دوباره مسافرت
سلام .
خب دلم میخواد با دید خوبی نسبت به این مسافرت نگاه کنم و برم پیش مامان بزرگ و بابابزرگ و ..... حس صف ناشدنی اون لحظات .
جمعه شب یک مراسمی هست و ما هم از اقوام نزدیک هستیم و مجبوریم در این مراسم شرکت کنیم . مراسم خیلی خاصی نیست اما گرفتن باغ تالار برای این مراسم و بزن بکوب دیگه ندیده بودم و چی بپوشم ها خانوما و غذا چی میدنهای آقایون هم شروع میشه . اگه عروسی بود میگفتم اشکالی نداره اما این .... آخه کی اینجور چیزا رو مد کرده ؟؟؟؟ ://
با خود میگم ولش کن . بقیه خوش هستن و چرا من شاد نباشم ؟ میریم در اون مراسم با افتخار شرکت میکنیم :)
اما مشکل اینه که من حوصله بزن و بکوب و سر و صدا و آلودگی صوتی رو ندارم . برای اینجا هم باید فکری بکنم .
الان نه لباسی مناسب و در خور شان یک مررررررررد دارم و نه قیافه مناسبی . متاسفانه بنده هر موقع که موهای سرم رو از ته کوتاه میکنم ، همه اقوام مختلف کوچیک و بزرگ از اونهایی که حتی من نمیشناسمشون رو باید ببینم و در تیکه هایشان که میگن
بابا بچه مثبت
کدوم زندون بودی
سربازی میری داداش
و ...
همین سال پیش بود که من برای محرم موهام رو از ته زده بودم و وقتی در مراسم شرکت داشتم تازه فهمیدم که بعععله ، یک خانومی با شوهرشون اومده بودن خونمون و من اصلا این دو نفر رو نمیشناختم و دو تا بچه فسقلی و کوچیک هم باهاشون راه میرفتن و میومدن و منم نمیشناختمشون و تازه در آخر فهمیدم که این خانوم دختر عموی بنده هستن با اختلاف سنی 30 سال :/
حدود ده سالی بود که این قوممون رو ندیده بودم و من هم اون موقع بچه بودم و هر موقع هم اون موقع رو جست و جو میکنم اصلا ایشون رو پیدا نمیکنم .
بگذریم ، از کوتاه کردن موها گفتم . هر وقت هم که موهام رو کوتاه میکنم ، یک کارت جدیدی در کشور رایج میشه که باید همون موقع داشته باشیم ، کارت کنکور و شناسنامه و ملی و ... کلا در این زمینه بنده هیچ شانسی نداشتم و برای همین همیشه عکسهای خیلی زشتی از خودم دارم . خصوصا در تابستون که حساسیت چشمهام بیداد میکنه و عکس رو به بقیه نشون میدم میگن چرا داری گریه میکنی ؟؟ :///
آخر هفته خوبی داشته باشین :))))))))
+ لطفا به پست قبل که مربوط به انتخاب رشته هست و اون منو که قسمت انتخاب رشته داره سری بزنین و اگه مایل بودین ، با نظرات و کمکهاتون ما رو خوشحال کنین :)