بعد از دو هفته...

امیر + ۱۳۹۸/۸/۲۱، ۲۱:۳۷

سلام. 

 

اینکه بگم نبودم دروغ گفتم خاموش دنبال میکردم وبها رو و کلا نمیتونستم از اینترنت و فضای مجازی دور باشم و اون هم برای خودش دلیل داره .

 

ولی سعی کردم که به نت اومدنم رو کمتر کنم . کارها هم خداروشکر بهتر و سریعتر پیش رفته و یکسری پیشرفتهای ریزی داشته ام. 

 

از فلسفه و هر چی که مربوط به فلسفه میشه متنفرم ! 

 

+قراره نحوه آموزش اعداد سه رقمی به بچه های کلاس دوم رو به تقریبا 60 نفر توضیح بدم داخل کلاس که از چه متدهایی استفاده کنن و متاسفانه فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه که چیکار کنم :(

++با اینکه از فلسفه متنفرم ولی کتاب مردی در تبعید ابدی رو دوست دارم قشنگه

+++ریزش موهام خیلی شدید شده و نمیدونم دیگه میتونم چیکار کنم !

 

برویم برای یک مدتی

امیر + ۱۳۹۸/۸/۳، ۱۴:۳۸

سلام مجدد خدمت همگی :)

میخوام یک چند روز که نه چند هفته ای کلا به دور از این فضا یعنی فضای مجازی باشم و سرم تو کار خودم باشه و به اهداف ریز و درشتی که ساعتها بهشون فکر کردم  و کاغذهایی که مچاله کردم برسم. شاید این زمان که هست برای سکوی پرتابی باشه برای رسیدن به پله های ترقی بیشتر و طویل تر .

 

 

 

 

پس به امید دیدار و دلهاتون شاد و خرم باشه . 

این ایام آخر صفر هم منو در گوشه ای دعاهاتون جای بدین که خیلی ممنونتون میشم :)

یا علی

خدایا ممنونم :)

امیر + ۱۳۹۸/۸/۱، ۰۰:۰۹

خیلی ممنونم ازت بهترینم . به خاطر همه چی :)

به خاطر زندگی که به من دادی و به خاطر اینکه میذاری من شاد بمونم :)

امروز خبر خوب کم نشنیدم . هفته دیگه کلا تعطیل کردیم :دی

کلاس من و چند نفر دیگه رو میخواستن عوض کنن تایم اون کلاسه هم واقعا بد . 22 نفر جدید آورده بودن ، میخواستن از کلاس ما 10 نفر بردارن ببرن اون کلاس که شرط اینکه کلاس برگزار بشه ( حداقل 25 نفر) داشته باشن . خلاصه اون معاونی که میخواست این کار رو انجام بده اومد کلاسمون گفت که کسی داوطلب هست بره اون کلاس ؟ (حالا دلیلش هم نفهمیدم چرا فقط از کلاس ما میخواست نفر ببره و نه از کلاسهای دیگه ) . 

هیچ کسی داوطلب نشد . کاملا هم مشخص بود . چون کلاس ما هم تایمش خوب بود و هم اساتیدش به نسبت عالی بودن و هم کلاس جو خوبی داره و خودشیرین بینمون ( حداقل در زمینه درس ) پیدا نمیشه ، نمایندمون هم خیلی خوبه ژتونها رو خیلی زود برامون جور میکنه خخخ

این معاونه وقتی دید همه میخوان بمونن گفت که پس مجبورم 10نفر رندومی ببرم اون کلاس . منم که میدونستم و به همه میگفتم که چه قدر شانسم عالیه و فلان که میفتم بین همون 10 نفر ....

شبش تلگرام گروه رفتم یک برگه ای نمایندمون عکس گرفته بود که اسم اون ده نفر بود ، منم میدونستم که اسمم هست و اسمم هم بود :دی گفتم دیگه خیلی خوش شانسم . حالا همه میگفتن یعنی چی و میایم ازتون حمایت میکنیم و .... ما هم دلمون رو خوش کردیم به همین دلداری ها و چه قدر بچه های کلاس شوخی میکردن و کلا میخندیدیم :دی

روز بعد دیگه که میشه امروز ، کلا کار من دعوا و جر و بحث و فلان بود . با مدیر دانشگاه صحبت کردم با همون معاون بعد به داداش و بابام هم گفتم بابام از سر کار اومد ( هیچی هم نگفتم به بابام که بیان حرف بزنن ) کلی بحث شد و منتظر اون حمایت دوستان عزیز در تلگرام بودیم که همشون زود رفتن خونه هاشون خخخ . البته خب کاری نمیتونستن بکنن . یک نفر موند اون هم نمایندمون بود طفلکی خیلی پیگیری کرد ( دستش درد نکنه )

آخر سر بابام تلفنی گفتن که همه چی حل شده و فلان . منم باور نمیکردم به همون 10 نفر گفتم بریم ببینیم چی شده5 تاشون اومدن .

نماینده : آقا قضیه این 10 نفر چی شد برای کلاسا ؟

معاون : هیچی باید برن کلاس جدید 

دوستان به من: مگه نگفتی بابات گفته همه چی حله 

من : یعنی چی آقا ؟ مگه بابام اومده صحبت کرده گفته همه چی حل شده . 

معاونه چشماش گرد شد . ترسید بدبخت خخخ . انگار که بابام رئیس ادارشون هست خخخ 

معاون به من : فامیل شما چیه ؟

من : بووووووووووق (همون فامیلم )

یک مقدار معاونه فکر کرد ببینه کسی به این فامیل میشناسه . منم البته قصدم ترسوندنش نبود . 

بعد گفت : همین کلاس جدید میرین دیگه.من کاری ندارم .

حالا نماینده داشت با معاون صحبت میکرد . منم به بابام زنگ زدم گفتم همینطوری تلفنی صحبت کنن با معاون . 

معاون ترسید دوباره خخخ : نه صحبت نمیکنم . 

بابا نمیخوردت که خخخ . بگیر صحبت کنن ببین چی شده . به خدا بابام کاره ای نیست .

آخر همه میخواستن برن چون بحث کردن فایده ای نداشت . معاونه از من پرسید : یک بار دیگه میشه فامیلت رو بگی ؟ 

من : بوووووووووق

-------------------------------

رفتیم پیش مدیر . آخرین روزنه امیدمون بود . نیم ساعت همه نشستیم که ایشون همراه با اساتید دیگه ناهار بخورن غیبت خانوماشون رو هم بکنن بعد که میخواست بیاد باهامون صحبت کنه ترم بالایی ها خودشون رو انداختن وسط 

-برای سلامتی آقای مدیر کف بزنین ...

خودشیرینا :////////////

ده دقیقه اومد برای اونا سخنرانی کرد و بالاخره اومد بیرون و تونستیم یک گوشه گیرش بیاریم 7 نفری بهش هجوم آوردیم .

از آخرش هم فهمیدیم که موندنی هستیم در این کلاس :دی

بعد اینکه مدیر گفت انگار همه یک انگیزه ای داشتن برای زندگی و .... یکی مریضیش همون لحظه خوب شد خخخ

 

خیلی وقت بود پست طولانی نذاشتم ( یک هفته :/ ) خخخ

الان خوشحالم یک مقدار تخلیه بشم درست میشم.

.......

امیر + ۱۳۹۸/۷/۲۶، ۱۶:۱۳

یعنی چه موقعی این اوضاع ثابت و راکدم تغییر میکنه ؟

:(

(بدون عنوان)

امیر + ۱۳۹۸/۷/۲۱، ۲۲:۰۷

استاد هنر گفته بود عکس بگیریم برای آخر ترم ،منم فکر کردم برای این هفته میخواست پدرم رو درآوردم تونستم ده تا عکس بگیرم که تازه کیفیت چندانی نداشتن و اونقدرها هم قشنگ نبودن ولی این یکی واقعا قشنگ دراومد :)

 

گفتم یک مقدار الهام بگیرم از بقیه عکس ها .

 

اگه چند روزی نمیتونم بیام بهتون سر بزنم معذرت میخوام . خیلی کار دارم . 

.......

امیر + ۱۳۹۸/۷/۱۲، ۱۳:۳۸

یک چند روزی هست که خیلی تنبل شدم و نمیتونم درست و حسابی کتاب بخونم . بی اراده تر از هر موقعی شدم . انگار میل و اشتیاقی به خوندن کتاب ندارم ( راستش از بعد کنکور اینطوری شدم ) :(

 

ای کاش راهی برای جدایی از این حالت وجود داشت .

 

+ اینکه از ساعت 8 دانشگاه باشم خیلی عالیه !! به نظرم بهترین تایم ممکنه که مثلا 10 تا 4 دانشگاه باشم که هم صبحم تباه بشه و هم بعد از ظهرم.

://

امیر + ۱۳۹۸/۷/۹، ۱۹:۴۷

به قطر کتاب نگاهی میکنم 600 صفحه که شاید با یک دست هم به زور میتوان آن را بلند کرد .

من : ببخشید آقا ، قیمت این کتاب چند هست؟

آقایه : 98 تومن 

من : 98 تومن ؟( با لحن جناب خوان گفته شود )frown

به قول سهراب سپهری : من هیچ ، من نگاه :///

من موندم و یک کارت که کلا 50 تومن داخلش باشه . مجبورم برم از کتابخونه بگیرم . اگه کسی دیگه نگیردش indecision

دوست خوب کمه :)

امیر + ۱۳۹۸/۶/۳۰، ۲۳:۳۵

امروز ، شاید آخرین مکالمه یک ساعتمون بود . به مدت یک سال .

میخواد دوباره کنکور بده . رشته ریاضی و اهدافی که برای خودش ساخته . 

امروز جوری صحبت میکرد که انگار نمیخواست زمان تموم بشه و یکک نفر رو پیدا کنه باهاش صحبت کنه . گفت میره سالن مطالعه و انگار صحبت کردنامون یا قطع میشه یا محدود میشه به یک مکالمه ده دقیقه ای :( هر دو هفته :( دلم براش تنگ میشه :(

قدر رفیقای صمیمی و وفادارتون رو بدونین . 

 

 

 

 

 

 

 

یکی همیشه هست که عاشق منه ....

امیر + ۱۳۹۸/۶/۲۳، ۱۵:۰۸

مثل اینکه اون بالا یکی هست حرف رو میشنوه . بالاخره میشنوه :)

شایدم از تو بوده که قبرت رو پیدا کردم و 

شاید ...

در هر حال

خدایا شکرت :))))

معلما دستاشون بالا :دی

 

+  بهتون گفته باشم از شیرینی هم خبری نیست . بیخودی در صف نایستین :دی

از هر چی :)

امیر + ۱۳۹۸/۶/۲۱، ۱۸:۴۸

سلام.

 

تازه همین امروز فهمیدم که ما اینترنت داشتیم ولی از آستانه مصرفش گذشته بوده برای همین سرعتش خیلی کاهش پیدا کرده و برای همین سایتها رو برای من خیییییییلی دیر باز میکنه.

 

این چند روز هم که خیلی درگیر بودم ( میخوام ریا بشه ) رفته بودم مسجد که از تنهایی دربیام و کمک هم بکنم بلکه اندکی آدم دیده بشم و رویم هم باز تر بشه برای صحبت کردن . 

واقعا خیلی لذت میبردم از این کار . چون سالهای قبل برای اینکارها نمیرفتم و نمیدونم چی شد یکدفعگی تصمیم گرفتم برم کار کنم . اما جالب این بود منی که همیشه دو دقیقه راه میرفتم و میدویدم ، خسته میشدم در اینجا هیچ وقت خسته نمیشدم و از کارم هم لذت میبردم . اما خب ، کارها هم تمومی نداشت . به قول بنده خدایی ، آقا امام حسین (ع) اینقدر ما رو دوست داره و کاراش برکت داره که کاراش تموم نمیشه  و میخواد ما بیشتر ثواب کنیم :)

در کل محیط سالم و باحالی هست و خیلی دوستش دارم :)

 

+ ( کمی تا قسمتی گنگ ) بالاخره تونستم سنگ قبرش رو پیدا کنم . درسته که قبل از اینکه من به دنیا بیام رفتی پیش خدا ، با اینکه ندیدمت ، اما خیلی .... یکجورایی دلتنگت هستم و میشم . از این به بعد هر وقت بودم هر روز میام پیشت و با چشمام و در دلم باهات صحبت میکنم . اینطوری آروم تر میشم . 

++ آقا قضیه چیه ؟ اون موقعی هایی که من وبگردی میکردم انگار نه انگار که کسی اینجا وبلاگی داشته و دستش به نوشتن باز نمیشده و هر وقت که میگم نیستم و میرم و فلان و بهمان ، بعد چند روز که میام میبینم همه آپ کردن :/ 

+++ هنوز اون کسایی که شمارشون رو برای تربیت معلم دادم ، بهشون زنگ نزدن ، نکنه قبول نشدم ؟ :(( خدایا خودت کمک کن. برام دعا میکنین ؟

++++ احتمال اینکه این چند روز بیام و وبگردی کنم خیلی کمه . چون خسته ام هم جسمی و هم روحی و نیاز به استراحت دارم . 

+++++ چندتا کتاب لطف میکنین معرفی کنین که برم بخونم بیشتر برای افزایش اطلاعات و بهتر کردن وضع زندگیم میخوام . ممنون میشم :)