همه مون آدمیم :(

امیر + ۱۳۹۹/۱/۲۲، ۲۰:۲۹

از وقتی دیروز مامانم باهاش روبوسی کرد کلا یک جور دیگه شدم . چه قدر قبلش به مامانم هشدار دادم که این کار ها رو نکنه و بالاخره خودش این کار رو کرد. 

نمیدونه به خاطرش دارم حرص میخورم . نمیدونه به خاطر این حرص خوردن عضله پای چپم گرفته . آخه این چه کاری بود ؟

اوایل اسفند بود که مامانم به خاطر کرونا اجازه نداد برم با دوستام برای زمین چمنی که دوستام برای فوتبال کرایه کرده بودن و چه قدر سفت و سخت میگرفت اون روزها و من چه قدر آسون و الان مثل اینکه کلا برعکس شدیم . هر کی از بیرون میاد زیرنظرش دارم که تمام نکات بهداشتی رو رعایت کنه و اون طرف مامانم مامانم کلا آسون میگیره . 

همه خسته ان . همه آدمن . حس اون افرادی که میرن خرید میرن سفر رو نمیتونستم درک کنم . اما دیروز با اون حرکت مامان همه چی رو درک کردم وقتی همون دختر 7 ساله فامیلمون پای تلفن گفت نیاین خونمون چون حوصله تون رو ندارم . 

میدونین چی شد ؟ 

دیشب خونه اونها هم رفتیم :( دلشون و دلمون باز شد اما تا 14 روز این استرس همراهم باقی میمونه . خصوصا که وضعیت مامان و بابام یک مقدار جدی تره . 

دیروز داداشم عقد کرد اون کسی که مامانم باهاش روبوسی کرد ، در واقع زن داداشمه . داخل سالن کلی آدم بودن حدود 30 نفر با اینکه ماسک و دستکش داشتم اما بالاخره گاهی اوقات سهل انگاری میشه . 

امشب هم که داداشم با خانومش میان خونمون برای شام و من چه قدر استرس دارم :((

 

نمیدونم این وسط تعریف آدم چی میشه ؟

- اونی که بیمارستانه و داره نهایت تلاشش رو با وجود خستگی اش میکنه

- اونی که دیگه روحش پوسید از این قرنطینه و به آغوش بقیه میره 

 

+ دیروز تولدت بود. اما خودت اوضاع رو ببین . از این یکی رد بشیم یکی بعدی قطعا زمین گیرمون میکنه . بیا 

لطفا 

بیا 

که این زندگانی وفائی ندارد...

🤣🤣🤦‍♂️

۲۷ فروردين ۹۹
پاسخ
:)
۲۷ فروردين ۹۹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">