چالش (اسمی نداشت!)

امیر + ۱۴۰۰/۳/۱۶، ۲۲:۲۳

خب نویسنده‌ی وبلاگ «کودکانه‌هایم تمامی ندارد» یک پستی گذاشتن و در اون یک لیستی از چالش‌های مورد نظر هست که هر کسی به یکیش به یک طریقی دعوت شده (لینک پست مربوطه). من هم از طرف آقا محمدحسین دعوت شده‌ام بنویسم.

 

من برای نوشتن شماره ۱۸ دعوت شدم که الان متنش رو اینجا کپی می‌کنم.

 

«ده مورد از فانتزی‌هایی که تو ذهنتون هستند و دوست دارید اتفاق بیفتن ولی ممکنه خیلی‌هاشون خیلی دور و دراز باشند و هیچوقت اتفاق نیافتند...»

 

خب بریم که شروع کنیم :)

 

۱- اینکه کل بازیکن‌های تیم والیبال ایران داخل زمین از این سرویس‌های پرشی (قدرتی و محکم) بزنن. چیزی که دیشب داشت عملی می‌شد اما پاسور تیم جهشی موجی می‌زد. واقعا اگه اون روز برسه که کل تیم والیبال کشورمون بتونن سرویس پرشی بزنن ، عیدِ من هست . 

 

۲- این یکی رو بهش رسیدم. خودکار رنگی داشته باشم. خیلی اتفاقی دستم رسید و بسی از این موضوع خرسندم :)

 

۳- موقع رانندگی ، جلوی این ماشین‌های راهنمایی و رانندگی پلیس که در حال حرکت هستن برم و یک دفعگی ترمز بزنم و تصادف بشه و از طرفی اونها هم در اینجا مقصر هستن ازشون جریمه بگیرم (البته فکر کنم خیلی آرمانی فکر کردم. عمرا اونا بهم جریمه بدن :))) )

 

۴-پشت آمبولانس و ماشین آتشنشانی با ماشین برم و حتی چراغ‌های قرمز رو هم رد کنم (می‌دونم تا حدی دیوونگی هست ولی خیلی هیجان داره. یک بار تجربه کردم ولی راننده نبودم :)) )

 

۵- از هر کشوری یک فیلم رو حداقل ببینم. البته با توجه به وضعیت دانلود سایت‌های ایرانی اینکه اکثر کشورهای پوشش داده نمی‌شن و بعید بدونم به این مورد برسم. با این حال همه‌ی تلاشم رو دارم می‌کنم که از هر کشور حداقل یک دونه فیلم رو ببینم ولی خیلی تعداد کشورهای زیاد هستن که هنوز یک دونه فیلم رو ندیدم 🤦‍♂️

 

۶- چند تا فیلم و فیلم کوتاه درست کنم که جایزه ببره . اصلا این رویای بچگیم بود. 

 

۷- یک چیزی که می‌خواستم این بود که از این همبرگرها بخورم که دو لایه نون رو همدیگه هستن و وسطشون گوشته. خیلی دوست دارم یک بار اونها رو هم تجربه کنم :)))

 

۸- به کشورهای مختلفی برم. کشورهایی که دوست دارم برم این‌ها هستن : ژاپن - اسپانیا - آلمان - ترکیه - یک کشور آفریقایی - برزیل

 

۹- از این ماشین‌هایی که کلا سقفشون باز می‌شه سوار بشم و کلا هوا بخورم :) البته من هنوز از این شاستی بلندها هم سوار نشدم. ماشین سانروف دار هم سوار نشدم تا الان :)))

 

۱۰- سرعت دانلود و کلا اینترنتمون بشه روی ۱۰ مگابایت بر ثانیه (مگابایت . نه مگابیت) بیشتر هم شد اشکال نداره. اصلا آدم ذوق می‌کنه این سرعت رو روی نرم‌افزار مدیریت دانلودش ببینه

 

۱۰+۱ مسی و رونالدو رو تو یک تیم ببینم که دارن بازی می‌کنن. این یکی اصلا محاله 😅

 

آرزو زیاد دارم ولی فکر کنم رسیدن به همشون یک جا و در این مدت زمان کوتاه (یعنی ۴۰ ۵۰ سال و یا بیشتر و کمتر) یک چیز غیرممکن هست. خیلی دوست دارم چیزهای مختلف رو تجربه کنم ولی نمی‌شه. شرایط اجازه نمی‌ده. یک قسمت ممکنه بهونه باشه ولی وقتی یک جاهایی با پارتی بازی تلاش یک عده‌ای خورده می‌شه ، حق داریم که ناامید باشیم ...

 

 

+اینجا دیگه برق قطع نمی‌شه دلیلش رو داخل یکی از وبلاگ‌ها گفتم اینجا دوباره کپی می‌کنم.

«دلیلش اینه که الان هر دفعه که برق ناحیه ای قطع میشه یک عده ای داخل اون ناحیه میرم سریع سیم های تیرهای برق رو قطع میکنن و برای خودشون برمیدارن :)))))))))))))
از اونجایی که این سیم ها خیلی هزینه داره و خسارت زیادی وارد میکنم و دزد هم کم نیست :))))) دیگه برقا قطع نمیشه
به همین سادگی به همین خوشمزگی
به شما هم پیشنهاد میکنم همین کار رو انجام بدین دیگه عمرا برقتون رو قطع کنن :)))

 

برای دعوت کردن هم کامنت بذارین اگه مایل بودین یک شماره می‌گم باید از این پست اون شماره رو ببینین و یک پست درباره‌اش بنویسین.(لینک پست مربوطه)

پویش مخصوص نیمه‌ی شعبان (وبلاگ مهدوی)

امیر + ۱۴۰۰/۱/۸، ۲۰:۱۰

سلام :)

 

خب یک پویشی چند روز قبل برگزار شد که در اون طی این چند روز که تا نیمه‌ی شعبان وقت هست و یک کار خوبمون رو بگیم حتی اگه شده یک خط باشه.

لینک شروع چالش

 

هر چی فکر کردم که در طی این مدت چه کارایی انجام دادم که باعث خنده و لبخند شده باشه و در کل کار خوب حساب بشه به نتیجه‌ای نرسیدم تا اینکه یادم اومد همین مدت رفتم سر قبر بابابزرگم و خب اینکه برای شادی روحش یک فاتحه خوندم و تمام. البته این دفعه برخلاف دفعه‌های قبلی دیگه گفت و گویی بینمون انجام نگرفت(منظورم اینه که صحبت نکردم) چون نه دلم پر بود از غصه و غم و هم اینکه قبلا حرفامون رو زدیم با همدیگه.

چند روز قبل یکی از اقوام یک عکس از بابابزرگم رو با استفاده از یک نرم افزاری یک سری تغییراتی داد و یک ویدیو باهاش درست کرد که بابابزرگم داخلش پلک می‌زد و اطراف رو نگاه می‌کرد و خب شاید زنده‌ترین و نزدیک‌ترین حالتی بود که دیده بودمش (چون فقط عکسش رو دیده بودم نه خودش رو)‌و  اون لحظه‌ یک بغضی گرفت منو و با اینکه ندیده بودمش خیلی دلم براش تنگ شده بود و ...

 

از کار خوب دیگه هم همین که کنار مامان بزرگ و بابابزرگ دیگه‌ام بودم و کلی خاطره رد و بدل شد و کلی حرف‌ها زده شد و اونها هم خیلی دلشون برامون تنگ شده بود و دل اونها رو بسی شاد کردیم هم نگذرم. فقط حیف یادم می‌ره ازشون با خودم عکس بگیرم ...

 

+ اگه مایل بودین و فکر می‌کنین که این کار تأثیر داره یک صلوات و یا فاتحه‌ای برای همه‌ی رفتگان بفرستین و یا بخونین.

++ دیگه هر کسی دوست داشت بنویسه. تا فردا هم مهلت هست برای نوشتن :)

+++ دو تا چالش دیگه هم هست دارم همه‌ی تلاشم رو می‌کنم که بنویسمشون (دو تاشون مربوط به کتاب و خواندن هستن). 

امیر+ پاسخ می‌دهد

امیر + ۱۳۹۹/۱۱/۲۴، ۲۳:۱۳

خب خب بریم سریع سراغ سوالات:

 

۱-راست دست یا چپ دست؟

چپ دستم ، ولی خب هر چی دعا کردم که بچه‌ای از فامیل میاد چپ دست باشه ، نمی‌شه که نمی‌شه :(

+فکر کنم قبلا هم گفتم که از دست تلاش‌های حضرت پدر هم در امان موندم که راست دست نشدم 😑 هر دفعه هم که دستِ چپم یک طوریش می‌شه بابام می‌گه :« اگه اون موقع‌ها لجبازی نمی‌کردی و راست دست می‌شدی الان می‌تونستی با دست راستت بنویسی و دست چپت اذیتت نمی‌کرد🤦‍♂️»

 

۲-نقاشی‌تون در چه حده؟

اوج خلاقیتم «چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن و یک گردو» هست😑

 

۳-اسمتونو دوست دارین؟

بچه که بودم اسم «پارسا» رو خیلی دوست داشتم ولی الان پشیمونم و به نظرم این اسمم خیلی هم خوبه.

 

۴-شیرینی یا فست فود؟

از بین «شیرینی یا فست فود»، «یا» رو انتخاب می‌کنم (برگرفته‌ از زلاتان ابراهیمویچ) چیه این چیزا شما می‌خورین به فکر سلامتی‌تون نیستین به فکر پول تو جیبتون باشین {پیتزایش را گاز می‌زند}

 

+ زلاتان ابراهیمویچ یک جمله باحال گفته بود:

گفته بوده اگه قرار باشه بین جسی لینگارد یا فیل جونز یکی رو انتخاب کنم،
"یا" رو انتخاب میکنم...

 

۱+۵-دوست دارین قد همسر آیندتون تقریبا چند سانت باشه؟

اول که خیلی پوکر فیس بودم .

یک کوچولو کوتاه‌تر باشه از من هم کافیه 

 

۷- عمو یا دایی؟

هر کدوم یک خوبی‌ای دارن و نمی‌تونم بگم کدوم یکی‌شون . ولی تعریف یکی از عمو‌هام رو زیاد شنیدم که انگار خیلی آدم خوبی بوده که متاسفانه فوت شده و نتونستم کلا هم ببینمش :(

 

۸-خاله یا عمه؟

خاله‌ که ندارم ولی عمه رو دوست می‌دارم.

 

۹+۱- عدد مورد علاقه؟

عدد ۵ رو خیلی دوست دارم نمی‌دونم چرا :)

 

۱۱- اولین وبی که زدین رو حذف کردین؟

نه هستش ولی خب خجالت می‌کشم برم نگاهش کنم 🤦‍♂️😅

 

۱۲-با کی بیشتر از همه صمیمی‌این داخل بیان؟

یک لیست می‌شد پر از بلاگر. کلا از اینجور آدمام که سعی می‌کنه با همه رفیق باشه :|

 

۱۳- بابا و مامانتون تو بیان؟

سوال بعدی :)

 

۱۴- رو خانوم/دختر کراشی؟ (ستاد حمایت از مخالفت با اون عبارت 😅)

نه :/

 

۱۵-مترو یا قطار؟

تا حالا سوار قطار نشدم ولی مترو هم اگه بخوام انتخاب کنم باید از ساعت ۹ تا ۱۲ ظهر و ۳ تا ۵ بعد از ظهر رو بگم که خلوته در بقیه‌ی ساعات خصوصا ۷ صبح خییییییییییلی شلوغه :|

 

۱۶-به نظرت شادی یعنی چی؟

اسم یک دختره (والا! همیشه که نباید یکجور فکر کنی :| )

 

۱۷- سه تا از صفاتت؟

والا اینا رو که من نباید بگم ولی در پست «این من هستم» گفتم چندتاش رو 

 

۱۸- اگه می‌تونستی هویتت رو عوض کنی دوست داشتی جای کی باشی؟

خیلی دوست داشتم توی اروپا زندگی کنم قرن‌های ۱۸ و ۱۹. البته این رو هم بگم که دوست داشتم سه دهه قبل هم همینجا زندگی کنم و دوست داشتم دو تا از آدمایی که دوست داشتمشون رو ببینم ولی خب فعلا نمی‌شه :( (یکیشون همون عموم هست)

 

۱۹- اگه می‌خواستی یک جمله بگی که کل دنیا بشنوه چی بود؟

چه قدر حرف می‌زنین :|

 

۲۰- پنج‌تا چیزی که خوشحالم می‌کنه؟

- کتاب خریدن

- شاید عجیب باشه ولی لباس خریدن 

(این دو تا مورد اول واقعا روحیه‌ام رو جلا می‌دن. کتاب رو نمی‌دونم ولی فکر کنم لباس به خاطر این باشه که به دنیای رنگ‌ها خیلی خیلی علاقه دارم و کلا رفتن به بازار لباس و پوشاک کلی می‌تونه در روحیه‌ام تأثیر مثبت بذاره.)

- کاکائو و بوی اون (سیگار شکلاتی کسی اینجا بو کرده؟ منظورم همونه) 

- اینکه قسمت جدید سریال مورد علاقه‌ام بیاد (ولی اون صبر قبلش واقعا طاقت‌فرساست😬)

- خراب شدن سامانه هنگام برگزاری کلاس‌ها :)

 

۲۱- اگه می‌تونستی به خودت قبلا یک چیزی بگی ، چی می‌گفتی؟

توی جمع خودت رو یکم سنگین‌تر بگیر تا همه حساب کار دستشون بیاد وگرنه خیلی زود له می‌شی.

 

۲۲- چه رفتار‌هایی دارین که سبب آزار بقیه می‌شه؟

خیلی چیزا. مثلا می‌گن کندم ولی واقعا این شکلی نیستم.

یا مثلا هر دفعه که مامانم بیرونه و من باید غذا درست کنم ( البته برنج منظورمه بقیه‌ی غذاها رو بلد نیستم) همیشه پلوهام کته می‌شن بهتر بگم خمیر می‌شن :)))) و خب بعدش هم مامانم میاد و گیر می‌ده و بنده هم با نیشی باز از مامانم پذیرایی می‌کنم 😁

 

۲۳-صبحا مامان و بابات چجوری بیدارت می‌کنن؟

اگه به بابام بگم که فلان ساعت بیدارم کنه کلا بیدارم نمی‌کنه . مامانم هم از نیم ساعت قبل از زمان موعد شروع می‌کنه هر ۵ دقیقه یک بار صدام می‌زنه. دفعه‌های آخر هم دیگه یک عبارت هم همراه با «بیدار شو» می‌گه اینکه «اگه بیدار نشی دیگه صدات نمی‌کنم به من چه» هست :)

حالا بستگی داره دیگه. اگه بدشانس باشم و یک نفر به بابام زنگ بزنه بابام هم ماشاالله صدای بلند و رسا دااااااااااااااد می‌زنه . دقیقا یادمه یک بار خواب بودم بعد بابام داشت با تلفن صحبت می‌کرد داشت یک شماره می‌گفت داخلش صفر داشت. بعد بابام برای اینکه طرف مقابل صفر رو با سه اشتباه نکنه صفر رو یک طوری تلفظ کرد که از خواب بیدار شدم

-آخرش «صفر» داره ها «صفررررررررررررررر» باز اون طرف مقابل هم یک بار دیگه از بابام خواست بگه «‌صفرررررررررررررررررر» دقت کنین «صفرررررررررررررررررررررررر» بابا بسه دیگه 😖

تا آخر شب هم سردرد بودم :|

 

۲۴-تا حالا شده به یکی پیام بدین و اشتباهی بوده باشه؟

آره.

چند وقتی بود به داداشم پیام می‌دادم و خیلی صمیمی صحبت می‌کردیم و یکسری شوخی‌هایی داشتیم بعد ایشون جوابم رو نمی‌داد و باهاش دعوا کردم که چرا جوابم رو نمی‌ده  و بعدش فهمیدم کسی که بهش پیام می‌دادم از اقوام بزرگمون هستن که اتفاقا شماره من رو داره . خلاصه به هر طریقی بود این آبروریزی رو جمع و جور کردیم 😅

 

۲۵-کراشاتون تو مدرسه؟

اگه کراش رو به معنی دوست داشتن به صورت پنهانی بدونیم، سال دهم از یکی از بچه‌های کلاسم خیلی خوشم میومد هم دیدمش گفتم این عجب پسریه. گذشت و گذشت و سر یکسری جریاناتی تونستم بهش نزدیک بشم و حتی تونستم چند روزی کنارش بشینم. ولی سر یکسری چیزهای ناخواسته رفاقتمون نابود شد و تبدیل به نفرت شد و نه تقصیر من بود و نه تقصیر اون. 

اما بقیه همکلاسی‌هام. کلا رابطه ما با سال بالایی‌هامون خوب نبود. یعنی هیچ‌کدوم همدیگه رو آدم حساب نمی‌کردن. اینا که رفتن ورودی‌های جدید اومدن و همینجا یکسری کراشیجات به وجود اومد بعضی از بچه‌های کلاسمون روی بچه‌های پایه‌ی دهم کراش داشتن یادمه دو تا از همکلاسی‌هام توی دستشویی داشتن بحث درسی می‌کردن منم وارد دستشویی شدم متوجه این گفت و گو شدم می‌پرسم برای چی اینجا بحث می‌کنین

همکلاسیم: هیسس

بعد یک نفر از کنارش رد شد 

همکلاسیم: عهههه سلام چطوری

بعد کلی دست به اون طرف داد و دوباره ادامه بحث و اون فرد هم که باهاش سلام کرد همونجا بود

همکلاسیم : اه زیست رو هر کاری می‌کنم نمی‌تونم ۱۰۰ بزنم

فهمیدم داره برای کراشش دلبری می‌کنه و خودش رو درس خون نشون می‌ده 🤦‍♂️😂😂😂😂

یا بماند که این کراشش مذهبی بود و نماز می‌خوند و بعد این همکلاسیمون هم سر همین قضیه نمازخون شد 🤣🤣

 

کلا سال یازدهم کلی بحث در رابطه با کراش داشتیم 🤦‍♂️

یک عده برای اینکه خودشون رو قهرمان جلوه بدن می‌رفتن دعوا می‌کردن و ...

 

۲۶-یک جمله مخصوص مخ‌زنی؟

اگه از من بپرسی تا حالا اعتیاد داشتم یا نه می‌گم

من یک عمر معتاد بودم ...

آره ... معتاد اون چشمات

(فکر کنم کاربرد سس ماست همینجاست)

این جمله رو داخل یکی از وبلاگ‌های که می‌خوندم پیدا کردم الان دقیق یادم نیست کدوم وبلاگ بود 😅

 

۲۷-چه فرقی بین اینجا با دنیای واقعی دارم؟

خیلی فرق‌ها سعی می‌کنم دروغ نگم ولی خیلی چیزها رو سانسور کردم از ترس یک سری چیزها و خاطرات چند سال قبل دوباره تکرار بشه :(

شاید اینجا پرحرف باشم ولی توی دنیای واقعی واقعا کم حرف هستم البته بستگی به موضوع بحث و آدمای جمعش هم باشه.

 

۲۸-یک دروغی که اینجا گفتم؟

یادم نمیاد دروغی گفته باشم فقط اسمم اسم مستعارم هست ولی همه امیر صدام می‌کنن :)

 

۲۹-چند تا اکانت داخل بیان؟

یک دونه (پسر به قانع بودن من دیده بودین ؟ :) )

 

۳۰-اولین دوستتون تو بیان؟ (البته بهتر بود گفته می‌شد اولین کسایی که باهاشون آشنا شدم)

خب راستش رو بخواین فعالیت جدی‌ام همین یک سال بوده قبلش واقعا فعالیتم خیلی خیلی کم بوده یعنی اینکه دامنه‌ی ارتباطیم خیلی خیلی کم بوده (به خاطر درس و مدرسه و ...) و اکثر کسایی که بودن که باهاشون در ارتباط بودم از بلاگفا بودن. ولی اولین نفراتی که می‌شناسم (داخل بیان البته):

یکی خانوم صنما بودن

یکی خانوم لی‌لی‌وش مسرور

خانوم ایکاروس

جسی بلومن ، آقای سر به راه 

آقا وحید و قدح و ح.شریفی (‌این سه نفر رفتن)

 

۳۱-چند بار داخل وبتون آه و ناله کردین ؟‌

این وب خودش مبنعی از ناله‌ و غرغر هست :)

 

این من هستم

امیر + ۱۳۹۹/۷/۲۸، ۲۱:۵۹

سلام :)

 

اول اینکه تشکر کنم از ایشون و البته ایشون که من رو دعوت کردن . البته از بقیه‌ی کسانی که حالا با قوانین سخت‌گیرانه‌ی چالش نتونستن بنده و یا فردِ دیگه‌ای رو دعوت کنن هم ممنونم مثل ایشون:)

 

خب ، اول یک چیزی بگم اینکه «این» رو به درخت میگن :/) 

والا ! (اشاره به عنوان چالش دارم)

 

میگن چهار تا از جملات و مواردی که مربوط به خودم هست رو بگم:

 

۱-خیلی خیلی خوش‌خنده هستم. یعنی طرف میاد من رو کتک میزنه خندم میگیره .دست خودم هم نیست 😅

 

۲-نمیدونم داخل مجازی چطوری هستم ولی تو زندگی عادی هر چه قدر سعی کردم آدم فان و خنده‌داری باشم ،نتونستم یعنی خیلی‌ بی‌مزه هستم و انگار فقط دو کیلو نمک قورت دادم :)

 

۳-خیییییییییییییییییلی کم حرفم. تقریبا داخلِ هیچ جمعی نتونستم متکلم وحده باشم و همیشه ساکت‌ترین عضو یک اکیپ بودم و البته هستم.یعنی شما اگه بیای و کنارم بشینی و بخوای حرف بزنی حوصله‌ات سر میره چون من فقط با علامت سرم تأیید میکنم و دیگه هیچی نمیگم.این رو هم بگم که با این پست خیلی خیلی ارتباط داره.

 

۴-یک زمانی فکر میکردم بدبخت‌ترین آدم دنیا هستم ولی با خوندن وبلاگ‌های روزانه‌نویسی فهمیدم که همه‌ حتی همونهایی که خیلی طنز مینویسن ،روزهای روشن دارن اما روزهای خیلی تاریک هم دارن و این خیلی برای من تأثیر داشت که انقدر از زندگیم بد نگم .

 

 

طبق قانون چالش 

انگار کلا ۴ نفر رو بیشتر نمیشه دعوت کرد. انتخابش واقعا سخته.

آپولو نگار - آقای سر به راه - خانوم کیکی - و خانوم کیمیا

واقعا انتخاب سخت بود ولی گفتم این افراد (احتمالا) دعوت نشدن.اگر دوست نداشتید شرکت کنید حتما بگین تا عوض کنم.

 

این هم از قوانین اساسی چالش که نمیدونم چندتاش رو انجام دادم چون اصلا حال و حوصله‌ی خوندن اون همه بند رو ندارم :)

به هر حال میگن یکسری قوانین رو باید رعایت کنین تا جواز شرکت در قرعه‌کشی‌شون رو داشته باشین(بععععععله در این حد لاکچری  :) )

قسمتی که قوانین وضع شده و میتونید بخونید(لینک)

در همون لینک قبلی میتونید وبلاگ خودتون رو معرفی بفرمایید.

 

چالش : اگه یه روز

امیر + ۱۳۹۹/۷/۵، ۱۴:۵۷

سلام :)

چالش رو آقامحمد (نَقل‌بلاگِ سابق)  شروع کردن که دمشون هم گرم خیلی عالیه :)

لینک شروع چالش (کلیک کنید)

اگه بخوام توضیح بدم که چالش از چه قراره ، بهتره متن ایشون رو اینجا بذارم :

 

توضیح خاصی که نیاز نداره، فقط کافیه بگید اگه فلان وبلاگ‌نویس رو ببینید چی بهش می گید؟ تعداد مشخصی هم مد نظر نیست و هرکس هرچندتا که دوست داره بیان کنه.

 

آقای بنده خدا ، همونطور که گفتم قلمتون رو خیلی دوست دارم . واقعا خیلی خوب مینویسین .

خانم نسترن ، بهتون سلام میکنم و با مدرسه و آموزش‌های مجازی تنهاتون میذارم :) امیدوارم سال تحصیلی خوبی داشته باشین :)

آقا علیرضا آهنی ، از مصادیق جمله‌ی معروفِ «فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه!» هستی. ایول پسر . همینطوری کدنویسی رو ادامه بده :))

خانوم ماجده ، انشاالله که امسال میترکونین :)

آقا حمیدرضا (رفیق نیمه راه)، حقیقتا اولش یک مقدار بهت حسودی میکردم . هر وبلاگی میرفتم میدیدم یکی از کامنتاش مال تو بود :)‌الان فهمیدم که چه قدر پسرِ گلی هستی . امیدوارم تو هم بترکونی :)‌ میدونم دلت برای وبلاگت تنگ میشه.

آقای   jesse blueman    ، پسر استقلالی :) هنوز هم اون روزشمار کنکورِت رو یادم نمیره . چه قدر استرس‌زا بود :/

آقا اشکان :) ، اطلاعات علمی شما رو خیلی دوست میدارم . ای کاش ما هم انقدر میتونستیم اطلاعات داشته باشیم .

خانمِ ماه بانو ، من هنوز گیرِ اون گربه سمت چپی هستم ، خیلی مردمک چشمش گنده هست!

خانم سپید ، با اینکه پرسپولیسی هستین و طرفدار تیم رقیب ، ولی خیلی دوست دارم پرسپولیس هم بیاد بالا و افتخاری کسب کنه :)

آقا آپولو (آپولو نگار) ، امیدوارم وبلاگتون رونق بگیره و بیشتر و بیشتر بنویسین :)

خانم freebird ، آغاز چالش‌های کلاسهای مجازی رو بهتون تبریک میگم :)

آقا جواد رو هم ببینم چندین شبانه روز در رابطه با فیلمهای مختلف صحبت میکنیم که کدوم یکی بهتره :) امیدوارم باز هم بنویسین :)

آقای اریحا ، صداتون رو خیلی دوست دارم و باز هم دوست دارم که از صداتون مستفیض بشیم :)

آقا محمد (نقل بلاگِ سابق) ، از اینکه اون پویش رو راه انداختین و باعث شد تا بتونم به وبلاگتون دسترسی داشته باشم واقعا ممنونم :)

آقا عرفان (دنیای کامپیوتر) ، اولش فکر کردم همون عرفان قالب سازی ، ولی بعدش متوجه شدم نه کاملا در اشتباه بودم و فکر کنم بقیه هم همین مشکل رو داشتن. 

پسر زمستان ، من یک معذرت خواهی بدهکارم چون اول فکر میکردم که سنتون کم باشه ولی الان دیدم که بزرگتر  از منم هستین و اگه خیلی صمیمی باهاتون صحبت میکردم واقعا عذرخواهم . به کارتون یعنی کدنویسی ادامه بدین و امیدوارم موفق باشین :))))

لحظه‌نویس ، اشعارتون رو خیلی دوست دارم . واقعا زیبا می‌سرایین :) حقیقتا بعضی وقتا چیزی ندارم که بگم و براتون کامنت کنم .

خانوم فاطمه (وبلاگ فاطمه الف) ، ویدئوی این پست رو دانلود کردم و هر چند وقت یکبار نگاه میکنم و کلی میخندم 🤣 و البته باهاتون ابراز همدردی میکنم.

آقای علیرضا ، امیدوارم مسیر درست‌ رو پیدا کنی . همین :)

آقای سربه‌راه (سر به هوای قدیم) ، ای کاش به من بیخیالی رو هم یاد میدادین :) و اینکه چجوری یک ضرب رانندگیِ افسر قبول بشم ://

خانم لی‌لی‌وش مسرور ، امیدوارم که شما هم به اون چیزی که میخواین برسین .

آقا امیررضا کامیار عزیز ، نمیدونم بیمارستان میرین یا نه ولی مراقب خودتون باشین.کارهای گرافیکیتون رو هم خیلی دوست دارم :)))

آقای علیزاده (وبلاگِ گل زیبا) ، امیدوارم یک روز همدیگه رو ببینیم‌ :) راستی یک گیاه داریم تنه‌اش شکسته چه کنیم ؟! 😶

خانوم آبان ، اول اینکه موفق باشین و مسیر درست رو امیدوارم پیدا کنین :) دوم اینکه استقلالی هستین و امیدوارم استقلال به همین زودیا بتونه خیلی چیزا رو ثابت کنه :))) سوم هم اینکه عکاس خیلی ماهری هستین و خیلی دوست دارم از عکساتون در وبلاگتون بذارین.

خانوم nobody ، به ما هم گربه‌داری یاد بدین . البته یک بچه گربه رو نزدیک بود اهلی کنم :)

خانوم دلاشفت ، حل کردن معادلات سخت شیمی هم خیلی شیرینه . خوش به حالتون :)

خانوم آرامم و خانوم صنما ، نمیدونم الان بیمارستان میرین یا نه ، ولی امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی هم مراقب باشین . 

آقا علیرضا (وبلاگ یاکریم) ، در عصرِ ترکِ نت چه میکنی :) منتظرم اربعین بیاد و شما هم بنویسی از این چند روزی که نبودی :)

فکر کنم آقای edi ، امیدوارم کنکور رو به خوبی و خوشی تموم کنین سگ در سگ 😉

آقای محمدحسین (هنرنامه) ، همین الان دیدم که وبلاگتون رو غیرفعال کردین :| چرا آخه؟! برگردین لطفا :)

آقای دژاوو ، منتظریماااا ، پستی چیزی یک اعلام حضور کنین در وبلاگتون :)‌ عکساتون و کارهای گرافیکی‌تون رو دوست دارم :) البته قالب‌هاتون هم خیلی حرفه‌ای هست.

خانوم‌ فاطمه (وبلاگِ ناهماهنگ) ، چند تا از کتابهایی که در وبلاگتون معرفی کردین رو خوندم و خیلی خوب بودن . خیلی ممنونم ازتون.

و خانوم‌های fahime ، فائزه ، ساحل ، miss writer ، آلباتروس ،  آقای فتل فتلیان، محمدرضا ، محمدمهدی واحدی ، عینک ،   و بقیه  همینجا سلام میکنم بهتون و امیدوارم که روزهای قشنگی رو در وبلاگتون ثبت کنین :)

 

همه افرادی رو که بالا نام بردم دعوت هستن به شرکت در این چالش قشنگ :)

 اگه کسی پستی در رابطه با این چالش نوشت به خود آقامحمد اطلاع بده تا ایشون پستِ چالشِ شما رو لینک کنن.

چالش ده سوال وبلاگی و حرفای خودم

امیر + ۱۳۹۹/۶/۱۸، ۱۵:۲۲

سلام :)

 

بعد از حدود ۲۳ الی ۲۴ روز پست نگذاشتن ، دارم دوباره پست مینویسم و میخوام در این چالش شرکت میکنم.

بریم سراغ سوالا و جوابای خودم. فقط نمیدونم چرا همه میگن سوالا سخته؟! 

 

-هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

 

+اوه حواسم نبود . الان موقع امتحانه.

 

-برگه‌ها رو دارم پخش میکنم هر کسی تقلب کنه ، نمره‌اش صفره.

 

+ :/

 

(برگه‌ی امتحان جلوی میزم قرار میگیرد.)

 

+خب سوال اول :

چه شد که به دنیای وبلاگ‌ها اومدی؟ (۱نمره)

+خب اولین وبلاگم شاید مثل خیلیای دیگه داخل سرویس بلاگفا ایجاد کردم و این اتفاق مربوط به حدود ۶ سال قبل بود زمانی که کلاس هفتم میرفتم و احتمالا یک چیزی بین ۱۳ الی ۱۴ سال سن داشتم.اون وبلاگ تقریبا به تشویق معلممون شکل گرفت که داخلش از تحقیقاتمون بذاریم و بماند که همه‌ی تحقیقاتم رو کپی و بدون ذکر منبع میکردم و نکته مهم‌تر اینکه با اعتماد به نفسِ تمام در پستِ ثابتِ وبلاگم نوشته بودم. 

از اونجایی که دوست دارم همه از این مطالب استفاده کنند . کپی حتی بدون ذکر وبلاگ من مجاز میباشد.

😂🤦🏻‍♂️

اون وبلاگ رو کلا اگه خیلی بشه ، دو ماه ادامه دادم و دلیل منصرف شدن از وبلاگم هم این بود که «اینترنت خورِ» خانواده بودم و الکی حجم اینترنت رو صرف پیدا کردنِ کد ، برای خوشگل‌تر شدن وبلاگم میکردم و وقتی داداشم فهمید واویلا شد :) 

گذشت و گذشت و یک وب دیگه هم زدم و بعدش هم وارد بیان شدم تااااااااااا الان که دارید متن بنده رو میخونید :)

 

هدفت از نوشتن وبلاگ چی بود و چه هست؟ (۱ نمره)

+هدف وبلاگ‌ اولم رو در سوال اول گفتم :)

ولی اینجا فعلا هدفی ندارم. اوایل شاید برای برطرف کردن دغدغه‌هام بوده اما در کل تا یک ماه قبل هدفی نداشتم و شاید هم ندارم. خیلی دوست دارم مطالب مفیدتری بنویسم و البته شاید هم نوشتم.... خدا رو چه دیدی. 

 

به نظرت چرا باید وبلاگ نوشت؟ (۱ نمره)

+بستگی به هدف فرد داره . یک نفر میخواد از خاطراتش بگه و بقیه نظراتشون رو بگن. یکی دوست داره دیده بشه . یکی هدفش انتشار خالصانه‌ی مطالب علمی هست ( که واقعا هستن همچین افراد زحمتکشی ) و خیلی چیزای دیگه ... اما اگه بخوام کلی بگم به قول خیلی از وبلاگ‌نویس‌ها این کار ، یعنی وبلاگ‌نویسی ، یک کارِ دلی هست و همین باعث میشه که خیلی‌ها خودجوش مینویسن و ممکنه این کار هیچ سودی براشون نداشته باشه.

چیزی که داخلش عشق و علاقه باشه قطعا هیچ اجبار و بایدی نداره :)

 

به نظرت یه وبلاگ ایده آل چه مشخصاتی باید داشته باشه!؟(۰/۷۵ نمره)
اصلا مشخصاتی باید داشته باشه!؟ (۰/۷۵ نمره)

+با اینکه نظر هر کسی مهمه. اما از نظر من ظاهر خیلی مهمه. در زندگی واقعی هم همچین مواردی رو میبینیم. کارهای گرافیکی قشنگی که جدیدا در تلویزیون نشون داده میشه (حتی اگه کپی هم باشه)‌  قشنگه و یا مثلا مساجدی که ساخته میشه بهشون زرق و برق میدن که بیشتر داخل چشم باشه و طراحی خونه ها هم داره تغییر میکنه و همه‌ی اینها به نظر من که خیلی خوبه :)

به نظر من هنر یک بخشی از وبلاگ رو تشکیل میده . کسی که یکم هنر داشته باشه ( در هر زمینه‌ای) خود به خود مخاطب پیدا میکنه. این هنر میتونه موسیقی باشه ، میتونه ضبط صدا ، کار گرافیکی ، طراحی قالب ، استفاده از کلمات مناسب در متن و خیلی چیزهای دیگه باشه.

 

بیشتر کدوم موضوع رو در وبلاگ ها دوست داری!؟
یعنی بیشتر چه وبلاگ هایی رو دنبال میکنی!؟ (۱ نمره)

+موضوعش برام فرقی نداره. کلی بگم ، نقد سریال و فیلمی که دیدمش رو میخونم . میخواد چندین خط از اون نوشته باشه و حتی نظرم رو میگم چون چیزی که دوست دارم ، تحلیل و بررسی هست :) البته که اینجور وبلاگ‌ها رو کم دیدم.

درجه‌ی دوم روزانه‌نویس‌ها هستن و خوش قلم‌ها و البته مطالب علمی. 

اهمیت همه‌ی این وبلاگ‌ها برام یکی هست و همه‌ی نویسنده‌ها برام محتَرم :)

 

نظرت راجع به سرویس های وبلاگ‌دهی چیه!؟(۰/۵ نمره)
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟(۰/۵ نمره)

+خوبه :) 

فقط آپدیت مثبت کنن همین . آپدیت هم نیاز به مدیریت درست و حسابی داره :)

 

نظرت راجع به محیط وبلاگ نویسی (افراد) چیه!؟(۰/۷۵ نمره)
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟(۰/۲۵ نمره)

+آدمای خوبی هستن . همشون هم قابل احترام .

پیشنهادی ندارم و نمیتونم بدم چون تخصصی ندارم :)

 

ویژگی‌ای از بلاگری دیگه که دوست داشتین اون ویژگی رو داشته باشین. (۱/۵ نمره)

+عکس چند نفر از بلاگر‌های آقایی که باهاشون یک مقدار صمیمی‌تر هستم رو دیدم و یک ویژگی میخوام و اون هم 

مو 

هست . خلاصه میخوام یک کمپین اهدای مو بزنم و موهاتون رو به این بدبخت اهدا کنید خدا خیرتون بده :)))))

حالا جدای از شوخی. دوست دارم کدنویسی رو یاد بگیرم که یک عده یاد دارن و غبطه میخورم . مورد دیگه هم که دیگه مشخصه . قلم برخی از کاربران هست که فعلا به اون درجه نرسیدم.

 

-برگتو بده . خیلی حرف میزنی!

 

+ آقا تو رو خدا . آقا خواهشا. قول میدیم دیگه تکرار نشه . آقا دیگه ...

 

-دفعه‌ی آخرت باشه هاااا

 

+چشم:)

 

 

۹. چندتا از لبخند هایی که در بلاگ بیان (و سرویس های دیگه) داشتید رو با ما در میان بذارید.(۱۰ نمره)
 

+ای جان :) ۱۰ نمره . دم طراح سوال گرم . عجب سوالی طرح کرده ! ( مدیونید فکر کنید که طراح این سوال بنده هستم و بدونِ هیچ تغییری اینجا نمایان شده :)   )

یکم سخته . (برگه‌ی تقلبش را برمیدارد و مطالبی که در قسمت (فهرست مطالب) هست را میخواند:)  )

یک روزی داشتم فیلم انگلparasite  ) رو نگاه میکردم و وقتی تمومش کردم میخواستم که درباره‌اش پست بذارم بعد دیدم که یک نفر دیگه هم همزمان از همون فیلم پست گذاشت :)

اینکه میخواستم یک کاری رو شروع کنم و سوالامو از افراد مختلف میپرسیدم و میدیدم که همه کمک و البته حمایت میکنن.از برنامه‌نویسی و انتخاب رشته و کارهای تحقیقاتی خودم . مثلا معنی لغتی رو میخواستم بدونم . از یکی از کابرهای خیلی خوبِ بیان پرسیدم و ایشون خیلی کامل و جامع نوشتن.یکی دیگه هم انتخاب رشته بود که دیگه لطفی بود از جانب چند نفر از بلاگرها که کمکم کردن و البته خیلی چیزهای دیگه که نمیدونم چگونه تشکر کنم.

 

۱۰. بدون تعارف ترین حرفتون با وبلاگ‌نویس ها چیه!؟
چیزی هست که بخواید بگید و ما بهش اشاره نکرده باشیم!؟ (۱ نمره)

 

+اول اینکه تشکر میکنم از افرادی که در طرح و یا ویرایش سوالات کمک کردن و یا همکاری کردن :)

دوم اینکه تشکر میکنم از هر کسی که در این چالش شرکت کرد که البته هنوز هم ادامه داره :)

سوم اینکه اگر کسی رو ناراحت کردم عذر میخوام چون ابدا قصد بدی نداشتم (البته این جمله تا حدودی مخاطب خاص داره :) ).

(چالش قبلی یک سری دلخوری‌ها به وجود اومد که همه‌اش تقصیر خودم بود.)

چهارم هم اینکه انقدر از جملات منفی در رابطه با وبلاگ و بلاگستان نگیم. آره افت کرده ولی نمُرده دیگه! کسی که تازه وارد بلاگستان شده این جملات رو ببینه قطعا آزرده خاطر خواهد شد.

پنجم هم اینکه جا داره بگم دلم برای وبلاگ‌نویس هایی مثل جناب قدح ، ح.شریفی ، آقا وحید ( pitek ) و آقای چاره‌ای تنگ شده است :(

 

-بدو برگت رو بده . فکر کردی خیلی زرنگی که داری تقلب میکنی!

 

+آق...

 

(برگه‌ام را به زور از زیر دستانم میکشد!)

 

یک نگاه به اطراف میندازم علاوه بر افرادی که کنارم بوده‌اند و از آنها در پاسخ دادن به سوالات تقلب گرفته‌ام(کسانی که در پست قبل دعوت کردم) چند تا صندلی هم خالی هست . گویا این افراد برگه‌ی امتحانی خود را سیاه کرده سریعتر برگه‌شان را به مراقب امتحان داده‌اند( =درسخونامون:) ) .افراد دیگری هم میبینم که در جلسه حضور دارند و دارند به سوالات جواب میدهند . فکر کنم همین افراد هستن (دعوت میکنم) :

 

اتاق گوشواره - بهار نارنج - ناهماهنگ - آرامم کن:) - فتل فتلیان - دنیای کامپیوتر - در حوالی اریحا - گاه نوشت - بی قفس - گم شده در خیال - افکار ناشناخته‌ی من - خاطرات زندگی یک نویسنده - تماشاگر - فاطمه الف - We are all dreamers - آپولو نگار - در |قدر مطلق| تنهایی - بــــــ لنــــدز ــــــد - خونه‌ی آبی - هنرمند تازه کار! - Abanam - گل زیبا - هنرنامه - در جستجوی کوچ - دژاوو - یک مشت حرف‌های خب که چی گونه - امیررضا کامیار - به طعم گل کلم  - improvision - آسمانم - علیرضا آهنی - یادداشت های یک پسر

 

و البته یک عده هم نمیدونم هستن یا نه چون یکم صندلی هاشون دوره . تشخیص داده نمیشن . فکر کنم این افراد هستن :) (احتمالا یک چند مدت وبلاگ‌نویسی نمیکنن) :

دارالمجانین - اشخانی - خزعبلات یک ذهن بی ثبات - پسر زمستان

و البته چند تا سالن دیگه هم دارن امتحان میدن که نمیشناسمشون :)

فکر کنم کسی رو از قلم ننداختم .

و هر کس دوست داشت شرکت کنه.

 

روز خوش :)

 

+همینطوری داره اسم یادم میاد.

شرمنده اگه اول اضافه نکردم به دعوتی ها

چالش ده سوال وبلاگی (فعلا ثابت)

امیر + ۱۳۹۹/۶/۱۶، ۱۲:۱۲

در دنیا روز ۹ شهریور روز جهانی وبلاگ است و در تقویم شمسی و در بین وبلاگ‌نویسان، تاریخ ۱۶ شهریور که اولین بلاگ فارسی راه‌اندازی شده، به «روز وبلاگستان فارسی» معروف شده است. در این روز بعضی از بلاگ‌نویسان فارسی‌زبان، معمولاً به بیان خاطره‌ها، دغدغه‌ها، انتقادها، پیشنهادها، معرفی بلاگ‌های گمنام و… می‌پردازند.

بلاگ به بیان ساده به فضایی اینترنتی می‌گویند که افراد برای نوشتن دربارۀ زندگی شخصی، تجربیات کاری، عقاید و… خود و کسب‌و‌کارها برای نوشتن دربارۀ صنعت و کسب‌و‌کار خود از آن استفاده می‌کنند. هر بلاگ می‌تواند نمایانگر شخص یا کسب‌و‌کاری باشد که در جامعه و فرهنگ سازمانی خاصی رشد پیدا کرده است و می‌تواند خود را در کلمات و جمله‌ها به نمایش بگذارد. این نمایش می‌تواند از سویی معرف خود شخص یا کسب‌و‌کار و از سوی دیگر معرف جامعه یا صنعتی باشد که کسب‌و‌کار در آن فعال است.

وبلاگ با داشتن خصوصیاتی همچون رایگان‌بودن، انتشار سریع، تعاملی‌بودن، پشتیبانی از سئو و…، محیطی منحصر‌به‌فرد را برای بلاگ‌نویسان می‌سازد که در آن‌ فعالیت کنند و در وبلاگ‌ پست بنویسند و آن‌ را منتشر کنند. فضای بلاگ، بیش از چت‌کردن فرصت فکر‌کردن را برای خود نویسنده و خوانندۀ بلاگ‌پست فراهم می‌کند. بلاگ با داشتن ویژگی تعاملی‌بودن و اینکه شخص هم نویسنده است و هم خواننده، امر فکرکردن را پررنگ‌تر می‌کند.

با نوشتن، انسان از دست عواطف منفی و افکار خراب خلاص می‌شود و از موفقیت‌ها و توانایی‌های که دارد لذت می‌برد. به اعتقاد من، نوشتن باعث اصلاح و افزایش تراز آگاهی می‌شود و آگاهی به خودسازی انسان منتهی می‌شود.

منشأ اصلی بلاگ‌نویسی به خاطره‌نوشتن آدم‌ها برمی‌گیرد. در نبود اینترنت و بلاگ، آدم‌ها در دفترچۀ خاطراتشان یادداشت‌هایی می‌نوشتند و با پیدایش بلاگ توانستند همان خاطرات و دست‌نوشته‌ها را به‌صورت آنلاین منتشر کنند.

این همه حرف زدیم و مقدمه‌چینی کردیم تا بالاخره بگوییم با توجه به اینکه امروز روزِ وبلاگ‌نویسی فارسی است، قصد داریم چالشی را به مناسبت این روز فرخنده برگزار کرده و یاد آن را گرامی بداریم. در این چالش چند سوال طرح شده و میخواهیم تا اگر امکانش هست به همه‌ی سوالات پاسخ دهید.

 

۱. چی شد که به دنیای وبلاگ‌ها اومدی!؟
***

۲.هدفت از نوشتن وبلاگ چه بود و چه هست!؟
***
۳. به نظرت چرا باید وبلاگ نوشت!؟
***
۴. به نظرت یه وبلاگ ایده آل چه مشخصاتی باید داشته باشه!؟
اصلا مشخصاتی باید داشته باشه!؟
***
۵. بیشتر کدوم موضوع رو در وبلاگ ها دوست داری!؟
یعنی بیشتر چه وبلاگ هایی رو دنبال میکنی!؟
***
۶. نظرت راجع به سرویس های وبلاگ‌دهی چیه!؟
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟

***
۷. نظرت راجع به محیط وبلاگ نویسی (افراد) چیه!؟
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟
***
۸. ویژگی‌ای از بلاگری دیگه که دوست داشتین اون ویژگی رو داشته باشین.
***
۹. چندتا از لبخند هایی که در بلاگ بیان (و سرویس های دیگه) داشتید رو با ما در میان بذارید.
***
۱۰. بدون تعارف ترین حرفتون با وبلاگ‌نویس ها چیه!؟
چیزی هست که بخواید بگید و ما بهش اشاره نکرده باشیم!؟

و اینکه هر کسی شرکت کرد سعی کنه حداقل ۵ نفر رو دعوت کنه :) (از هر سرویس وبلاگ‌دهی که میخواد باشه)

دعوت میکنم از: آقای سر به راه، رفیق نیمه راه، سکوت، یا کریم ،درباره‌ی نوشتن ، علیرضا

و همه‌ی افرادی که این پست را میخوانند :)

 

+از تمام افرادی که شرکت کرده‌اند خواهشمندیم تا آدرس پستی که چالش در آن نوشته شده را در قسمت نظرات این پست درج نمایند.

 

افرادی که شرکت کرده‌اند:

تکرار یک تنهایی - بنفش آبی کبود - سودای کلمات - مِه را - هیچکس - my crazy memories - white life - sky land - کافه دلدادگی - I want to smile - زندگی من و تو - درباره‌ی نوشتن~♫ My Little City ♫~  - واژه‌های لاجوردیکلام فضا - امـیـنــ نـویـســ ‌ا - یک جرعه لبخند - نقل بلاگ - خاطرات یک عدد الکی شادفهیم نامه - ایران نکست - محمدمهدی واحدی - روزنوشت‌های یک کرم کتاب - فاطمه الفcat's diary - نوشته‌های من - پرو وب پلاس (پست موقت) - مستر سایفر ۸۲ - بی‌قفس - آپولونگار - پسر زمستان - دنیای کامپیوترمـ18o81ـن - (: - خزعبلات یک ذهن بی‌ثبات - سکوت - آقای سر به راه - گاه نوشت - اینجا میتوانم بنویسم و آسانتر زنده بمانم - در انتظار اتفاقات خوب - مرد بارانی - بهار نارنج - شهر زیتونی - روزهای زندگی من - اشخانی/اشکان ارشادی - طلوع من - بیکران - ۴۰۵ باز - cotton cloud - I Purple You - ناهماهنگ - prime - در احوالات پاره وقت 

 

عمارت رنگارنگ -


 

منبع:

نیماتودی

عکس‌ها از سایت فری‌پیک

چالش مرام نامه وبلاگ من

امیر + ۱۳۹۹/۴/۲، ۱۴:۴۶

-آقا سلام

 

+سلام :)

 

-میگم بیان خیلی وقته چالش نداشته ؟ درسته ؟

 

+آره . ولی دیروز یک چالشی شروع شد.

 

-چی؟! چالش؟ اسمش چیه ؟ کی شروع کرده ؟

 

+بله! یک چالشی برگزار شده به اسم «مرام نامه وبلاگ من». آقای سر به هوا هم این چالش رو شروع کردن ..

 

-خب؟

 

+خب که خب :|

 

-نمیخوای توضیح بدی چی هست ؟

 

+چرا! خود شروع کننده چالش توضیحات کامل رو دادن.

خیلی خودمونی بخوام بگم اینه که آقا اینجا وب منه و تفکرات منه و ایده های منه و نوشته های منه ، میخوای قبول کن ، نخوای هم نکن!

این نکته رو هم بگم که به جمله اول تصویر بالا یک نگاه بندازیم در فعل این جمله از شناسه «یم» استفاده شده(راه انداختیم) و معنیش این میتونه باشه که این چالش ایده تنها یک نفر نبوده و سرش کلی گفت و گو و بحث و جدل شده و این ایده از چند نفر تراوش کرده و این اتفاق خیلی خوبی هست چون معلوم میشه که با چالش حساب شده ای رو به رو هستیم :)

 

-آها!خب بفرما :)

 

+چشم :)

(طومار را باز میکند :دی)

 

1-مطالبی که بنده اینجا مینویسم ، حدود 98 درصدش مطالبی هست که در طی روز برام ثبت و اینجا به نگارش درمیاد. هر چند که جدیدا به فکر این هستم تا بتونم مطالب مفیدتری رو در اینجا بذارم که احتمال خیلی زیاد مفید باشه. اما نیاز به فکر داره و صبر و حوصله.این مدل مطالب از نظر برخی مخاطبین ممکنه مفید نباشه . در واقع گاها شده که یک بنده خدایی اومده گفته «مطالبت خیلی چرته » و ... الفاظی شاید بدتر از این و  در نگاه اول ممکنه خیلی بهم بربخوره ولی رفته رفته اون کامنت از ذهنم میره بیرون و در واقع بعد از یک مدتی دیگه هیچ جایگاهی نداره. ضمنا من حق این رو دارم که هر چرت و پرتی* رو داخل وبلاگم بذارم به کسی هم هیچ ارتباطی نداره. میخواد بخونه میخواد نخونه. والا :)

 

2-اون روزهای اولی که داخل بیان فعالیت داشتم ، فکر میکردم یک محیطی شبیه اینستاگرام داره.دنبال کنی ، دنبال میشی . اوایل صرفا برای افزایش دنبال کننده ها میرفتم دنبال میکردم و یا هر کسی که من رو دنبال میکرد ، دنبالش میکردم . بعد یک مدت اون ستاره های نخونده بالای وبم رو دیدم ، یک عددی نزدیک 100 تا بود!! بعدش اومدم اون وبهایی رو میخونم رو دنبال کردم و بقیه رو قطع دنبال . شاید حدود 10 نفر رو دنبال میکردم !! خیلی جالبه. یعنی من حدود 100 نفر رو الکی دنبال میکردم.خلاصه بخوام بگم ،اینجا اینطوری نیست که دنبال کنی ، دنبال بشی و ... اگه وبی رو دیدم و خوشم بیاد، دنبالش میکنم.چه اون فرد بخواد من رو دنبال کنه و چه نخواد(گرچه من یک کاری میکنم که خودش با پای خودش بیاد دنبالم کنه 😂) الان هم حدود 60 نفر رو دنبال کردم و هیچ ستاره ای اون بالا برای من نشون داده نمیشه :)

 

3-همون قضیه شماره 2 ، البته این دفعه برای لینک. از نظر من لینک کردن اینطوری نیست که من وبلاگ اون طرف رو لینک کنم و اون فرد هم متقابلا وبلاگ من رو لینک کنه. این قالب هم طوری هست که فکر نکنم بشه وبلاگ کسی رو لینک کرد . البته برای من این مورد واقعا خوبه :)

 

4-از کسی انتظاری ندارم که برای همه مطالبم کامنت بذاره. چون خودم هم همینطوری هستم و درک میکنم. برای بعضی از مطالب نظری ندارم پس کامنت نمیذارم :)

 

5-سعی میکنم همه کامنت ها رو با حوصله و دقت کامل جواب بدم و اگه واقعا چیزی برای گفتن نداشته باشم از :) استفاده میکنم :)

 

6-سعی میکنم با همه با احترام و رسمی صحبت کنم . الا کسایی که یک مقدار باهاشون صمیمی تر هستن و پسرن . با جنس دیگه (و نه جنس مخالف**) ابدا خودمونی صحبت نمیکنم(میخواد کوچیک تر از من باشه ، میخواد بزرگتر باشه) و اگر هم شوخی ای با کسی میکنم، با احترام کامل شوخی رو انجام میدم :)

 

7-اگر انتقادی به متن های بنده دارین ، میتونین با زبانی نرم تر این کار رو انجام بدین اینطوری اتفاقا خیلی هم خوشحال میشم در غیر این صورت مورد یک :|

 

8-توی این وبلاگ تمام تلاشم رو میکنم که به کسی توهین نکنم . چون به یک اصولی پایبند هستم و خداروشکر تا به الان یک کلمه هم حرف زشت نزدم :) ( این مورد رو در زندگی واقعی خودم هم تعمیم دادم و تقریبا دو سال هست که به کسی توهین نکردم چه به شوخی و چه به واقعیت)

 

فعلا همین موارد :)

(طومار را می بندد)

 

-همینها ؟

 

+آره

 

-کپی چی؟ دوست داری کسی از مطالبت کپی کنه ؟

 

-مگه وبلاگ من مطلب مهمی هم داره که کسی بخواد کپی کنه ؟ حرفا میزنی😂 . اما جدی ، وبلاگ من مطلب مهمی نداره و بعید میدونم کسی کپی کنه. ولی حس خوبی نسبت به کسانی که کپی میکنند ندارم

 

-کسی رو هم میخوای دعوت کنی؟

 

-بععععععله !

دعوت میکنم از خانوم ها و آقایان وبلاگ های :

 

 سکوت - هنرنامه - اشخانی - آرامم کن:)خونه آبی - بی قفس - آسمان ارغوانی - افکار ناشناخته من - امین نویس - فتل فتلیان - گل زیبا - قاطی پاتی - نقل بلاگ - در |قدر مطلق| تنهایی - Reyhaneh :)🌸 

 

دعوت میکنم از عده ای دیگه گه البته انتظاری هم ندارم در این چالش شرکت کنند ( به دلیل درس و کنکور و ...) :

رهام نوشت ها Abanam - گاه نوشت - بدلندزخزعبلات یک ذهن بی ثبات - «اتاق گوشواره»

 

سخت ترین قسمتش همین بود :|

 

-میگم این چالش قانون خاصی داره ؟

 

+ بله !

شخص شخیص متشخص مبدع چالش تاکید بسیار بسیار زیادی داشتند تا این موارد پایین رو رعایت بنماییم.

 

-چالش دیگه هم بوده ؟

 

-آره اتفاقا :)

یک چالش بود به اسم «اگر موسیقی ها یک شخص بودند» باید چند تا موسیقی رو که دوست داریم به شخص متصور کنیم و تصوراتمون رو بنویسیم :)

از آقا رهام تشکر میکنم به خاطر دعوت کردن من . حقیقتش من اونقدر اهل موسیقی نیستم . خیلی کم گوش میدم و واقعا وقتی موسیقی گوش میدم به متنش توجه میکنم تا اینکه بخوام تصوری داشته باشم و کلا هم این مدل تصور کردن برام سخته .

این چالش هم هر کسی دوست داشت بنویسه . همگی دعوتند :)

 

 

-همین ؟ 

 

+چیز دیگه هم میخوای :|

 

-نه :| حرف آخرت رو بگو.

 

+هیچی فقط از آقای سر به هوا نهایت تشکر رو دارم به خاطر دعوت کردن بنده :)

 

 

*حالا نه هر چیزی. برای نوشتن مطالب هم یک سری قوانین برای خودم دارم :)

** یاد بگیریم و در فرهنگمان جای بدیم که به یک خانوم محترمه ، نگیم «جنس مخالف» :| مگه باهاشون دشمنیم میگیم جنس مخالف ؟

 

+خیلی ویرایش کردم پست رو . اگه از بازنشر زیاد ناراحت شدید واقعا معذرت میخوام.

چالش 20 سال آینده

امیر + ۱۳۹۹/۳/۷، ۰۰:۰۴

سلام :)

 

بعد از تاخیر فراوان تبریک عید میخوام این چالش به تاخیر افتاده رو هم بنویسم .

البته بگم که این چالش برای من شبیه همون چالش «ده کاری که قبل از مرگم باید انجام بدهم» هست ، یعنی داخل همین هم همون آرزوهایی رو دارم مینویسم که در اون چالش داشتم . حالا شاید در اینجا اون ده کار کمتر یا بیشتر شده باشه . 

 

راستش خیلی فکر کردم . خیلی کارها دوست دارم انجام بدم از ازدواج و کار و تحصیل گرفته تا تولید آثار مختلف فرهنگی و علمی و بردن جوایز مختلفی که همیشه در رویاهام بوده و هست.

 

از این میترسم که شخصیتم تغییر کنه . همون پسر پرانرژی باشم ولی با متانت و وقاری که نشون از مردونگی داره . در هر حال دوست نداره از جذابیت ها و شیطنت های خودش کم بشه :)

 

(احتمال زیاد نشدنی) با موهای خودم میرم بیرون و میام داخل و نه کاشته شده و یا مصنوعی :(

 

تنها دغدغه زندگیم آینده بقیه باشه و بس :)

 

تمام این ها هست البته به شرط حیات :)

 

+ممنون از کسی که لطف کردن و من رو دعوت کردن ( خانوم آبان ) 

البته ببخشید خیلی مختصر نوشتم یک جورایی میخواستم فقط بنویسم چون خیلی خسته ام الان :(

 

++ دختر 5 ساله مصاحبه اش رو قبول شد smiley و تلاش های اینجانب هم به ثمر نشست (هوراااااااااااااااااااا)

+++ تولد داداشم بود براش از اینها درست کردم :

 

به نظر خودم که خوب شد :) کاردستی هم درست کردم ولی خب خیلی قشنگ نشد و برای همین نفرستادم :دی (کاردستی و نقاشی از تکالیف بنده بودن ) این رو هم بگم که کاردستی و نقاشی واقعا خفن بودن :)

 

+++اینم از عکس خودمون :)

مورچه ها خیلی حرکت داشتن برای همین ممکنه تار دیده بشن.

 

 

 

++++یک چالش هم تو ذهنم دارم به زودی اجراییش میکنم :) البته یکم با چالش هایی که تاحالا برگزار شده فرق داره و نوجوون پسند باشه و میترسم که آخرش خراب بشه :(

10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدم (اصلاح شد)

امیر + ۱۳۹۹/۱/۱۸، ۰۱:۰۳

به نام خدا

خیلی ساده مینویسم :دی

 

اولین کاری که میخوام انجام بدم اینه که همراه با مامانم بریم کربلا . آخه این آرزوی مامانمه و میخوام این آرزو رو برآورده کنم .(خودم هم خیلی دوست دارم برم ولی نه به اندازه مامانم :) ) + مکه هم نرفتم . امیدوارم هر چه زودتر روابط سرد بین دو کشور تغییر کنه و با خیال راحت همه بتونیم بریم حج رو به جا بیاریم.

 

دومین کار مربوط میشه به آموزش . آموزش مجازی رو میخوام برای دانش آموزا ( =بچه هام) درست کنم به وسیله یک اپلیکیشن که انشاالله زبان برنامه نویسی اش (flutter) رو یاد بگیرم قطعا حرفهای زیادی برای گفتن دارم . گرچه میدونم با این کار مورد لعن و نفرین دانش آموزا قرار میگیرم :دی چون توی تعطیلات و مجبورن با این نرم افزار سر و کله بزنن (مثلا همین دوران قرنطینه که آموزش مجازی کشور لنگ میزنه)

 

سومین هم ازدواج . البته الان نه . چون خیلی زوده . استادمون که روانشناسه میگفت تا وقتی بالغ نشدین (یعنی تا زمانی که دهنتون بوی شیر میده) دست به این کار نزنین چون هم زندگی خودتون رو نابود میکنین و هم زندگی شریکتون . (میدونم اکثرا این مورد رو گفتن چون خیلی امر حیاتی هست.) 

 

چهارمی هم اینه که صاحب فرزند(هایی) بشم و اگه این مورد نشد و خدایی نکرده مشکلی پیش اومد از پرورشگاه قطعا سرپرست یک کودک رو به عهده میگیرم( این رو هم میدونم که همینطور الکی به هر احدالناسی بچه نمیدن یک فرایند طولانی داره) و اینکه اون حسی که قراره دست های بچه ته تغاریم رو بگیرم و اون هم با پاهای کوچیکش خیلی تقلا میکنه که راه بره و تازه نوپا شده (حس دوست داشتنی :) )

 

پنجمی پدر یک یا دو و ... بچه نباشم من قراره برای چندین سال پدر چندین نفر دیگه هم باشم . دانش آموزایی که پدر ندارن یا پدر ناجوری دارن و ... البته اول داداش بزرگشون میشم (چون سنم خیلی کمه قطعا :دی) و بعدش میشم باباشون . 

 

مورد شیشم مرتبط میشه به کارهای گرافیکی . دوست دارم انیمیشنی بسازم که توی جشنواره های ملی که نه در خارج هم بدرخشه (یک نگاه به سیستم می اندازد با گرافیک 330 و رم 4 و از زندگی ناامید میشود به امید سیستمی بهتر و با کیفیت تر****) البته که این کار ها نیاز به یک تیم داره و ایران هم ماشالله همه تک رو هستن :/// البته منظورم از همه خودم هم هستم چون توی تیم اصلا خوب کار نمیکنم و همیشه خرابکاری میکنم و به نوعی میشم ترمز تیم یا گروه و برای همین این کارها رو قبول نمیکنم :(

 

از اینجا به بعدش خنک میشه :

 

اما هفتم بتونم برای دین و کشورم مایه افتخار باشم و دست خیلی ها رو بگیرم برای اینکه بتونن خدمتی هر چند کوچیک ارائه بدن (در زمینه انیمیشن و طراحی و ...) هیچ وقت یادم نمیره اون آقا چجوری باهام برخورد کرد. نمیخوام مثل اون باشم.

 

( دیگه ته کشیدم یکی بهم برسونه این سه تا هم تموم شه :دی) 

 

آها هشتمی دوست ندارم طوری بمیرم که کسی از دستم ناراحت یا دلخور باشه . میدونم یک روزی بعضی کینه ها درست میشه و به این ایمان دارم . گاها اشتباه قضاوت شدم اما هیچ ضرری بهم نزده و با این حال اگه کسی از دستم ناراحت باشه این زندگی خیلی برام خوشایند نمیشه.

 

نهمی میخوام بازیساز معروفی هم بشم :دی ( بنده به شدت کمال گرا تشریف دارم :دی) البته واقعا موردی نداشتم که بگم و این رو همینجا گفتم البته نمیدونم میشه یا نه دعا کنین که بشه .

 

بالاخره ده ! که خصوصیه و شخصیه.شرمنده ام . 

 

**** حداقل سیستم خوب برای یک انیماتور گرافیک 1080 ti gtx و رم 16 یک مقایسه ای انجام بدین و دلیل خداحافظی و محو شدن من در افق ( البته الان که شبه ) رو درک کنین !!

 

+  خیلی خیلی ممنون که دعوتم کردین :)))

 

++ کسی رو ندارم بگم که دعوت کنم . آقا رهام کنکور دارن و نمیخوام از درسشون بیفتن و یک عده دیگه هم رفتن از وب و یک عده دیگه هم که زودتر از بنده در چالش شرکت کردن و فقط یک نفر هستن که میشناسم و ایشون هم آقا اشکان ارشادی هستن و اگه مایل بودن شرکت کنن . خوشحال میشیم :) و همینطور خانوم دلآشفت هم دعوتن 

 

+++ بحث قضای روزه و نماز کلا یک بحث جداست و کاملا بدیهیه اگه این مورد رو بذاریم جای هشت میتونم بگم تکمیل شده با این حال نمیخواستم مطالب تکراری باشه.

 

++++ بعضی جاها هم مشخصه که از قدرت تف دادن استفاده کردم که ترم اول بسیار بسیار کارآمد بود.

 

راستش دوست ندارم اینجا بشه ویترین مدل هام اما این یکی رو هم ببینین دومین کارمه . البته از روی آموزش درستش کردم.(ادامه مطلب)