زندگی خستهکنندهی جذاب
زندگی الان من اینطوری هست که یک تکلیف ( هر چیزی که باعث بشه من بابتش احساس مسئولیت بکنم) رو انجام میدم، تکلیف تموم میشه و میرم برنامهی آینده رو یک نگاه میکنم و میبینم که یک تکلیف دیگه مونده. اون رو انجام میدم و میبینم که، ای بابا 🤦♂️😂 یک تکلیف دیگه مونده، اون رو انجام میدم و سر و کلهی یکی دیگه هم دوباره پیدا میشه.
فکر کنم این الان زندگی خیلی از ماها باشه. به نظر خستهکننده و ماشینی باشه. ولی من دوست داریم این خستگی رو :) برام خیلی جذابه. حتی قصد دارم سر خودم رو شلوغ تر بکنم. همزمان که یک کاری رو میکنم، فکرم مشغول یک چیز دیگه باشه.
به نظرم همهی اینها جذاب باشه. اینکه همزمان به فکر درآمد، بودجه، تکلیف و امتحانات دانشگاه، نشریه و رسانهی دانشگاه، کارفرماها، تصحیح برگههای دانشآموزان، مهارتهای جدید و ورزش فکر کنی و براشون برنامه بچینی. تازه اینکه با دوستام قرار بذارم و برم بیرون ...
خلاصه زندگی همین شکلی هست و من تا حدودی پذیرفتمش. البته شاید روزی برسه و بگم «نمیتونم دیگه» و «نمیکشم» ولی الان راضیم
عالی بود