آن شب ...
اون شب اصلا خواب خوبی ندیده بودم و یکی از اون شبهای تکراری بود که داشتم به مرگ فکر میکردم احتمال میدادم که اتفاق بدی خواهد افتاد
صبح وقتی اولین خبرها رو شنیدم گفتم اینا شایعه هست و ...
ولی بعدش دیگه حرف از شایعه نبود :(
خیلی شوکه شدم .....
وقتی خبر اینطوری شهید شدن و کشته شدن رو(حتی اگه فیلم باشه مثل شبی که ماه کامل شد با اینکه ندیدم ولی وقتی داستان اون رو شنیدم که چجوری طرف رو جلو خانواده اعدام کردن ... ) میشنوم کلا به مدت یک روز قفل میشم کلا برنامه ای که ریخته بودم به هم ریخت :(
+ بعضی وقتا خیلی به مرگ فکر میکنم و افرادی که از بینمون رفتن و خواهند رفت و زندگی رو بدون اون افراد تصور میکنم .
یعنی من باید مرگ این همه نفر رو ببینم ؟
بعضی وقتا دوست دارم زودتر از بقیه بمیرم....
اما این هم خودخواهیه .
بقیه از مرگ من ناراحت میشن....
اصلا بقیه ناراحت میشن ؟
به جز عده ای کج فهم هرکی دیدم از لحاظ روحی ریخته بود بهم