صرفا جهت اینکه نوشته بشه ... (نه خوشحال کننده هست و نه ناراحت کننده)
ذهنم پر از حرفه. نه خیلی ناراحت کننده و نه خیلی خوشحال کننده.
امروز رفتم مدرسهای که قرار بود برم و کنسل شد. مواردی که گرفته بودم رو به مدیر مدرسه پس دادم.
اجازه بدین یک مقدار از حسم در رابطه با مدیر مدرسه بگم. کل مکالمات من با مدیر مدرسه در حد ۲ الی ۳ ساعت بیشتر نبود. اما طرز صحبت کردن، نوع پوشش و سادگی، صمیمیت و قاطعیتی که در کارش داشت. نمیدونم چی باعث شد که انقدر برام شخصیت جالب و دوست داشتنی باشه. نمیدونم حتی چجوری توصیفش کنم. یک شخصیت عجیبی داشت و همین باعث میشد که برای کارم انگیزه داشته باشم.
من مدیرای زیادی رو دیدم. از هر جنسیت و سنی ولی این آقا یک شخصیت دیگه بود طوری که واقعا دلم میخواست باهاش همکاری کنم و به عنوان یک کسی که بالا دستم هست کنارش باشم و حتی اگه جایی نیاز به کمک داشت بهش کمک کنم. از اون شخصیتهایی بود که به دل آدم مینشست. شاید نه برای همه. ولی من چرا ... حتی از پوشهی کاری معلمان با سابقهی داخل مدرسه هم بهم داد.۱
زمانی هم که متوجه شدم مدیر مدرسه سال آخر خدمتش هست و قرار نیست به کارش ادامه بده خیلی ناراحت شدم. خیلی خیلی زیاد. با یک خندهی تلخ هم بهش گفتم که «من با هر کسی که صمیمی میشم سال آخر خدمتش هست.»
وقتی هم که با مامان و بابام در این رابطه با کلی ذوق و شوق صحبت میکردم خیلی سرد و بی احساس برخورد میکنن :/ نمیدونم شاید من این وسط مشکل دارم :./
.
آدم وقتی توی بطن کاری قرار بگیره، خیلی چیزا رو به دست میاره. من با ۴ روز سابقهی تدریس (:دی) تجربههای خیلی ارزشمندی رو به دست آوردم. ای کاش زودتر میومدم حقالتدریس کار میکردم :( . و اینکه متوجه شدم چقدر درسهای دانشگاه سطحی و بدون فایده هستن. باید خودمون بریم دنبال کسب علم و تجربه. ای کاش این کار رو از همون ترم اول میکردن. واقعا از همه چی بهتره :)
.
امروز به طرز باورنکردنیای دومین استاد خوب دانشگاهم رو دیدم. تا به الان سه تا استاد رو داخل دانشگاه دیدم که برام به معنای واقعی الگو هستن و درسشون رو با تمام شوق و علاقه گوش میکردم و تکالیف رو داوطلبانه انجام میدادم و در کلاس هم حضور سراسر فعالی داشتم(هر چند که مجازی بود) و ایشون هم یکی از اون اساتید بود. حالا ایشون رو توی معاونت آموزش ابتدایی اداره همین ناحیهای که کنسل شد دیدم :) عجب برخوردی و چقدر لذت بردم :) خودم رو بهش معرفی کردم. اون هم من رو با کمی تأخیر شناخت و خوشبختانه پس زمینهی مثبتی از من در ذهنش داشت و این برای من خیلی خوب بود. چه قدر استاد خوش فکر و خلاقی بود و چقدر آدم پیگیری بود واقعا برای این پُستی که در آموزش و پرورش داره خوشحالم :) امیدوارم به پیشرفتش ادامه بده.
آدم چهرهی استادای دوست داشتنیاش رو میبینه و اینکه به جایی در زندگی رسیدن، به زندگی امیدوار میشه :)
۱ پوشهی کار معلمین، اطلاعات محرمانهی برخی از دانشآموزان نوشته میشه و فقط خود معلم اون کلاس و مدیر مدرسه از این قضیه باخبر هستن.
ما که مجازی کلاس داشتیم
برای امتحانای دی و خرداد که میرفتیم از روی صدا تازه میفهمیدیم که عههه ایشون معلم پارسال مونن :)
بعد معلم هم بچه هایی که تو چت باکس فعال بودن و پس زمینه ذهنی داشت ، بقیه رو نداشت XD
تجربه غموانگیز ولی جذابی واسم بود
+ان شالله که از مدیر خوب ها بازم به پست تون بخوره :)