خواهشا مقایسه نکنین 😑

امیر + ۱۴۰۰/۵/۱۴، ۲۰:۳۵

من هیچ وقت بابت اینکه کسی نتیجه خوبی بگیره ناراحت نمی‌شدم. ولی از سال قبل همچین حسی سراغم اومد. البته سال قبلش هم از اینکه یک نفر نتیجه خیلی بدی گرفت خیلی خوشحال شدم و فکر کنم یک کلاس بابت این موضوع خیلی خوشحال شد. 

اما قضیه امسال خیلی فرق داشت . می‌دونین یک عادت مضخرفی که در خانواده‌های خصوصا ایرانی هست اینه که بچه‌هاشون رو با بچه‌های فامیل دور و نزدیک مقایسه می‌کنن و یکی از معیارهای مضخرف برای این مقایسه فطعا همین کنکور هست. کلا یک همچین جو مقایسه‌ای در فامیل‌ها هست دیگه و درس هم یکی از ایناست.

 

امسال یکی از اقوامم کنکور داشت. در واقع سال قبل داشت نتیجه خوبی نگرفت و موند برای امسال. رشته‌ی تجربی (هم رشته) و خب گل سرسبد بابا :)))))))(از طرف قوم پدری هست) . اون سال‌هایی که مدرسه می‌رفتم بابام همیشه‌ از اون بشر خبر می‌گرفت و درس می‌خوند و این درس خوندنای اون بشر رو به من نشون می‌داد و می‌گفت : یاد بگیر . داره درس می‌خونه... از بچگی هم یادمه همیشه مقایسه می‌شدم. یعنی مثلا عروسی‌ای بود و شاپاش می‌ریختن روی زمین و ما هم کوچیک بودیم و جمع می‌کردیم ، همیشه بابا می‌رفت پولای اون رو جمع می‌زد و با پولایی که من جمع کردم مقایسه می‌کرد :|| یا مثلا با هم دعوا می‌کردیم (بزن بزن منظورمه موقع بچگی) بابام می‌دید که همه‌اش من دارم کتک می‌خورم با اینکه کوچیکتر هستم و این‌ها رو بعدا با کلی داد و بیداد بهم می‌گفت و منم واقعا دلم نمیومد و نمیاد که کسی رو بزنم و یا دعوا کنم (نه اینکه کلا بزن بزن نداشتم ولی خب کلا دلم نمیاد)

این مقایسه‌ها خیلی ادامه داشت تا اینکه من اون رو دشمن فرضیم در نظر گرفتم. برای کسی که ثابت کنم که درسم خوب بوده. (یک دوره‌ای هم مدرسه‌ای بودیم) و خب همیشه هم شکست می‌خوردم. یادمه یکی از معلم‌هام یک نمره بهم نداد و معدلم اومد پایین و اسمم در بنر مدرسه ثبت نشد ولی اسم اون بود و بابام هم اسم اون رو می‌دید و ذوق می‌کرد و بهم نشون می‌داد :)

طرف مادری هم یک همسن داشتم البته و از اون طرف باز مامانم سنگ اون رو به سینه‌اش می‌کوبید.

خلاصه سرتون رو درد نیارم. نمی‌دونم چرا ولی اصلا دوست ندارم که این بشر  نتیجه بگیره. دست خودم هم نیست. حس می‌کنم اگه موفق شده باشه من می‌شکنم. دلیلش رو هم متوجه نمی‌شم. شاید واقعا پذیرفتم که از لحاظ درسی خیلی خیلی ازش پایین‌ترم. می‌دونم من الان ۲۰ سالمه و این تفکرات شاید خیلی سطحی به نظر بیاد. ولی باور کنین اگه متوجه بشم که این بشر موفق نشده می‌رم فقط جلوی بابام داد می‌کشم و می‌گم که ببین این سوگلی‌ات که همیشه سنگش رو به سینه‌ات می‌کوبیدی دو سال برای کنکور تلاش کرد ولی هیچ پُخی نشد. عوضش یک بار هم از من حمایت نکردی که اون همه سال کنکورم از همه جا بهم ضربه وارد می‌شد ...

 

سال قبل وقتی شنیدم که نتیجه نگرفته خیلی خوشحال شدم دست خودم نبود ولی وقتی شنیدم که مونده برای یک سال دیگه ناراحت شدم. چرا وایستادی آخه؟ :)

تازه سهمیه هم داره :) و این یعنی اینکه امکان موفقیتش خیلی خیلی بیشتر باشه ...

و اینکه می‌گم اگه موفق بشه قطعا من می‌شکنم! و می‌ترسم که بابام تا آخر عمر بهم موفقیتش رو نشون بده و جلوی چشمم اون رو «دکتر» خطاب کنه!

 

این ها فقط یک بخشی از عقده‌هام سر کنکور بود. من واقعا کلی مشکل سرِ کنکورم داشتم . یک روزهایی بود که می‌خواستم دست به خودکشی بزنم! می‌خواستم خلاص بشم از اون همه فشاری که متحمل شدم و اصلا یکسری شب‌ها بود فکر می‌کردم دارم می‌میرم ولی خب گذشت!

الان دغدغه‌ام به عنوان یک پسر ۲۰ ساله ، نباید این‌ تفکرات سطحی و بچگانه باشه اما به لطفِ ... به لطفِ چی بگم ؟ :)‌ به لطف همه چی این افکار برام دارن بولد می‌شن

 

+ خواهشا این قول رو به خودتون بدین که اگر یک روزی ازدواج کردین و اگر یک روزی هم صاحب فرزندی شدید ، اون رو به شکلی درست مقایسه کنین طوری نشه که از بقیه‌ برای خودش دشمن بسازه. من الان سرِ همین موضوع با سه نفر دشمن شدم !

حالا میفهمم دختر عموم چرا از دست من شکار بود

همیشه :))))

 

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
حالا حق می‌دین بهشون؟ :)
۱۴ مرداد ۰۰

اگه دختر بودم، می‌گفتم «بمیرم برای دلت» و «بیا بغلم» و اینا. :((

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
پسرا همدیگه رو بغل نمیکنن؟🥺
۱۴ مرداد ۰۰

البته که اون الان پرستاری دولتی تهران قبول شده و من نشستم این جا :)

 

و خب تو سری خوردن من خیلی نزدیکه XDD

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
این جا یعنی کجا؟ شما هم امسال کنکور داشتین؟


۱۴ مرداد ۰۰

درکت می‌کنم.

واقعا حیرت آوره که پدر و مادرا چقدر تاثیر می‌ذارن رو بچه‌‌هاشون؛ تاثیری که شاید تا آخر عمر باقی بمونه. اما فکر کنم از یه جایی به بعد باید سعی کنیم اون قسمت‌هایی که از بچگی آسیب دیدن رو اصلاح کنیم (اگه بتونیم!)

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
توانستن این کار به نظرم خیلی سخته . چون چیزی هست که اول در بچگی شکل گرفته و اصلاحش سخت است.
۱۴ مرداد ۰۰

نه امسال دارم

ولی اگه نیارم تامامه :)))

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
حالا ایشالا که به خوبی پیش بره امسال براتون :)
۱۵ مرداد ۰۰

آره واقعا این مقایسه کردن بچه ها باهم خیلی به روابط عاطفیشون لطمه وارد میکنه که البته تو فامیل ما هم زیاد هست اما خوشبختانه اینقدر همه به هم نزدیکیم که حتی وقتایی هم که باهم مقایسمون میکنن از هم حمایت می‌کنیم و نمیذاریم این مقایسه کردن اشون بین قلب هامون فاصله بندازه (:

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
خوبه شما انقدر با هم خوب و نزدیک هستین :)
۱۵ مرداد ۰۰

برای اون ارزوی موفقیت کن

برای خودت صبر

 

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
آقای سر به راه
واقعا سخته. مثلا خانواده ها با هم رو در رو بشن بعد بابام بیاد جلوی چشم من «دکتر» خطابش کنه ...
خیلی لحظه سختیه 
۱۵ مرداد ۰۰

چقد عجیب درکتون میکنم ماهم امسال سه تا کنکوری داشتیم با اینکه ورودیه امسال نبودم اما بازم خب مقایسه میکنن بدون نظر گرفتن اینکه من تجربی بودم و یکیشون رشته دیگه بود و سهمیه هم داشت اره واقعا این تفکرات ایجاد شده بابته مقایسه والدینه کاش یاد بگیرن بچه هاشونو با خوبیایی که دارن تشویق کنن و اگه نقصی دارن کمک به برطرف کردنش بکنن و اصلا اونو با بقیه مقایسه نکنن که باعث شه ادم از شکسته کسه دیگه خوشحال بشه

 

و خودکشی درسته  خیلی فشار روی ادم هست خصوصا دوران کنکور اما خوشحالم که مقاومت کردید و از پسش بر اومدید چون هیچ چیزی ارزش این رو نداره که ادم به خودش لطمه بزنه و سلامتیش رو به خط بندازه

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
هعی ... فقط درس که نیست. رفتار اخلاق منش زرنگی فرزی قد وزن :|‌ مو :|||| ...
واقعا بعضی وقتا فکر می‌کنم تک فرزندی خیلی بهتره . حداقل وقتی بزرگ شد و در صورت ازدواج بچه‌دار شد دیگه لازم نیست خودش رو با کسی مقایسه بکنه ...

به نظرم مقایسه کردن خوبه ولی به طریق درستش. علاوه بر اینکه نقاط قوت گفته بشه نقاط ضعف هم بهش گوشزد بشه ولی طوری نباشه که بچه فکر کنه پدر و مادرش طرفش نیستن

اون موقع کوچیک بودم (البته ۲ سال قبل)‌و اینکه خب واقعا فشار بود. یک طرف حرف‌های اقوام ... رفتار های همکلاسی‌هام و بعضی از بچه‌های فامیل ... حرف‌های مامان و بابا ... اون موقع حتی پول خرید کتاب هم نداشتم مجبور شدم برم هدفونی که مدرسه بهم هدیه داده بود رو بفروشم که از آخر هم فروش نرفت ... بیماری‌های مختلف هم داشتم مثل گردن و کمر و معده 🤦‍♂️ و عوارض قرص‌هاشون یک مدت افسردگی گرفته بودم ... از یک طرف دیگه رفتار نادرست معلم‌ها و مدیرها
همه‌ی این‌ها دلایلی بود ...

+نمی‌خوام بگم من خیلی بدبخت بودم ولی خب واقعا سختی زیادی کشیدم 
۱۵ مرداد ۰۰

چرا آخه :(

حتی هنوز هم که مونده پشت کنکور بازم این کارو می کنن؟

بعد هدفشون اینه که مثلا برات انگیزه بشه؟

۱۴ مرداد ۰۰
پاسخ
الان کمتر شده ولی قطعا اگه موفق بشه بابام سر از پا نمی‌شناسه :))))

نمی‌دونم والا هدف چی هست. شاید می‌خوان من انگیزه‌ای داشته باشم ولی خب این کار بیشتر برای من حکم تخریب داره...
۱۵ مرداد ۰۰

کنکور هر سال داره سخت‌تر و از محور «آزمودن دانشِ» دانش‌آموزا دورتر میشه. بیشتر تست هوش و رقابته زمانه. و به نظرم خیلی چیزای مهم‌تر از تست هوش تو دنیا هست. شاید والدین باید بیشتر درک کنن این موضوع رو چون کلا فرایند آموزشی از دوران اونا تا الان خیییلی عوض کرده. شاید زمان اونا کسی که «درسخون» نبوده، شاید و شاید بازیگوش و تنبل بودن، اما الان اینجوری نیست.

و آخر کلام، شاید الانم بتونی سر بابات داد بزنی و بگی که همه تلاشت رو کردی، و دیگه لازم نمیبینی خودتو بهش ثابت کنی، هوم؟ هر چی زودتر بهتره.

۱۵ مرداد ۰۰
پاسخ
بله خب همه این‌ها هست دیگه. 
اون ها در یک جوی بزرگ شدن که درس خیلی اهمیت نداشته و الان مهم جلوه می‌دنش ...!

من بهشون گفتم که دیگه مقایسه نکنن ولی خب کو گوش شنوا :))
۱۶ مرداد ۰۰

آره خب، ولی قبول کن که اینجور حرف‌ها رو دخترها بیشتر به زبون میارن. :دی

۱۵ مرداد ۰۰
پاسخ
بیا برای پسرا هم معادل بسازیم :)
مثلا چی؟ 

۱۶ مرداد ۰۰

میفهممت همه ما به نوعی این قیاس دردناک رو تجربه کردیم

منم امیدوارم نتیجه نگیره که یه نفس راحت بکشی:))) و از دست این افکار آزاد بشی

۱۵ مرداد ۰۰
پاسخ
اوهوم. خانواده ایرانی یکی از خصوصیاتش همینه اصلا :)
هعی :(
۱۶ مرداد ۰۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">