۱۴۰۰ برای من

امیر + ۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۱۸:۰۰

مثل اینکه یک سال دیگه هم گذشت. دارم پست‌های سال قبل رو می‌خونم. به نوعی برام حکم دفترچه خاطرات رو دارن. البته که یک دفتر جداگونه هم دارم که هر چند ماه یک بار به سرم می‌زنه و می‌رم اونجا چند جمله‌ای می‌نویسم و می‌ذارمش کنار که در آینده دوباره اون‌ها رو بخونم و یک لبخند گنده بزنم و بگم که چه روزگاری داشتم.

 

الان که می‌شینم پست‌ها رو می‌خونم متوجه می‌شم که در لحن نوشتارم تفاوت چندانی با الانم حس نمی‌شه. این ثبات رو دوست دارم و از این نوع نوشتن هم بیشتر خوشم میاد تا اینکه رسمی بنویسم (اونطوری واقعا برام سخته)

-ماه رمضون و دو تا داستان چالش برانگیزی که داشتم ... یکیش برگزاری مسابقه‌ی کشوری بود و داوری که خیلی اهل کار نبود و اون یکی دیگه هم دعا خوندن بود که به زور -نشستم بین جمع دعا خوندم 🤦‍♂️

-دو تا دیدار وبلاگی داشتم :) در نوع خودش جالب و قشنگ بود. آشنا شدن با آدمای مجازی در قالب فضای حضوری یکی از فانتزی‌هایی بود که خیلی بهش فکر می‌کردم و همیشه تصور می‌کردم که این مدل دیدارها چجوری هست. من که تجربه‌ی خوبی داشتم ولی دیگه فکر نکنم با کسی دیدار حضوری داشته باشم 😅

-از ترم مضخرف ۴ که امتحانات آخر ترم من رو تبدیل به یک مرده‌ی متحرک کردن. چقدر کار عملی و امتحان داشتم اون موقع. واقعا اذیت کننده بود. همونجا بود که از رشته‌ام خیلی ناراضی شدم :( و حتی اومدم از بدی‌های رشته‌ام نوشتم و گفتم که اشتباه کردم و راضی نیستم از شرایطی که در حال حاضر دارم. 

-فوت شدن یکی از آشناهای دورمون به خاطر کرونا و به طرز وحشتناکی که فوت کرده بود و یکی دیگه که دیابت داشت و کلی حرص و جوش خورد و کنارش هم کرونا گرفت و به خاطر همین نارسایی کلیه گرفت و تا به الان مجبوره هر دو روز یک بار دیالیز رو انجام بده :( امیدوارم هر چی زودتر پیوند کلیه رو انجام بده ...

- دیدن فصل ۵ سریال مانی هایست و انتظاری که بالاخره به سر رسید (حدود یک سال منتظر بودم) و تونستم ببینمش

- سری پست‌های یخ شکن. اون موقع توی مد تماشای آثار کلاسیک شرقی بودم . هفت سامورایی و راشومون و دو سه تا انیمه‌ی قدیمی که خیلی زیبا بودن :') ای کاش می‌شد دوباره برگردم به دوران قبل از تماشاشون و بشینم تماشا کنم. ولی دیگه بعدش اثری کلاسیک ندیدم. البته توی لیست تماشا هست ولی معلوم نیست کِی ببینم ...

- و پاییز شروع شد و کلاس‌ها و شروع ترم ۵. دوست داشتنی ترین ترمی که داشتم و درسی که عاشقش شدم ولی نتونستم بفهمم چجوری می‌تونم در ایران مشغول به تحصیلش بشم :( کسی هم پاسخگو نبود :(

- تماشای دوباره سینمایی «هنوز هم آلیس» و «پدران و دختران» از نکات جذاب دیگر در این فصل پاییز بود. جایی که دوباره برگشتم به گذشته که این فیلم‌ها رو تماشا کرده بودم. این دو فیلم از معدود فیلم‌هایی بودن و هستن که تا حالا نشستم دوباره و حتی سه باره تماشا کردم. فیلم‌های عالی‌ای نیستن ولی خیلی دوستشون دارم. 

- حضوری شدن مدارس :) اتفاقی جذاب برای من و اتفاقات عجیب و غریبی که روز اول برام افتاد :))

- فصد کرده بودم که بشینم و پادکست درست کنم ولی فعلا شرایطش رو ندارم. شاید در آینده و چند سال آینده تر :)

- تنها داستان کوتاهی که نوشته بودم - فیلم کودا و ماشین من را بران :)

- امتحان ترم ۵ که امتحاناتش همگی آسون بودن و نمرات خوبی که کسب کردم 

- گذروندن یک واحد موسیقی برای یادگیری نت ها و استادی که من رو (احتمالا برای پول خودش) به گروه کر دعوت کرد ولی قبول نکردم.

- صحبت کردن با یکی از بلاگرها در رابطه با داستان‌ها که در نوع خودش جالب و قشنگ بود. 

- خوابی که دیدم و در رابطه با چیزی که آرزوش رو داشتم ...

- رفتن به یک تئاتر بعد از حدود چند سال و جمعیت شلوغی که اونجا بود. 

- رفتم روی مود سریال تماشا کردن. arcane رو تماشا کردم و لذت بردم و می‌خواستم سریالها رو ادامه بدم اما ...

- اما کرونا گرفتم. در واقع کرونا گرفتیم و کارهای سخت خونه که باید جای چند نفر دیگه انجام میدادیم. روزگار سختی بود. 

- کارهای پوستر برای دانشگاه که انجام می‌دادم

- طراحی جلد نشریه دانشگاه که البته قبول نکردن و خیلی حس بدی بهم دست داد ...

- اولین پولی که تونستم از طراحی کسب بکنم  ...

- شروع ترم ۶ و استادای تخس و نچسبش.

- اسباب کشی

- تئاتر هفت آسمان که رفتم و موضوعش در رابطه با همین نیمه‌‌ی شعبان بود. 

 

سال پر فراز و نشیبی بود. یک جاهایی خوب بودم و یک جاهایی باید بهتر می‌شدم ...

 

این‌ها همگی خلاصه ای کوتاه از وضعیتم در امسال بود. البته جا داشت بیشتر بگم ولی دیگه نشد ..

واو 

امسال برای من خیلی کسل کننده بود

البته هر سال خیلی غر میزدم، به خاطر فراز و نشیب ها 😂 ولی امسال سوت و کور بود.

 

سریال ما همه مرده ایم رو هم ببینید 👌

۲۷ اسفند ۰۰
پاسخ
آرزوی سالی پر از فراز نشیب داشته باشم براتون ؟ :دی


ترسناک نیست؟
۲۹ اسفند ۰۰

سلام 

اوه! وه! 

تشکر! 

می بینم که وبسایت منرا پیوند کرده ای! باعث افتخارمه! تا بعدش هاست دانلود اضافه کنم و مجله و کانال بدنسازی روهم افزوده کنم! 

واقعا جای مباهات داره که بچه‌های بیان اینهمه به من لطف دارند!

 

من در هیچ کدام از چالش هایت شرکت نکردم ولی یک چالش دستخط گذاشتی! مدتی هست که علیرغم شکستگی مفصل انگشتم نمی توانم همانند قدیم زیبا بنویسم و یا نقاشی های زیبا و دلپذیر به انجام رسانم. ولی بی تمرین نیستم و بی تمایل هم نیستم! 

پس چالشت رو در سایت خودم می گذارم و نامه ای مهربانانه هست که اشک آدم رو درمیاره چه برسه به اشک اشکی! اشکی خود من هستم همان اشخانی! یک نامه به عشق دیرینم می نویسم و جویای احوالش می‌شود و او را در جریان مسائلی که باید بداند می گذارم.

www.ashkhani.ir برای پنجم تا پانزدهم عید حتماً خواهم گذاشت! و نظر خودت و... برایم مهم است.

تشکر 

اشکان ارشادی از کرمانشاه 

۲۹ اسفند ۰۰
پاسخ
سلام 

یک پیوند بود کار خاصی که نکردم :)

بنویسین میخونم حتما 
ممنون که گفتین 
۲۹ اسفند ۰۰

نه خیلی ترسناک نیست

زامبی هاش خیلی کودن بودن 😑 زامبی های جنگ جهانی زد وحشی تر و ترسناک تر بودن


+ممنونم از لطفتون 😁 همین رویه آروم زندگی بهتره :) سال نوتون مبارک 🌹

۲۹ اسفند ۰۰
پاسخ
آها
خب باشه تونستم تماشا میکنم. ممنون
من هنوز don't lookup رو تماشا نکردم 😬

پس آرزوی زندگی آرومتر رو براتون دارم :)
ممنونم. سال نوی شما هم مبارک 
۱ فروردين ۰۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی