امیر+ پاسخ میدهد
خب خب بریم سریع سراغ سوالات:
۱-راست دست یا چپ دست؟
چپ دستم ، ولی خب هر چی دعا کردم که بچهای از فامیل میاد چپ دست باشه ، نمیشه که نمیشه :(
+فکر کنم قبلا هم گفتم که از دست تلاشهای حضرت پدر هم در امان موندم که راست دست نشدم 😑 هر دفعه هم که دستِ چپم یک طوریش میشه بابام میگه :« اگه اون موقعها لجبازی نمیکردی و راست دست میشدی الان میتونستی با دست راستت بنویسی و دست چپت اذیتت نمیکرد🤦♂️»
۲-نقاشیتون در چه حده؟
اوج خلاقیتم «چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن و یک گردو» هست😑
۳-اسمتونو دوست دارین؟
بچه که بودم اسم «پارسا» رو خیلی دوست داشتم ولی الان پشیمونم و به نظرم این اسمم خیلی هم خوبه.
۴-شیرینی یا فست فود؟
از بین «شیرینی یا فست فود»، «یا» رو انتخاب میکنم (برگرفته از زلاتان ابراهیمویچ) چیه این چیزا شما میخورین به فکر سلامتیتون نیستین به فکر پول تو جیبتون باشین {پیتزایش را گاز میزند}
+ زلاتان ابراهیمویچ یک جمله باحال گفته بود:
گفته بوده اگه قرار باشه بین جسی لینگارد یا فیل جونز یکی رو انتخاب کنم،
"یا" رو انتخاب میکنم...
۱+۵-دوست دارین قد همسر آیندتون تقریبا چند سانت باشه؟
اول که خیلی پوکر فیس بودم .
یک کوچولو کوتاهتر باشه از من هم کافیه
۷- عمو یا دایی؟
هر کدوم یک خوبیای دارن و نمیتونم بگم کدوم یکیشون . ولی تعریف یکی از عموهام رو زیاد شنیدم که انگار خیلی آدم خوبی بوده که متاسفانه فوت شده و نتونستم کلا هم ببینمش :(
۸-خاله یا عمه؟
خاله که ندارم ولی عمه رو دوست میدارم.
۹+۱- عدد مورد علاقه؟
عدد ۵ رو خیلی دوست دارم نمیدونم چرا :)
۱۱- اولین وبی که زدین رو حذف کردین؟
نه هستش ولی خب خجالت میکشم برم نگاهش کنم 🤦♂️😅
۱۲-با کی بیشتر از همه صمیمیاین داخل بیان؟
یک لیست میشد پر از بلاگر. کلا از اینجور آدمام که سعی میکنه با همه رفیق باشه :|
۱۳- بابا و مامانتون تو بیان؟
سوال بعدی :)
۱۴- رو خانوم/دختر کراشی؟ (ستاد حمایت از مخالفت با اون عبارت 😅)
نه :/
۱۵-مترو یا قطار؟
تا حالا سوار قطار نشدم ولی مترو هم اگه بخوام انتخاب کنم باید از ساعت ۹ تا ۱۲ ظهر و ۳ تا ۵ بعد از ظهر رو بگم که خلوته در بقیهی ساعات خصوصا ۷ صبح خییییییییییلی شلوغه :|
۱۶-به نظرت شادی یعنی چی؟
اسم یک دختره (والا! همیشه که نباید یکجور فکر کنی :| )
۱۷- سه تا از صفاتت؟
والا اینا رو که من نباید بگم ولی در پست «این من هستم» گفتم چندتاش رو
۱۸- اگه میتونستی هویتت رو عوض کنی دوست داشتی جای کی باشی؟
خیلی دوست داشتم توی اروپا زندگی کنم قرنهای ۱۸ و ۱۹. البته این رو هم بگم که دوست داشتم سه دهه قبل هم همینجا زندگی کنم و دوست داشتم دو تا از آدمایی که دوست داشتمشون رو ببینم ولی خب فعلا نمیشه :( (یکیشون همون عموم هست)
۱۹- اگه میخواستی یک جمله بگی که کل دنیا بشنوه چی بود؟
چه قدر حرف میزنین :|
۲۰- پنجتا چیزی که خوشحالم میکنه؟
- کتاب خریدن
- شاید عجیب باشه ولی لباس خریدن
(این دو تا مورد اول واقعا روحیهام رو جلا میدن. کتاب رو نمیدونم ولی فکر کنم لباس به خاطر این باشه که به دنیای رنگها خیلی خیلی علاقه دارم و کلا رفتن به بازار لباس و پوشاک کلی میتونه در روحیهام تأثیر مثبت بذاره.)
- کاکائو و بوی اون (سیگار شکلاتی کسی اینجا بو کرده؟ منظورم همونه)
- اینکه قسمت جدید سریال مورد علاقهام بیاد (ولی اون صبر قبلش واقعا طاقتفرساست😬)
- خراب شدن سامانه هنگام برگزاری کلاسها :)
۲۱- اگه میتونستی به خودت قبلا یک چیزی بگی ، چی میگفتی؟
توی جمع خودت رو یکم سنگینتر بگیر تا همه حساب کار دستشون بیاد وگرنه خیلی زود له میشی.
۲۲- چه رفتارهایی دارین که سبب آزار بقیه میشه؟
خیلی چیزا. مثلا میگن کندم ولی واقعا این شکلی نیستم.
یا مثلا هر دفعه که مامانم بیرونه و من باید غذا درست کنم ( البته برنج منظورمه بقیهی غذاها رو بلد نیستم) همیشه پلوهام کته میشن بهتر بگم خمیر میشن :)))) و خب بعدش هم مامانم میاد و گیر میده و بنده هم با نیشی باز از مامانم پذیرایی میکنم 😁
۲۳-صبحا مامان و بابات چجوری بیدارت میکنن؟
اگه به بابام بگم که فلان ساعت بیدارم کنه کلا بیدارم نمیکنه . مامانم هم از نیم ساعت قبل از زمان موعد شروع میکنه هر ۵ دقیقه یک بار صدام میزنه. دفعههای آخر هم دیگه یک عبارت هم همراه با «بیدار شو» میگه اینکه «اگه بیدار نشی دیگه صدات نمیکنم به من چه» هست :)
حالا بستگی داره دیگه. اگه بدشانس باشم و یک نفر به بابام زنگ بزنه بابام هم ماشاالله صدای بلند و رسا دااااااااااااااد میزنه . دقیقا یادمه یک بار خواب بودم بعد بابام داشت با تلفن صحبت میکرد داشت یک شماره میگفت داخلش صفر داشت. بعد بابام برای اینکه طرف مقابل صفر رو با سه اشتباه نکنه صفر رو یک طوری تلفظ کرد که از خواب بیدار شدم
-آخرش «صفر» داره ها «صفررررررررررررررر» باز اون طرف مقابل هم یک بار دیگه از بابام خواست بگه «صفرررررررررررررررررر» دقت کنین «صفرررررررررررررررررررررررر» بابا بسه دیگه 😖
تا آخر شب هم سردرد بودم :|
۲۴-تا حالا شده به یکی پیام بدین و اشتباهی بوده باشه؟
آره.
چند وقتی بود به داداشم پیام میدادم و خیلی صمیمی صحبت میکردیم و یکسری شوخیهایی داشتیم بعد ایشون جوابم رو نمیداد و باهاش دعوا کردم که چرا جوابم رو نمیده و بعدش فهمیدم کسی که بهش پیام میدادم از اقوام بزرگمون هستن که اتفاقا شماره من رو داره . خلاصه به هر طریقی بود این آبروریزی رو جمع و جور کردیم 😅
۲۵-کراشاتون تو مدرسه؟
اگه کراش رو به معنی دوست داشتن به صورت پنهانی بدونیم، سال دهم از یکی از بچههای کلاسم خیلی خوشم میومد هم دیدمش گفتم این عجب پسریه. گذشت و گذشت و سر یکسری جریاناتی تونستم بهش نزدیک بشم و حتی تونستم چند روزی کنارش بشینم. ولی سر یکسری چیزهای ناخواسته رفاقتمون نابود شد و تبدیل به نفرت شد و نه تقصیر من بود و نه تقصیر اون.
اما بقیه همکلاسیهام. کلا رابطه ما با سال بالاییهامون خوب نبود. یعنی هیچکدوم همدیگه رو آدم حساب نمیکردن. اینا که رفتن ورودیهای جدید اومدن و همینجا یکسری کراشیجات به وجود اومد بعضی از بچههای کلاسمون روی بچههای پایهی دهم کراش داشتن یادمه دو تا از همکلاسیهام توی دستشویی داشتن بحث درسی میکردن منم وارد دستشویی شدم متوجه این گفت و گو شدم میپرسم برای چی اینجا بحث میکنین
همکلاسیم: هیسس
بعد یک نفر از کنارش رد شد
همکلاسیم: عهههه سلام چطوری
بعد کلی دست به اون طرف داد و دوباره ادامه بحث و اون فرد هم که باهاش سلام کرد همونجا بود
همکلاسیم : اه زیست رو هر کاری میکنم نمیتونم ۱۰۰ بزنم
فهمیدم داره برای کراشش دلبری میکنه و خودش رو درس خون نشون میده 🤦♂️😂😂😂😂
یا بماند که این کراشش مذهبی بود و نماز میخوند و بعد این همکلاسیمون هم سر همین قضیه نمازخون شد 🤣🤣
کلا سال یازدهم کلی بحث در رابطه با کراش داشتیم 🤦♂️
یک عده برای اینکه خودشون رو قهرمان جلوه بدن میرفتن دعوا میکردن و ...
۲۶-یک جمله مخصوص مخزنی؟
اگه از من بپرسی تا حالا اعتیاد داشتم یا نه میگم
من یک عمر معتاد بودم ...
آره ... معتاد اون چشمات
(فکر کنم کاربرد سس ماست همینجاست)
این جمله رو داخل یکی از وبلاگهای که میخوندم پیدا کردم الان دقیق یادم نیست کدوم وبلاگ بود 😅
۲۷-چه فرقی بین اینجا با دنیای واقعی دارم؟
خیلی فرقها سعی میکنم دروغ نگم ولی خیلی چیزها رو سانسور کردم از ترس یک سری چیزها و خاطرات چند سال قبل دوباره تکرار بشه :(
شاید اینجا پرحرف باشم ولی توی دنیای واقعی واقعا کم حرف هستم البته بستگی به موضوع بحث و آدمای جمعش هم باشه.
۲۸-یک دروغی که اینجا گفتم؟
یادم نمیاد دروغی گفته باشم فقط اسمم اسم مستعارم هست ولی همه امیر صدام میکنن :)
۲۹-چند تا اکانت داخل بیان؟
یک دونه (پسر به قانع بودن من دیده بودین ؟ :) )
۳۰-اولین دوستتون تو بیان؟ (البته بهتر بود گفته میشد اولین کسایی که باهاشون آشنا شدم)
خب راستش رو بخواین فعالیت جدیام همین یک سال بوده قبلش واقعا فعالیتم خیلی خیلی کم بوده یعنی اینکه دامنهی ارتباطیم خیلی خیلی کم بوده (به خاطر درس و مدرسه و ...) و اکثر کسایی که بودن که باهاشون در ارتباط بودم از بلاگفا بودن. ولی اولین نفراتی که میشناسم (داخل بیان البته):
یکی خانوم صنما بودن
یکی خانوم لیلیوش مسرور
خانوم ایکاروس
جسی بلومن ، آقای سر به راه
آقا وحید و قدح و ح.شریفی (این سه نفر رفتن)
۳۱-چند بار داخل وبتون آه و ناله کردین ؟
این وب خودش مبنعی از ناله و غرغر هست :)
فقط مورد ۱۶ XD