چند عدد روزانهنویسی :)
سلام
چند روزی بود که میخواستم بیام و بنویسم ولی نمیدونستم که بیام و از چی بنویسم . با اینکه اطرافم پر از اتفاقات عجیب و غریب بوده و بعضا هم خوشحال کننده اما دست و دلم به نوشتن نمیره که نمیره به هر حال اومدم که بنویسم چون خیلی وقت بود که ننوشته بودم.
۱- بالاخره تونستم گواهینامه رو از چنگ افسران پلید به دست بیارم و خب به نظرم آخرالزمان شده بود تازه همین یکی آخری هم آخرش یک سوتی دادم که میتونست بابتش ردم کنه ولی یک نگاه به قیافهی مظلومم انداخت و فهمید ماجرا چیه دیگه دلش سوخت و گذاشت کارم رو ادامه بدم و تمام. البته این سوتی آخر ترتیب در خاموش کردن ماشین بود که ترمز و دنده رو جا به جا انجام دادم و اگه رد میکرد اوج بی انصافی بود. دو تا اشتباه دیگه هم داشتم که باز هم از پارک دوبل بود که فاصله از کنار و جلو گویا مناسب نبود. والا هر جور دیدم فاصله از جلو و کنار خیلی هم عالی بود نمیدونم شاید ۱ سانت و یا ۲ سانت کم و یا زیاد بود :|
بالاخره از شر تمام اون نوبت گیریها خلاص شدم از شر اون خانومه هم خلاص شدم که باید بهش میگفتم سه بار حرفش رو تکرار کنه که بفهمم چی میگه :|
+نتیجه گیری اخلاقی : پارک دوبل خانومها رو مسخره نکنیم واقعا کار سختیه!
۲- جدیدا یکسری سایت ها پیدا کردم که کتاب های مربوط به یادگیری زبان دارن. مثل زبان انگلیسی و خب تخفیفهاشون هم قابل توجه هست. نمیدونم این تخفیف ها تا کِی هست شاید هم مادام العمر باشه ولی به نظرم خیلی جالبه و گفتم اینجا هم معرفی کنم با توجه به اینکه کتابها یک مقدار گرونتر شده.
البته سایت زیاد هست ولی خب این سایت خوب بوده میتونین با یک سرچ راحت سایتهای دیگه رو هم پیدا کنین.
۳- باورم نمیشه انقدز سریع یک سال گذشت. الان که میرم پستهای سال قبل رو میخونم اونجا در رابطه با خسته شدن در این ایام قرنطینه رو میخونم و میخندم بهشون و میگم اون موقع فقط برای دو هفته خسته شده بودم ولی الان که یک سال گذشته و تقریبا قرنطینه هستم و اون خستگی روحی رو ندارم. فکر کنم جامعه گریز شدم 🤦♂️
۴- فیلم «قصر شیرین» رو نشستم نگاه کردم. دلیلش هم این بود که دوستم میگفت بازی بازیگراش عالی بوده و خب واقعا هم بازیشون خوب بوده. راستش رو بخواین خیلی به حال بازیگرهای کودک غبطه میخورم چون اونا در اون سن تونستن در عرصهی بازیگری خودی نشون بدن ولی منی که یک روزی آرزوی بازیگر شدن رو داشتم فعلا هیچ جایی حتی دوره ندیدم. البته میدونین دوستندارم آدم معروفی باشم چون اونجوری زندگی واقعا سخت هست و زیر نظر خیلی از عموم جامعه قرار میگیره و از اون جهت واقعا دوست ندارم. از طرف دیگه دنیای بازیگری واقعا دنیای کثیفی هست که میتونم مثبتترینش رو بگم کشیدن سیگار هست که واقعا خودم رو تصور میکنم جای بازیگری که داخل فیلم سیگار میکشه فورا از حرفهی بازیگری کنار میکشم
۵- از کلاسا بگم؟ فعلا خوبه خداروشکر. مثل ترم قبل نبود که همه یک دفعگی بخوان هجوم بیارن و کیلو کیلو تکلیف بدن. اساتید هم خداروشکر آدمای خوبی هستن. هر کدومشون یک مدلی هستن. چندتاشون رو هم از همین فاصلهی مجازی عاشقشون شدم (کمتر کسی به این درجه عرفانی نازل میشه برام)
۶- چه فعالیتها کم شده :)
سال قبل یادمه همین روزا هر دو سه روز یک بار هر کسی یک چالش جدید میذاشت و همه شرکت میکردن 😐😂
شما را چه شده است؟ چرا کم کار شدهاید ؟لازمه کلیپهای سهیل سنگرزاده رو بیارم اینجا گوش بدین و امید به زندگیتون صد بشه؟ :))))
منم قصر شیرین رو خیلی دوست داشتم (((=
مخصوصا اون دختر بچههه که واقعا ناز بود *-*