بارون
بعد مدتها و سالهای آزگار در این شهر دورافتاده هم یک بارونی همچین بگی نگی بارید!
به قول یکی از همکلاسیهام ، هر چی برف و بارون هست غرب و مرکز کشور میباره و تفالههاش اینجا...
مدتها بود که عکس نگرفته بودم و مدتها بود که گوشی با خودم بیرون نبرده بودم (عدم امنیت و نداشتن جیب مناسب برای گوشی) ولی امروز این جرئت رو به خودم دادم که گوشی بردارم و از چند جایی که دیدم و قشنگ هستن عکس بگیرم. اونقدر عکاس ماهری نیستم ولی تلاشم رو کردم که عکسها خوب دربیان و اینکه فیلتری به عکس اضافه نکردم چون طبیعت با همون حالتی که هست برام قشنگتره.
این عکس هم مربوط به دو سال قبل بود که گرفته بودم و اینجا هم گذاشتم و دوباره میذارم. البته با یک گوشی و با یک دوربین خیلی خیلی ضعیفتر :)
ترم اول یک درسی داشتیم به اسم مبانی هنر و اونجا استادمون بهمون عکاسی رو یاد داد. البته اون اصول و عناصرش رو و ما هم میرفتیم چند سوژه پیدا میکردیم برای عکس گرفتن و براش میفرستادیم و وقتی اون ۷ عنصر تموم شد ، بهمون گفت که باید عکسهای مختلف ببینیم که بتونیم ازشون الهام بگیریم و یک عکاس ماهر بشیم. من اون راه رو ادامه ندادم (کرونا هم بیتأثیر نبود) ولی همین چند تا عکسی که میتونم بگیرم هم شاید تا حدودی مدیون ایشون هستم. البته چیز خاصی نیستن ولی برای من خیلی ارزش داشت.
در کل یاد اون ترم بخیر. میشه گفت تک ترم حضوریمون بود :(