چند گزارش کوتاه از آدمای شهر و اتفاقات (۲)

امیر + ۱۴۰۱/۶/۱۵، ۰۰:۰۲

دو ماه قبل این پست رو ارسال کرده بودم (لینک). داخلش از آدمای شهر گفته بودم. اطرافیان و کسایی که خیلی ناراحت بودن و یا غمی در زندگی‌شون دارن. این پست رو می‌خوام به معرفی چند تا خوبی از اطراف بپردازم. 

 

۱- سوار اتوبوس بودم. وسیله‌ی بزرگی هم دستم بود. ایستاده و همزمان با هر گاز و ترمز اتوبوس به این طرف اون طرف رها می‌شدم. وضعیت خیلی سختی بود. با یک دست میله رو گرفته بودم و با دست دیگه هم وسیله رو. .از زمین هم به عنوان تکیه گاه استفاده کردم. اما واقعا برام سخت بود. تا اینکه دیدم یک نفر کنارم به وسیله‌ام دست زد. می‌خواست اون رو برداره. به اون فردی که به وسیله‌ام دست زد نگاه کردم. یک آقای ۵۰ الی ۶۰ ساله بود. در حالیکه نشسته بود، بهم گفت که وسیله رو بهش بدم تا من کمتر سختی بکشم. قبول کردم و خیالم تا حدودی از سلامت وسیله و البته سلامتی خودم راحت شد :دی

 

۲- ماشین رو داخل پیاده‌رو پارک کرده بودم ( بله منم خلافکارم :دی) می‌خواستم از پیاده رو بیارم بیرون دیدم که یک دفعگی ماشین کج شد :/ من هم که شوکه شده بودم. متوجه شدم که ماشین رو انداختم توی جو و مونده بودم که چیکار بکنم. اصلا فکر و ذهنم به جایی نرسید. یک ماشین از کنارم رد شد. می‌خواستم دستم رو برای کمک ببرم بالا ولی پشیمون شدم. با خودم گفتم که وضعیت رو دیده ولی بیخیال بوده و رد شده ( و جالبه که منفی‌ترین حالت ممکن رو در نظر گرفتم 🤦‍♂️) که یک دفعگی دیدم ماشین مذکور، ایستاد و دنده عقب گرفت و جایی پارک کرد. یک آقای ۲۵ تا ۳۰ ساله و ورزشکار اومد بیرون. کنارش هم یک خانوم بود و احتمالا نامزدش. خلاصه اینکه اومد و بهم گفت که سوار ماشین بشم و همزمان با فرمان ایشون پرگاز دنده عقب بگیرم. ایشون هم اون قسمت ماشین که داخل جو افتاده رو با دست گرفت و همزمان که من گاز می‌دادم ایشون ماشین رو بلند می‌کرد. 

خیلی صحنه‌ی وحشتناکی بود. فکر کنم کمرش هم درد گرفت اما چیزی نگفت. فکر کنم باید خیلی بهتر ازش تشکر می‌کردم. امیدوارم که براش مشکلی پیش نیومده باشه :(

 

۳- از حرم می‌خواستم بیام خونه و سوار اتوبوس شده بودم. اونجا کلی آدم داشتن با همدیگه تعارف می‌کردن که روی صندلی بشینن. خیلی وضعیت خنده‌داری پیش اومده بود. قشنگ‌ترین صحنه هم به نظرم جایی بود که یک آقای میان‌سال ایرانی برای یک آقای میان‌سال عراقی تعارف می‌کرد که فرد عراقی روی صندلی بشینه :)

 

۴- در ترم تابستونی و جلسه‌ی اول، با یک حالت تهاجمی از استادم می‌خواستم که بهم اجازه بده تا شنبه‌ها به صورت ناقص در کلاسش حضور داشته باشم. انتظار داشتم که رد بکنه. اما خیلی راحت درخواستم رو قبول کرد. اصلا خیلی عجیب بود برام و متوجه شدم که هنوز هم استادای خوب وجود دارن. (تابستون دو تا درس داشتیم. یکی این بود یکی دیگه هم که پست قبلی گفتم جریانش رو)

 

۵- مورد آخر هم می‌رسه به جایی که سوار مترو بودم و خودم برای یک فرد سالخورده عرافی پاشدم که روی صندلی بشینه :) نوه‌هاش و یا بچه‌هاش بودن که ازم تشکر کردن و منی که «خواهش می‌کنم» رو یادم رفته بود. می‌خواستم داخل گوگل عبارت رو سرچ کنم که متأسفانه خیلی سریع باید پیاده می‌شدم.

 

سعی می‌کنم با همه‌ی مردم خوب باشم. سعی می‌کنم که استفاده‌ی از کلماتم رو در گفتار بهبود ببخشم و کلمات با انرژی مثبت بیشتری رو به کار ببرم. هر موقع سوار اتوبوس/مترو بشم برای فرد بزرگتر، از جام بلند بشم و یا وقتی پیاده بشم از راننده تشکر بکنم (البته خیلی‌هاشون جواب نمی‌دن و احساس می‌کنم که نمی‌شنون صدام رو). جاهای زیادی هم بوده که برای آدمایی که کار خوبی می‌کنن. قضاوت منفی می‌کنم. مثل مورد شماره ۲ هنوز این مورد رو نتونستم برای خودم حل بکنم که نباید  از بقیه توقع بیجا داشته باشم. ممکن بود اون فرد که برای ماشین کمکم کرد، هیچی از این کار نمی‌دونست و کار رو هم خراب تر می‌کرد. نه؟ 

 

از بدی‌ها و حس بد گفتیم. از حس خوب چرا نگیم؟ :) قطعا جای شما و نزدیکتون آدمایی هستن که کار خوب کردن که باعث حال خوب بشه. می‌تونین تعریف کنین و یا از الان تصمیم بگیرین که به یک نفر کمک بکنین. مثل امیلی :)

من خیلی هدف از اون پانویس 1 برای بند 5 رو متوجه نشدم, بیشتر از اینکه توضیحی باشه, انحرافی بود...

 

راستش فکر نکنم برای کسی سوالی باشه که چرا برای یه سالخورده بلند شدید, حالا مگه فرقی داره عراقی باشه, ایرانی باشه یا افغانی!؟؟!

۱۵ شهریور ۰۱
پاسخ
حرف شما درسته و الان هم نگاه می‌کنم دلیل منطقی‌ای پشت اون توضیح نبود. احساس کردم که به خاطر نگاه و رفتار مردم اینجا نسبت به زائرین خارجی باید می‌نوشتمش. ولی فکر کنم بیشتر باعث انحراف بیشتر متن شد.
ممنونم و پاکش می‌کنم 
۱۵ شهریور ۰۱

آدم وقتی رفتارهای خوب آدمارو میبینه تعجب میکنه آخه گاهی آدما خیلی بدجنسانه رفتار میکنن و وقتی یه رفتار خوبی که میبینه خودشم حالش خوب میشه و سعی میکنه با بقیه خوب رفتار کنه. بنظرم این یه سلسله است که باید دید شروعش از خوبی و مهربونی بوده یا بدی و بدرفتاری.

 

۱۵ شهریور ۰۱
پاسخ
بله واقعا. حتی ممکنه به قصد بدی هم قضاوت بکنه. 
بله درسته 
۱۶ شهریور ۰۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی