درسته گاهی اوقات ناامید می‌شه گاهی اوقات خوشحال ، گاهی اوقات گریه می‌کنه و گاهی اوقات هم می‌خنده و در کل مثل زندگی عادی ما که کلی فراز و فرود داره. 

در کنارش واکنش تک به تک اعضای خانواده‌ی آلیس هم در قبال این بیماری جالبه که هر کدوم به نوعی به این بیماری واکنش نشون می‌دن.

یک سخنرانی هم وسط فیلم داره که به نظرم خیلی قشنگه و ارزش تماشا رو داره (دریافت) اونجا میاد حرفِ دل بیماران آلزایمری رو می‌گه. از حس و حالشون و از اینکه چه دیدگاهی نسبت به بقیه دارن. آلیس با وجود آلزایمر همچنان نقش مادر و همسر رو برای اعضای خانواده‌اش به نحو احسن ایفا می‌کنه و در آخر فیلم این پروانه که خودش هم می‌گه زندگی خوبی داشته و هنوز هم می‌تونه از زندگی لذت ببره با وجود علایم بیماری به مخاطب می‌گه که :«من هنوز هم آلیس هستم»

اگه طرفدار اینجور درام‌هایی هستین که حالت آروم دارن و یک مقدار هم ریتمشون کند هست ، این فیلم رو خیلی خیلی شدید بهتون پیشنهاد می‌کنم.(ترجیحا بدون دوبله). ممکنه دستمال کاغذی هم لازم داشته باشین (من البته نیاز نداشتم) خصوصا اگه فردی از نزدیکانتون به آلزایمر مبتلا شده باشه. این رو هم بگم که بدون دوبله فیلم رو تماشا کنین!

به نظر خودم «من هنوز هم آلیس هستم» لایق تماشا هست حداقل به خاطر بازیگر نقش اول زن «جولیان مورس» که واقعا فوق‌العاده بازی کرد و همون سال هم به خاطر بازی درخشانش در این فیلم کلی جایزه درو می‌‌کنه و مهم‌ترین اون برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در اسکار می‌شه.

 

امیدوارم از تماشاش لذت برده باشین و اگه هم تماشا کردین نظرتون رو راجع به فیلم بگین. 

 

خب سوال رو دوباره بپرسم؟ :)

اگه الان کسی بهتون بگه که دچار بیماری آلزایمر زود‌رس شدین و یا به زودی علایمش شروع می‌‌شه، واکنشتون چیه؟

کارورزی - روز دوم

امیر + ۱۴۰۰/۷/۱۲، ۱۹:۳۳

سری دوم :)

سعی کردم کوتاه‌تر باشه.

راستی اینکه هنوز خواننده‌های قدیمی اینجا رو می‌خونن واقعا خوشحالم می‌کنه :)

کارورزی - روز اول

امیر + ۱۴۰۰/۷/۷، ۱۸:۳۷

قبلا خوندن گزارش کارورزی ها رو خیلی دوست داشتم به نظرم جذابه. حالا می‌خوام منم یک مجموعه پست کارورزی داشته باشم :)

بالاخره امروز تصمیم گرفتم که برم برای کارای کارورزی و یک بار برای همیشه این قضیه رو تموم کنم. روزای قبل کلاس داشتم و استادمون هم گفته بود که این کار رو هر چه سریع‌تر انجام بدم. مدرسه‌ی خاصی مدنظرم نبود ولی منطقه‌اش چرا! برام اهمیت داشت که مدرسه‌اش در چه منطقه‌ای باشه. مدرسه ابتدایی‌ای که خودم داخلش درس خونده بودم و بزرگ شده بودم دیگه وجود خارجی نداشت و تبدیل به یک مدرسه دخترونه شده بود. منم که نمی‌تونستم برم برای کسب تجربه در یک مدرسه دخترونه درخواست بدم! با این حال دیگه نوع مدرسه برام اهمیت نداشت. همین که توی اون منطقه‌ی مد نظر بود برام مهم بود.

اندکی درد دل (موقت)

امیر + ۱۴۰۰/۷/۳، ۲۲:۵۷

به نظرم بیام یکم از مشکلاتم بگم. مشکلات نه. فعلا یک مشکل دارم. البته مشکلات بیشتری هم دارم ولی فعلا به همین یکی بسنده می‌کنم. اگه راه‌حلی داشتین که خیلی ممنونتون می‌شم. اگه راه‌حلی نداشتین همینجا هم تشکر می‌کنم که تا انتها پست رو خوندین و اگر هم پست رو نخوندین باید باز هم تشکر کنم که حداقل تشریف آوردین :)

تابستان خود را چگونه گذراندید

امیر + ۱۴۰۰/۷/۱، ۲۲:۱۴

وبلاگی:

اوایل که خیلی بد بود. امتحانات به قدری سنگین و کمرشکن بودن که تا چند وقت اصلا حوصله و انرژی نداشتم که بخوام مطلبی بنویسم. هنوز هم وقتی یاد اون موقع میفتم خسته می‌شم. خیلی دوران افتضاحی بود!

مرداد ماه فعالیتم متوسط بود و شهریور هم به لطف یخ‌هایی که به دستم رسید و شکوندمشون تقریبا هر دو روز یک بار یک عدد پست منتشر می‌کردم هر چند که این اواخر دیگه داشتم کم میاوردم.

 

سینمایی:

خب خیلی فیلم تماشا نکردم ولی دو سه تا فیلم خیلی خفن رو در این فصل تماشا کردم. یکی رو که قبلا گفتم همون هفت سامورایی ، راشومون هم بود. سومی هم فیلم oldboy 2003 بود. محصول کشور کره‌ی جنوبی بود و برام ثابت شد که کشور کره قشنگ پتانسیل این رو داره که مرز خشونت رو در فیلم‌ها جابه‌جا کنه و هم اینکه توی قضیه‌ی تابوشکنی قشنگ رو دست کشورای غربی زده بود یکی این فیلم یکی هم یک فیلم دیگه🤦‍♂️ همه‌ی تصوراتم از کشور کره به هم ریخت.

ولی در کل فیلم oldboy به شدت برگ‌ریزون هست. پیشنهاد می‌کنم تماشا بکنین.

راستی دومین فیلمی هم که تونستم از سایت‌ خارجی دانلود کنم هم در این فصل رقم خورد 😂 چند سال گشتم تا لینک فیلم رو از سایت‌های مختلف پیدا کنم و بالاخره از یک سایت خارجی به صورت رایگان پیدا کردم و اون موقعی که لینکش رو پیدا کردم در پوست خودم نمی‌گنجیدم :))

 

زندگی:

تقریبا یکنواخت بود. هر روز صبح پیاده روی - طراحی - استراحت (پادکست و موسیقی) - مطالعه - طراحی - ورزش - خواب :) این بین سینمایی و سریال هم بود.

این اواخر هم یکی دو تا خبر خوب اومد البته :)

 

کاری:

درآمد ندارم فعلا تازه می‌خوام شروع کنم :) ولی به فکرش هستم.

 

 

دیدم همه از پاییز نوشتن منم یکم چیز میز بذارم اینجا 😁

 

لینک عکس اصلی

فکر کنم توی نقاشی روغن فتوشاپ ماهر شدم دیگه 😅 البته خواهان کم داره با این حال علاقه داشتم که یاد بگیرمش. بعد هم اینکه باید برم سراغ قسمت‌های پرمتقاضی‌اش.

 

 

 

دریافت