یخ‌شکن (۵) - بدون عنوان

امیر + ۱۴۰۰/۶/۲۳، ۰۰:۴۶

می‌خواستم بگم که دیشب پست انتخاب واحد رو نوشتم یعنی دقیقا قبل نوشتن اون پست ، اصلا توی وضع خوبی نبودم . به شدت ناراحت و عصبی. اما اومدم اینجا و نوشتم. اوایلش یک مقدار سخت بود ولی نوشتم. از کارهای انتخاب واحد (دیگه انتخاب رشته نمی‌نویسم😂) و خاطرات بعضا طنزی که اون بین رخ داد و بعد اینکه نوشتم انگار که سبک شدم. می‌خواستم پرواز کنم. نیاز داشتم که برای خودم چیزی رو تعریف کنم و از اتفاقات ماجراهای طنزش رو پیدا کنم و ثبتشون کنم و هم خودم بخندم و هم ممکنه کسایی که می‌خونن و البته که سوتی هم دادم اونجا 🤦‍♂️😂 

خواستم فقط یک تشکر ریز بکنم بابت این پست‌های چالش طور که اسمشون «یخ‌شکن» هست روح آدم شاد می‌شه. وبلاگ‌هایی که روز به روز بروز می‌شن و می‌شه هر روز خوند (البته زیاد نیستن ولی خب) فکر کنم به همچین پست‌هایی نیاز خیلی شدیدی داشتم که بیام و بنویسم.

یک چیز دیگه بگم الان که این پست منتشر می‌شه تا فردا ظهر دلم برای این محیط تنگ می‌شه و دلم می‌خواد دوباره بیام اینجا و همون لحظه یک چیزی بنویسم و منتشر کنم. فکر کنم باز هم تأثیر همین «یخ شکن» هست.

 

چند روز قبل هم انگار روز وبلاگ‌نویسی بود و اگه می‌تونستم یک خواهشی می‌کردم از بلاگرها اینکه دیگه داخل کانال به نوشتن ادامه ندن و بیان داخل وبلاگ‌هاشون بنویسن ، اینطوری به نظرم صفاش خیلی بیشتره :)

یخ‌شکن (۴) - انتخاب واحد ۲

امیر + ۱۴۰۰/۶/۲۱، ۲۰:۳۷

+یکسری جاها رو اشتباه نوشته بودم که داخل پرانتز اصلاحیه‌اش رو نوشتم. انتخاب رشته (انتخاب واحد) اعصاب نمی‌ذارن که 😑

 

دیشب همراه با دوستام برنامه رو چیدیم و یک برنامه‌ی نسبتا سنگینی شد. یعنی اینکه از ۷ روز هفته ۴ روز از صبح تا شب کلاس داریم. اون هم کلاس‌های ۳ ساعته که احتمالا ۱ ساعت و نیم درس می‌ده و یک ربع استراحت و یک ساعت هم دوباره درس می‌ده و قراره هر شب با سردرد شدیدی به رخت‌خواب بریم. البته دانشگاه در رابطه با انتخاب واحدها یک سری تذکرات رو داد و ما هم اون تذکرات رو مهم در نظر نگرفتیم و کار خودمون رو انجام دادیم و بسی هم خرسندیم :)  تعداد واحد‌ها هم ۱۹ تا شد!

یخ شکن (۳) - انتخاب واحد

امیر + ۱۴۰۰/۶/۲۰، ۰۰:۴۱

دو روز دیگه انتخاب واحد ما شروع می‌شه و من هم یک استرس عجیب و غریبی سرش دارم. خصوصا اینکه می‌ترسم خیلی دیر واحد ها رو ثبت کنم و دیگه کار تموم بشه 🤦‍♂️

اول از همه باید یک دیتا برای پس‌فردا خریداری کنم که با مشکل «قطعی برق» و یا «وای فای»  مواجه نشم.

 

ترم قبلی که ما دوستان هشت نفر بودیم ، قرار شد هممون طبق یک برنامه‌ی مشخصی کلاس‌ها رو برداریم ، اما چهار نفر از دوستام به هر دلیلی نمی‌تونستن ثبت بکنن واحدهاشون رو و بدبختی دقیقا از همونجا شروع شد. 

تقریبا انتخاب واحد سه نفرشون رو انجام دادم با یک بدبختی یعنی تک به تک واحدها که انتخاب می‌شدن یا ظرفیت‌شون تکمیل شده بود یا با یک واحد دیگه تداخل داشت که در هر دو حالت ارور می‌داد. خلاصه هر طور بود براشون انتخاب واحد رو انجام دادم و برنامه‌شون یک چیز خیلی داغونی شد. یعنی مثلا شنبه از ساعت ۱۴ تا ۱۶ کلاس داشتن بعد از ساعت ۱۸ تا ۲۰ و بین کلاس‌ها یک وقت خالی بود که پرت محسوب می‌شد.

 

الان تقریبا ۸ تا استاد برای درس «کارورزی» هستن و هیچ‌کسی هم هیچ اطلاعی از استاداش ندارن و فکر کنم باید شانسی یکیشون رو انتخاب کنیم و ممکنه خیلی بد باشه و ممکنه خیلی هم خوب باشه .

 

+راستی بابت پست قبلی که در رابطه با رانندگی بود ، به ترمزهای پراید اصلا و ابدا اعتماد نکنین. خصوصا وقتی ترافیک هست و ماشین‌ها کم کم راه می‌رن و گاهی ایست می‌کنن ، اگه یکم دیرتر ترمز رو بگیرین یک برخوردی با ماشین جلوتر خواهید داشت :)

++از قانون اینکه تا یک سال نمی‌شه تنهایی رانندگی کرد هم به شدت متنفرم . یاد این بچه‌های نوپا می‌افتم که برای راه رفتن نیاز دارن که یکی هواشون رو داشته باشه 😑 اصلا حس خوبی نداره ...

یخ‌شکن (۲) - رانندگی

امیر + ۱۴۰۰/۶/۱۸، ۲۰:۳۸

تقریبا شیش ماه هست که دیگه مجاز به رانندگی هستم. توی این مدت نه اونقدر زیاد رانندگی کردم و نه اونقدر کم و می‌خوام از چند تا تجربه‌ام بگم.

یخ‌شکن (۱) - به طعم کلاسیک

امیر + ۱۴۰۰/۶/۱۷، ۰۱:۱۲

تقریبا دو هفته قبل بود که نشستم یک سری آثار کلاسیک از کشور ژاپن رو تماشا کنم. نمی‌دونم با چه انگیزه و هدفی این کار رو انجام دادم شاید کمبود فیلم در لیست تماشای فیلم بوده باشه و یا اینکه تعریف آثار کلاسیک رو شنیده بودم. به هر صورت ، در یک تصمیم ناگهانی نشستم و یکسری فیلم قدیمی از ژاپن رو دانلود کردم. اول هم فکر می‌کردم که پوسترها رنگی هست ، فیلم هم می‌تونه رنگی باشه در حالیکه با دیدن اولین فیلم تمام تصوراتم نقش بر آب شد :) البته انتظاری هم نبود فیلم مربوط به سال‌های ۱۹۵۰ الی ۱۹۶۰ بود و همین که می‌شد فیلم‌برداری کرد خودش یک معجزه حساب می‌شد.

money heist- season 5 - part 1

امیر + ۱۴۰۰/۶/۱۳، ۱۳:۲۲

 

 

اگه یک ماه قبل به من می‌گفتن که نظرم رو در رابطه با این سریال بگم، می‌گفتم که کسایی که دوست دارن این سریال رو تماشا کنن. فقط فصل‌های ۱ و ۲ رو تماشا کنن.چون اعتقاد داشتم فصل ۳ و ۴ بیشتر حنبه‌ی درآمد زایی داشت.

اما با دیدن بخش اول فصل ۵ باید بگم که تا تاریخ ۱۲ آذر صبر کنین و کامل و هر ۵ فصل این سریال رو تماشا کنین.فصل های ۳ و ۴ خسته‌کننده بودن ولی فصل ۵ هیجان رو اضافه می‌کرد. آدنالین خالص بود و طوری بود که بشینی هر ۵ قسمت رو یکسره تماشا کنی و این هیجان رو بالشخصه داخل فصل ۱ و ۲ تجربه نکرده بودم.

واقعا انتظار همچین چیزی رو نداشتم. در یک کلام «فوق‌العاده» بود.

 

پ.ن:اولش فکر می‌کردم تریلرش همه چیز رو لو می‌ده. در حالیکه اصلا اینطوری نبود و قراره کلی سورپرایز بشین :)

 

سوال

امیر + ۱۴۰۰/۶/۴، ۱۸:۱۸

یک حجم بالایی اینترنت مونده و نمی‌دونم با این حجم چیکار کنم. مهلتش هم ۲۰ روز دیگه تموم می‌شه

به نظرتون چیکار کنم چه چیزایی دانلود کنم؟

اگه فیلم و سریال هست لطفا اسم ببرین ممنون

مصاحبه از نصف سیر تا نصف پیاز! (فعلا ثابت)

امیر + ۱۴۰۰/۶/۲، ۲۲:۴۴

نمی‌دونم مصاحبه‌ها دقیقا کی هست . اگه یک هفته دیگه زمان بود حتما یک پست رو تا روز جمعه می‌نویسم نه اونقدر مفصل و نه خیلی کوتاه و از مشاهدات خودم در اون روز می‌گم و امیدوارم که مفید باشه اگه زودتر هم باشه که واقعا شرمنده‌ام و به همین چند مورد کوتاه که اینجا می‌گم بسنده می‌کنم.

محرم نوشت

امیر + ۱۴۰۰/۵/۳۰، ۱۲:۲۶

۱- اینکه می‌خواستیم بریم برای مراسم ولی ممنوعیت‌ها نذاشت خوشبختانه/متأسفانه.تقریبا میشه گفت یک چیزی داریم به اسم «شبیه خوانی» که انگار داخل بقیه استان‌ها به اسم «تعزیه خوانی» شناخته میشه و فرق دیگه‌ای هم که داره اینه که شبیه‌خوانی داخل یک محیط باز برگزار می‌شه و زیر نور آفتاب و تجمع تعداد زیادی آدم . ولی اینطور که فهمیدم تعزیه‌خوانی داخل محیط بسته برگزار می‌شه و حالت تئاتر داره. کلا شبیه‌خوانی هم از اسمش معلومه که میان و واقعه‌ی عاشورا رو شبیه سازی می‌کنن و حالت تئاتر گونه بهش می دن و مردم هم تماشا می‌کنن.

به هر حال. این مراسم امسال قرار بود برگزار نشه ولی روز قبلش تمام مجوز‌ها گرفته شد که داخل یک مسجد این مراسم برگزار بشه و در یک پیج اینستاگرام اون رو به صورت live پخش کردن تا بقیه هم ببینن. 

 

۲- هیچ‌کدوم از مداحی‌هایی که بقیه ، امسال بارگزاری کرده بودن رو نپسندیدم :| لذا با همون های قبلی خودم رو مشغول کردم

 

۳- الان هم که بساط شله و حلیم هم خیلی شلوغه و البته یک ابهام زادیی بکنم مثل اینکه خیلی مسئله‌ی عجیبی شده :|

دو نوع شله داریم و یک حلیم:

شله مشهدی (آش شله) و شله زرد و حلیم هم هست کنار این‌ها.

شله مشهدی یا همون آش شله : از حبوبات درست می‌شه و در کنار این‌ها هم گوشت ریخته می‌شه. (لینک)

شله زرد که هیچی

حلیم : هلیم هم نوشته می‌شه و از گندم و گوشت درست می‌شه. بهش بلغور گندم هم می‌گن.(لینک)

پس،

وقتی می‌گیم شله منظورمون حلیم نیست! تازه رنگ حلیم نسبت به رنگ شله روشن‌تر هست.

دلیل اینکه مشهدی‌ها هم قیمه روی حلیم و شله می‌ریزن خیلی مشخص نیست ولی اینطور که پرسیدم دو تا دلیل داره:

الف- برای تزیین شله و حلیم این کار رو می‌کنن.

ب-چون شله و حلیم جفتشون پتانسیل بالایی برای ترش کردن دارن *، قیمه که روغن خوبی هم داره رو روش می‌ریزن که یک مقدار هضم غذا راحت‌تر باشه.

حالا اگه دلیل دیگه‌ای هم داشت بقیه مشهدی‌های جمع هم بگن :)

 

* یکی از اقواممون همین ایام محرم بود که شله زیاد خورده بود و سر همین مورد حالش خیلی بد شده بود و کارش به بیمارستان هم کشید و بخیر گذشت.

عشقی که با دستمال کاغذی آغاز و پایان یافت (فوتبالی)

امیر + ۱۴۰۰/۵/۱۸، ۲۲:۲۳

موندم چی بنویسم . فقط خواستم همین رو بنویسم که ممنون بابت تک به تک خاطراتی که برامون ساختی.

بدرود GOAT

:)

 روزی که مسی روی دستمال کاغذی با بارسلونا قرارداد بست!

قراردادی که مسی با بارسا روی دستمال کاغذی امضا شد :)

 

This is not how the GOAT should've departed': Messi in tears as he leaves  Barcelona; viral video leaves fans devastated

خداحافظی با بارسا ولی گفته برمی‌گرده :)

 

به قول یکی از بلاگرها ، کسی که میاد و می‌گه فوتبال فقط اینه که ۲۲ نفر دنبال توپ هستن می‌تونین این تصویر آخر رو بکوبونین تو صورتش :)

 

جای حمیدرضا صدر هم خالیه که بیاد و یک متن بنویسه در رابطه با این اتفاق . هعی روحش شاد

 

+نمی‌دونستم چجوری تصویر بارگزاری می‌شه . هر چی سعی کردم فقط لینک می‌داد بیان باکس :|

++هر پستی فوتبالی باشه توی عنوان می‌گم چون بیانی فوتبالی کمه و زیاد پیگیر این مدل پستا نیست :|

+++ دو روز قبل از لوازم‌التحریر دوران بچگی‌ام رد شدم . صاحبش فوت کرده بود :( تقریبا الان هم سالگرد فوت یکی از رفیق‌هام هست (البته رفیق نه. رفیق داداشم ولی خب با من رفیق هم بود )

هعی روزگار. چه هفته‌ی داغونی بوده تا به الان

++++ممکنه پست رو نخونین ولی خب باز هم می گم. خیلی خاموش وب‌ها رو می‌خونم !