مرده آن است که نامش به نیکویی نبرند ...

امیر + ۱۴۰۱/۴/۲۹، ۲۰:۰۰

چند روز قبل بود که یکی از دوستام یک لینک از یوتیوب برام ارسال کرد. لینک رو باز کردم، متوجه شدم که این ویدیو به یکی از اجراهای یکی از خواننده‌ها در برنامه

America's Got Talent مربوطه. خواننده‌ای با لقب Nightbird می‌خواست آهنگی به اسم It's Ok1 رو بخونه. خودش می‌گفت که این آهنگ مربوط می‌شه به جریان زندگی و تجربیاتی که در این یک سال گذشته‌اش کسب کرده و برای همین قصد داره که این آهنگ رو بخونه. بعد از اون هم اشاره می‌کنه که مبتلا به سرطان هست و غده‌های سرطانی در جاهای مختلف بدنش پخش شدن. با این حال با یک لبخند توضیح می‌ده که ما باید بیشتر از چیزهای بدی که درونمون قرار داره باشیم و برای همین هم هست که در این مسابقه شرکت کرده. بعد از این حرف‌ها هم شروع به خوندن آهنگ می‌کنه. 

متن آهنگ به نظرم بیشتر به این موارد می‌پرداخت که اشکالی نداره بعضی وقتا ناراحت باشیم و یا اینکه خودمون رو گم بکنیم. چون که پیش میاد و بعضی چیزا دست خودمون نیست و ادامه بدیم و پشت سرمون رو نگاه نکنیم ...

من خیلی آشنایی با مسابقه‌اش ندارم. فقط متوجه شدم که یک زنگ طلایی رو دریافت می‌کنه و در نهایت برنده یک جایزه‌ی خاصی می‌شه. 

دیروز اسم nightbird رو سرچ کردم و متوجه شدم این فرد از دنیا رفته ... دو سه تا ویدیو از آخرین لحظات فرد وجود داره که در یکیش دیگه صداش به زور درمیاد و از وضعیت جسمانیش می‌گه. اینکه موهاش همگی ریخته و خیلی لاغر شده و نمی‌تونه به راحتی صحبت کنه. ویدیو‌ی دیگه‌ای هم بود که با یک لبخند بزرگ روی صورتش از خودش می‌گفت. جایی که هنوز انرژی و ذوق و شوق کافی برای صحبت کردن داشت ...

 

خیلی ویدیو رو تماشا نکردم و رفتم سراغ خوندن کامنت‌ها که نکته‌ی اصلی هم توی کامنت‌ها مشهود بود. بعضی از کامنت‌ها رو اینجا می‌فرستم:

 

ایشون گفته که این فرد باعث شده که از خودکشی دست بکشه

این فرد گفته که افسرده بود و با تماشای ویدیوی اجرای jane با همون nightbird به فکر فرو بره و سعی کنه خودش رو بهبود ببخشه و دلیلی باشه برای اینکه هنوز زنده بمونیم ...

از لبخند و رفتار و منش و صداش خیلی تعریف شده و حتی زمانی که از سرطانش حرف می‌زد و اینکه همیشه در یاد خواهد موند ...

این سخن گفته‌ی خودش هست که در قالب یک کامنت اومده. jane همون nightbird هست :) مفهوم کلی‌اش هم اینه که تا زمانی که خودمون تصمیم نگیریم که خوشحال باشیم، زندگی همچنان سخت خواهد بود.

و کلی کامنت مثبت دیگه ...

با دیدن ویدیوها و کامنت‌ها چند تا مورد به ذهنم رسید:

۱- خودم رو توی جایگاه jane تصور کردم. جایی که دارم آهنگی رو می‌خونم و بقیه تشویقم می‌کنن و چقدر حس خوبی داره. اون لحظه که برنده شد هم واقعا زیبا بود ...

۲- وقتی که مرگ از راه برسه، آدم خیلی تنهاست. می‌خواد آدم معروفی باشه یا نه و این تنهایی خیلی دلگیرکننده هست ...

۳- چیزی که سعدی گفته. «مرده آن است که نامش به نیکویی نبرند.» درسته که jane مرد اما زندگی خیلیا رو نجات داد و این افراد تا ابد مدیونش هستن. شاید «منجی» واژه‌ی دقیق‌تری باشه. برای منجی بودن نیاز نیست که از دین و فرقه‌ی خاصی پیروی کنی و یا اینکه از کشور، نژاد و یا جنسیت مشخصی باشی و این خیلی مهمه.

ای کاش حداقل خودم هم یک روزی باعث بشم که زندگی یک نفر رو متحول کنم و اون هم زندگی دو نفر دیگه رو متحول کنه و ... شاید همین کار راهی باشه برای اصلاح دنیامون که تبدیل به جایی بهتر بشه ...

 

jane ممنون از اینکه منبع الهام‌بخش برای خیلی از آدم‌ها شدی و 

RIP :)

 

 

پیوند:

قندشکن هم روشن باشه ...

۱- اجرا در America's got talent (کلیک کنید)

۲- یکی از آخرین ویدیو‌های jane (کلیک کنید)

۳- این هم متن آهنگ (کلیک کنید)

 

 

۱- مثل اینکه آهنگ رو هم خودش درست کرده! wow!

این نیز بگذرد

امیر + ۱۴۰۱/۴/۲۳، ۲۱:۵۸

امیر، می‌دونم که ناراحت کننده هست که چهار روز در هفته و همین تابستون باید بری دانشگاه تا مهرماه مدرسه بری. می‌دونم که آخر هفته‌های پاییز و زمستون هم باید ۱۲ واحد کلاس مجازی رو پاس کنی. می‌دونم که باید بری روستا و برگردی (و البته شاید هم برنگردی). می‌دونم که امسال سال خیلی سختی خواهی داشت. اما کاری نمی‌شه کرد. از کسی کاری برنمیاد. ولی بهت قول می‌دم سال دیگه همین موقعاست. که آزمون ارشدت رو دادی و منتظر نتیجه‌اش هستی، کلاس‌های مختلفی که می‌خواستی رو شرکت کردی و به هدیه‌های روز معلم دانش‌آموزات رو (هر چقدر هم که ساده باشن)‌ نگاه می‌کنی و از دیدنشون ذوق‌ زده می‌شی. یک نفس راحت می‌کشی و می‌گی:«آخیش راحت شدم». 

 


 

 

با یکم پرس و جو از یکی از رئیس‌های اداره متوجه شدم که نمی‌تونم گرایشی رو که می‌خوام رو بخونم. چون داخل ایران اون گرایش تدریس نمی‌شه. بحث تحصیل در خارج هم مطرح شد و به نظر می‌تونم در خارج از کشور درس بخونم. اما به دلیل اینکه «سربازی»‌ نرفتم امکان این کار رو ندارم. در واقع اون ۸ سال تعهدی که می‌دم باعث می‌شه که به نوعی سربازی هم تموم بشه اما اون موقع من آدم پیرتر و بی‌حوصله‌تری شدم و فکر نکنم که بخوام درسی بخونم ... هنوز هم نمی‌دونم چیکار کنم. برم دوباره سراغ چیزی که ممکنه دوستش نداشته باشم و برام ساخته نشده باشه ...

چند گزارش کوتاه از آدمای شهر و اتفاقات

امیر + ۱۴۰۱/۴/۲۰، ۲۱:۴۱

شاید به این کار بگن انتشار خبر منفی. برای همین توصیه نمی‌کنم که متن‌ها رو بخونید. صرفا دلم پر بود و می‌خواستم اینجا بنویسم ...

 

۱- توی سلف غذاخوری بودیم. با یکی از دوستام که خوابگاهی بود صحبت می‌کردم. از اوضاعش می‌گفت. می‌گفت که توی آب جوش‌هاشون هم کافور می‌ریزن، توی هر اتاق ۱۴ تا تخت هست و ۱۸ نفر رو داخل اون اتاق جا می‌دن. از قطعی‌های برق می‌گفت، از اینکه مسئول خوابگاه، بدون هیچ در زدن و اعلام از قبلی درِ اتاق‌ها رو یک دفعگی باز می‌کنه تا مچ یک نفر رو بگیره. از ناراحتی همه می‌گفت. اون هم مثل من خستگی رو توی چشمای همه می‌دید. ولی باید ادامه می‌داد یا باید ادامه می‌دادیم ...

 

۲- چند روز قبل داشتم یکی دیگه از دوستام رو تصور می‌کردم. یک پینگ‌پنگ باز بود. با کلی انگیزه و انرژی برای کسب مقام‌های مختلف. با خودم می‌گفتم که هر روز کلی تلاش می‌کنه، تمرین می‌کنه که بره به مسابقات کشوری. حتما کلی مقام استانی گرفته. هدفش کشوری هست و تصور خوشحال کننده‌ای بود. اما همین روزا بود که دیدمش. یک سیگار دستش و با کلی ریش و قیافه‌ای ناراحت‌ و خسته ... مشغول گفت‌و‌گو با هم شدیم، متأسفانه دو سال بود که دیگه دست به راکت‌های پینگ پنگ نزده و این خیلی ناراحت کننده بود. دلیل اصلی‌اش هم سربازی بود. اینکه دو سال از زندگی‌اش رو صرف همچین چیزی کرده و اتفاقا از همین سربازی تبدیل به یک آدم سیگاری شده بود. تحمل اون همه فشار از طرف یک آدم ۲۰ ساله قطعا سخته ...

 

۳- با دوستام قرار گذاشتیم که بریم بیرون. سوار ماشین بودیم و رسیدیم به یک قسمتی که ترافیک بود. کسی حرکت نمی‌کرد. یکی از ماشین خارج شد تا ببینه که دلیل ترافیک چیه. در نهایت متوجه شدیم که یک نفر می‌خواسته وسط خیابون خودکشی کنه و در مرحله‌ی آخر شک کرده که این کار رو انجام بده یا نه ... از آخر هم انجام نداد و ما هم به تفریحمون نرسیدیم ...

 

۴- چند روز قبل یکی از خوابگاهی‌ها خودکشی کرده بود. داخل کانال صنف دانشگاه، یکی روی پیام تسلیت این فرد بدین شرح کامنت گذاشته بود:« خوش به حالش. کاش منم یک روزی به سرنوشت این آقا (کسی که خودکشی کرده) دچار بشم ...» 

 

زندگیم اینطوری نیست که ۲۴ ساعت از روزم رو صرف اتفاقات بد و یا شنیدن اخبار بد بکنم. اتفاقا خیلی خوشحالم . یک چیزایی هستن که برام ناراحتی به وجود بیارن، اما ترجیح می‌دهم که خوشحال باشم. اینطوری برای خودم هم راحت‌تره. اما شنیدن اتفاقات بد اطرافم هنوز هم برام آزار دهنده هست و نمی‌تونم بابتشون بی‌خیال باشم. ولی کاری از دستم برمیاد؟ نه!

 

حدود یک ماه قبل، یک نفر دیگه خودکشی کرده بود، منی که اصلا بهش ارتباط نداشتم و اصلا نمی‌شناختم، حس بدی نسبت به این کار بهم دست داد تا اینکه برای اون فرد گروه ختم قرآن زده بودن. من هم شرکت کردم. صفحات زیادی نخوندم ولی می‌دونین، آرامش خوبی بهم دست داد ...

کنکور

امیر + ۱۴۰۱/۴/۸، ۱۰:۰۲

الان که دارم به سال کنکور نگاه می‌کنم متوجه می‌شم که من به هیچ کدوم از رشته‌های علوم پزشکی علاقه نداشتم. در واقع اصلا توانایی‌اش رو نداشتم که بشینم و در چند تا رشته‌ی تاپ تجربی رو بخونم. حتی الان که بررسی می‌کنم، متوجه می‌شم که کار در محیط بیمارستان هم برام اونقدر جذاب نیست. اون سال‌ها بود ولی الان نه. اون موقع خودم رو برای کمک به بیمارها و روحیه دادن بهشون تصور می‌کردم اما الان اون تصور هم خیلی برام جذاب نیست. 

نمی‌خوام بگم که از موقعیت فعلی‌ام هم کاملا راضی هستم. ولی می‌دونم که برای همین رشته ساخته شدم. یعنی ویژگی‌های جسمی و روحیم طوری هست که با این کار سازگاری داره. 

اما در کل چیزایی که سه الی چهار سال قبل بابتشون ناراحت بودم و یا جزئی از دغدغه‌ام حساب می‌شدن دیگه الان برام اهمیتی ندارن. (این دغدغه می‌تونه انتظارات و تیکه کنایه‌های خانواده باشه، می‌تونه حرف‌ها و تصورات افراد فامیل و اقوام باشه، می‌تونه جایگاه دوستان در دبیرستان باشه، می‌تونه نرسیدن به هدفی خاص باشه و ...) شاید چیزایی که الان برام دغدغه حساب می‌شن هم در آینده برام بی معنی باشه. 

کنکور اهمیت زیادی داره . می‌تونه مسیرتون رو از همین حالا مشخص بکنه. ولی اگه به هدفتون رسیدید و یا نرسیدید، بدونید که زندگی انقدر چالش داره که کنکور براتون در حد یک بازی ساده به حساب میاد.

موفق باشید :)

معرفی فیلم و سریال (بهار ۱۴۰۱)

امیر + ۱۴۰۱/۴/۳، ۲۱:۰۰

این بخش هم جایی هست که می‌خوام فیلم‌هایی که این چند مدت تماشا کردم رو براتون معرفی کنم. همین اول بگم که تعداد فیلم‌هایی که تماشا کردم به نظرم خیلی خیلی خیلی کم باشه و جا داشت که بیشتر تماشا کنم. اما شرایط درسی و زندگی و ... جوری پیش رفت که کلا نتونم اونقدرها که باید و شاید فیلم تماشا بکنم و حتی فیلم‌هایی که قبلا بهم معرفی شدن هم هنوز نتونستم کامل ببینم. 

 

 

سه تا دسته داشتیم. 

شاهکار: فیلمی که به همه پیشنهاد می‌شه که همه ببینن و اگه نبینن عمرشون بر فناست

خوب: فیلمی که می‌تونین یک بار ببینینش و یک لبخند گنده بزنید و فراموشش کنید.

ضعیف: از فیلم خوشم نیومد و به هیچ طریقی باهاش ارتباط نگرفتم

این نکته رو هم بگم که تمام فیلمها از طرف بنده معرفی می‌شن و بنده هم هیچ‌گونه تخصصی در زمینه سینما ندارم. پس ممکنه این بین فیلمی رو دوست داشته باشین ولی من بهش بگم افتضاح تمام عیار بوده ...

راستی سریال هم داریم. بهمن ماه روی مود سریال دیدن بودم و می‌خواستم این روند رو ادامه بدم که کرونا نذاشت و فقط یک سریال تونستم تماشا کنم...

 

یک نکته‌ی دیگه هم بگم اینکه لینک دانلود فیلم‌ها به صورت بدون سانسور از دیجی موویز هست که ممکنه بعدا لینک‌ها مسدود شده باشن (تنها سایت بدون سانسوری که می‌شناسم دیجی موویز هست)

 

به طور کلی ۸ تا اثر معرفی شده. ۱ سریال، ۳ تا انیمیشن و ۴ تا فیلم. کم کم دارم به فیلم‌هایی که دانلود کردم می‌رسم برای همین‌ فیلم‌هایی که معرفی کردین احتمال خیلی زیاد توی شماره‌ی بعدی جای می‌گیره و لیست پربارتری باشه