چند عدد روزانه‌نویسی ۴

امیر + ۱۳۹۹/۱۰/۲۴، ۲۳:۱۵

۱-خب‌ می‌خواستم از این روزهام بگم که به رنگ و بوی امتحان آمیخته شده. واقعا حس و حال خوندن درس رو ندارم و می‌دونم که این اثر فضای مجازی هست. امتحان دیروز هم خداروشکر خود استاده نمونه سوال داد وگرنه سوالات خیلی خیلی سخت و مفهومی بود و نمره‌ی خوبی هم گرفتم :)

+هنوز سه تا امتحان دیگه مونده که می‌تونم بگم در سطح متوسط هستن و امتحان روز قبل غول سرسختشون بود.

 

۲-می‌خوام از این ترمم هم بگم. کلا دو تا کلاس مفید داشتیم. یکی اسمش تحلیل محتوا هست و اون یکی دیگه کاربرد فناوری.

درس فناوری مربوط به استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری هست و خب استاد ما اومد ورد و پاورپوینت رو کار کرد. با اینکه تسلط نسبی روی جفتشون داشتم اما اطلاعاتم خیلی خیلی بالاتر رفت.

درس تحلیل محتوا هم واقعا عالی بود. راستش رو بخواین یک بخشی از این دوست داشتنم به خاطر خود استادش بود. فرض کنین یک آدم ۳۵ ساله که حس و حال دانشجو رو می‌فهمه و کلی هم انرژی داره میاد براتون تدریس می‌کنه. ناگفته نماند که خودم هم عاشق تحلیل کردن هم هستم و خب شاید به این رشته هم در آینده گرایش کردم. از معدود کلاس‌هایی بود که داخلش به صورت داوطلبانه فعالیت داشتم و کلی حس خوب دریافت کردم.

 

۳-و البته که داخل این ترم کلی استاد حال به هم زن داشتیم که دیگه واقعا نمی‌دونم چی بهشون بگم. کلی نفرین و لعنتشون کردیم و خواهیم کرد.

کلی تحقیر شدیم کلی مسخره شدیم. همه‌ی تقصیرات گردن ما افتاد. اینترنت هممون با سرعت ۳۰ مگابیت هست ولی به خاطر اینکه کلاس رو بپیچونیم از سامانه میایم بیرون و به بهونه‌ی اینکه اینترنتمون کم سرعته و یا اینکه سامانه مشکل داره به استادا دروغ می‌گیم. اما وقتی استادا از سامانه بیرون می‌رن. باز هم تقصیر دانشجویه. 

تقضیر دانشجو هست که صدای استاد نمیاد و تقصیر دانشجو هست که سامانه خرابه. متاسفانه دیواری کوتاه‌تر از دانشجو نیست و واقعا جلساتی بود که داشتم می‌خندیدم به این افراد. اینکه همچین حرفی می‌زنن مشکلی نیست. در واقع اساتید همه‌ی افراد تقریبا همین شکلی هستن ولی بحثی که اینجا فرق داره اینه که این افراد میان و حرف از اعتماد و عدم پرخاشگری نسبت به یادگیرنده می‌زنن ولی خودشون عمل نمی‌کنن. با یک سری آدم شعار زده طرفیم که فقط بلدن حرفای قشنگ بزنن و کلی هم ادعاشون می‌شه که بهترین هستن ولی در واقع همه‌ی این ادعاها یک سری خرعبلاتی هست برای اینکه سرِ من یکی گرم بشه و مشتاق حرفاشون بشم :)

 

این فقط یک نمونه تحقیر هست.قضیه‌ی خیلی طولانی داره ولی نماینده‌ای که اینطوری میاد و با استاد صحبت می‌کنه و از این ادبیات استفاده می‌کنه یعنی اینکه چه قدر سطح خودمون رو آوردیم پایین.البته دست نماینده گرم واقعا. چون معلوم نبود بعدش چه اتفاقات ناخوشایندی می‌افتاد.

 

 

این دقیقا عین حکایت «آش نخورده و دهن سوخته هست.» 

همونطور که گفتم قضیه خیلی مفصله ولی بخوام خلاصه بگم اینه که استاده صداش داخل سامانه نمیومده و بچه‌ها هم قسمت چت کلی پیام رد و بدل کردن و استاده هم کلا سه بار وسط اون چت‌ها نوشته «صبر» و ۵۰ دقیقه صبر کردیم و چت‌های بچه‌ها هم ادامه داشته و صدای استاد هم نمیومده. استاده ناراحت شده که چرا انقدر پیام می‌دیم 😐😂

بعد گفته که به خاطر کار اشتباهتون (!!!!!!!!)‌ جریمه‌تون می‌کنم و اول ازتون دو نمره کم می‌کنم (مدرسه هست انگار 😐) بعد که یکم به خودش اومد گفت : آخر ترم امتحان می‌گیرم و این اختیار رو هم دارم که ازتون امتحان بگیرم و منبع هم خودتون برید پیدا کنید و به من هم ربطی نداره :||||||||||||||

دقت کنین ۵۰ دقیقه !! بعد نماینده اومده اینطوری صحبت کرده باهاش 🤦‍♂️

 

 

۴-بعضی از روزام واقعا ناراحتم و بعضی روزای دیگه پرانرژی. و خب احساس پوچی می‌کنم. در واقع یکسری کارها رو باید انجام بدم ولی نمی‌دم و همین موضوع من رو خیلی ناراحت می‌کنه. برای بعضی کارها راه حل پیدا نکردم . پیدا کردما ولی به دردم نخورد. دیگه واقعا نمی‌دونم چجوری زبانم رو تقویت کنم. واقعا می‌خوام در حد خیلی خیلی خوب باشم. با هیچ نرم‌افزار و ویدیو و طرحی نشد متاسفانه :(

 

 

۵-یک پستی چند روز قبل منتشر کردم که موقت بود و در اون گفتم که ممکنه اینجا حذف بشه. پشیمون شدم :) اینجا ابدا حذف نخواهد شد و با قدرت به کارم ادامه می‌دم (حالا نه که خیلی هم اینجا فعالیت دارم 😐😂)

 

 

۶-دو تا ویدیو ضبط تدریس انجام دادم و حقیقتا خیلی باحال بود و البته باید از الفاظ «پسر گلم» «خوشگلای من» «عزیزانم» و .... استفاده می‌کردم 🤦‍♂️😂😂😂

داخل کلاس استفاده از این عبارات برام ابدا خنده‌دار نیست ولی وقتی داخل جو و کلاس نباشی قطعا کلی خنده‌ات می‌گیره.

یادم ترم اول افتاد یکی از استادامون همین کار رو کرد بعد وسط این کار خنده‌اش گرفت 🤦‍♂️😐😂

 

 

۷-با اینکه خیلی اهل موسیقی و آهنگ نیستم ولی واقعا عشقی که به ویولن دارم خیلی زیاده . نمی‌دونم چرا. اما فکر نکنم بتونم حداقل ویولن بزنم و یاد بگیرم. چون آسیب جسمی زیادی وارد می‌کنه :( و خب ساز دیگه هم دوست ندارم (پیانو رو دوست دارمااا ولی مال قشر مرفه جامعه هست :)‌ )

 

چند عدد روزانه‌نویسی ۲

امیر + ۱۳۹۹/۹/۳۰، ۱۹:۲۶

سلام

 

خب خب دوباره بعد یک ماه دارم پست روزانه‌نویسی منتشر می‌کنم.

 

۱-قبلا هر دو روز یکبار یک پست روزانه‌نویسی می‌ذاشتم و پر از اتفاقاتی بود که در اون دو روز تجربه کرده بودم و الان اینجور پست‌ها خیلی خیلی کم شده. دلیلش هم اینه که وقت کمتری نسبت به قبل دارم . متاسفانه کارها و تکالیف و امتحانات جوری هستن که نمی‌شه حتی به کارهایی که الان برام ضروری‌تر هستن برسن و این خیلی بهم ضربه می‌زنه.یک دلیل دیگه هم دارم و اون هم اینه که احساس می‌کردم پستام مفید نیستن و باعث اتلاف وقت دیگران می‌شدم که البته چند نفر هم به من بطور غیرمستقیم گوشزد کردن :)

 

۲-کلاس‌های مجازی واقعا دغدغه‌ی خیلی سنگینی برای قشر دانشجو حساب می‌شه. متاسفانه اساتید ، دانشجوها رو آدم هم حساب نمی‌کنن و همه‌ی مشکلات، اعم از اجرا نشدن کلاس به خاطر شلوغ شدن سرور ، قطع و وصل شدن صدای اساتید ، نویزهای صدا در موقعی که اساتید صحبت می‌کنن و ... همه‌ی اینها تقصیر دانشجوی بدبختی هست که میره بهترین نقطه‌ی خونش با اینترنت بسیار پرسرعت بتونه سر کلاس حاضر بشه و خدا خدا کنه که سامانه اون رو از کلاس بیرون نندازه.یکسری اساتید هم عکس از تخته می‌ذارن انگار که کیفیت تصویر 4K هست 🤦‍♂️😐😂

+یک تبریک خشک و خالی هم از شورای دانشگاه و رئیس دانشگاهمون بابت روز دانشجو نشنیدیم😑

 

۳-چرا اساتید و معلما عکسای ۳ در ۴ رو عکسای پروفایلشون می‌ذارن؟ مگه می‌خوای جایی استخدام بشی که عکس می‌دی؟😐😂

 

۴-فعالیتم این چند روز شاید به مدت دو هفته خیلی خیلی کم بشه ولی صفر نمی‌شه :) منظورم اینه که وارد وبلاگی نمی‌شم که کامنت بذارم و یا مطالبی رو بخونم . چون خیلی خیلی سرم شلوغه. چند تا تکلیف خیلی خیلی سنگین دارم و هم تقصیر خودم و هم تقصیر اساتید هست و خیلی هم زود باید این تکالیف رو براشون رد کنم .

 

۵-قطعا خیلی‌ها حتی «قشرِ کثیرِ فوتبال‌ندوستِ بیانی» هم اومدن و بازی فینال رو تماشا کردن. چه با گزارش عادل فردوسی‌پور و چه با گزارش احمدی و یا گزارش‌های دیگه.نایب قهرمانی رو خدمت این تیم یعنی پرسپولیس و کسانی که دوست داشتن این تیم قهرمان بشه و بدرخشه تبریک می‌گم. امیدوارم دور بعدی شاهد فینال تمام ایرانی در غرب آسیا باشیم که اونطوری یک تیم ایرانی بیاد بالا. ولی بعید بدونم.

 

۶-همونطور که در پست قبلی گفتم می‌خواستم بعد بازی فینال یک عدد پست منتشر بکنم ولی چون دیدم تعداد افراد فوتبالی در بیان کم هست و یک عده‌ای هم کلا با قشرِ مظلومِ فوتبالیِ جماعت مشکل دارن تصمیم گرفتم منتشرش نکنم(خطاب به شخص خاصی نیست. کلا جو بیان رو اینجوری دیدم و بازخورد نسبت به فوتبال:) ).فقط همینجا بگم که قانون ممنوعیت جذب مربی و بازیکن خارجی فقط و فقط به ضرر خود فوتبال ایران هست.

اینجا نه مثل بارسلونا آکادمی داره که کلی ستاره تحویل تیم‌های فوتبال جهان بده. نه بایرن مونیخ که از لحاظ اقتصادی بهترین عملکرد رو داشته باشن. نه دورتموند و نه آژاکس داره که بهشون بازیکن بدی ستاره تحویل بگیری. نه سرمربی لایپزیک و آتلانتا داره که ۱۱ تا چوب بهشون بدی و از اونا طوری بازی بگیری که انگار فوق ستاره هستن. نه بازیکنی داره که به نوعی برند تبلیغاتی و اقتصادی برای باشگاه باشه (مسی،گریزمان،رونالدو،دپای،نیمار و...) نه تیمی داره مثل اتلتیکو که گربه سیاه همه‌ی تیمها بشه. نه سرمربی‌های صاحب سبک مثل پپ،کلوپ،فلیک و... داره.هیچ سرمربی داخل لیگ ایران صاحب سبک نیست. کل تاکتیک تیم‌های ایرانی منتهی می‌شه سانتر از جناحین همین بازی آخر پرسپولیس رو ببینید که چجوری بود.گیرم بازیکن‌های اصلی‌اش محروم بود، بازی‌های قبلی‌اش رو هم در غرب آسیا ببینید (پرسپولیس رو به عنوان بهترین تیم حال حاضر ایران مثال زدم وگرنه کل تیم‌های ایرانی همین تاکتیک رو دارن.)بعید بدونم که بشه با اینجور بازی کردن به جایی رسید.

 

۷-راستش دلم نیومد برای دوستانی که در پست قبلی ذکر کردم کری بخونم. حقیقتا حال خودم رو بعد این کری‌خونی‌ها بعد بازی‌های با تراکتور ،پاختاکور و العین یادم اومد که چه عروسی‌ای به پا بود برای دوستان و حالِ بد خودم، از این کار پشیمون شدم. البته برای یکی خیلی ریز و در حد شوخی و یکی دیگه هم به صورت دسته‌جمعی زدیم ناکار کردیم(احتمالا اینجا دو نفر بدونن :) ) ولی خب دیگه بیشتر از اون هم بحث نشد.

 

در آخر هم بگم که این وضع اسف بارِ فوتبالِ کشورمون . بنده دیگه فوتبالِ داخلی رو نگاه نمی‌کنم. با امثال محرمی‌ها و رحمتی‌ها و فکری‌ها و گلمحمدی‌ها و اسکوچیچ‌ها به تنهایی پیشرفتی نمی‌کنیم (تاکید کردم به تنهایی).در واقع با فوتبال بکش زیرش به هیچ‌جا نمی‌رسیم و اگر هم این وسط قهرمانی‌ای صورت گرفت باید درِ فوتبال رو گِل گرفت و گذاشتش کنار.

فقط کافیه به مهدوی‌کیا یک نگاه بندازیم که عوض اینکه بیاد داخل ایران آکادمی فوتبال بسازه رفته داخل آلمان این کار رو انجام داده و احتمالا در آینده از ایشون بیشتر هم می‌شنویم...

 

۸-چشمام خیلی خیلی ضعیف شده بیشترش هم به خاطر اینه که سرم تو لپ‌تاپ هست و به نظرم روز به روز داره ضعیف‌تر هم می‌شه. نمی‌دونم چیکار کنم :(

فعالیتی سراغ دارید که بشه انجام داد غیر از استفاده از وسایل دیجیتال؟ غیر از کتاب خوندن؟

 

۹-یلداتون مبارک 💙🌹

 

۱۰-بیاید از فال حافظی که گرفتید بگید 😃

من تو کامنت‌ها می‌گم.

اوضاع داغون (پست ۱ درصد فوتبالی)

امیر + ۱۳۹۹/۹/۲۶، ۲۱:۲۴

یک نگاه به پیج باشگاه اولسان هیوندای کره انداختم(همون تیمی که قراره فینال جلوی پرسپولیس بازی کنه.).تعداد کامنت‌ها به خاطر فعال‌های مجازی ایرانی به شدت بالا بود. از کری خوانی‌ها و حرف‌هایی که رد و بدل می‌شد. کاری به این قضیه ندارم که این کار‌ها درست هست یا نه که بیایم از یک تیم غیر ایرانی برای بردن تیم رقیب حمایت کنیم.

متاسفانه اکثر کامنت‌ها پر بود از فحاشی و مواردی که واقعا جای تأسف داره. به کری‌خونی اعتقاد دارم. به نظرم یکی از جذاب‌ترین کارهایی هست که هر کسی می‌تونه انجام بده. اما این فحاشی‌ها برام قابل درک نیست. خصوصا اینکه بخوایم به هموطنمون بیایم فحاشی کنیم. اونم چه نوع فحاشی. فحاشی‌هایی که به مادر‌ها مربوطه. یک لحظه تصور کنین اون بنده خدایی که بهش همچین فحشی داده شده، اگه خدای نکرده مادر نداشته باشه... دیگه خودتون تا آخر قضیه برین ... باور کنین فوتبال و هر چیز دیگه‌ای ارزش این فحاشی‌ها رو نداره.

می‌دونم این پست قرار نیست به کسی چیزی یاد بده و در این روندِ تأسف‌بار هم تأثیری نداره. اما اوضاع داره خیلی بد می‌شه ...

 

+بعد فینال یک عدد پست اختصاصی به فوتبال منتشر می‌کنم. چه پرسپولیس ببره و چه ببازه و ممکنه خیلی‌ها هم با پستم مخالف باشن :)

 

++در آخر هم هفته‌ها با خودم کلنجار رفتم و دوراهی خیلی بدی گیر افتادم.

از یک طرف دوست دارم که پرسپولیس ببره و بالاخره جای اون ویترینشون عوض بطریِ آب معدنی یک عدد جام باشه :)))))

 

از یک طرف دیگه اگه ببره این جماعت من رو رها نخواهند کرد :))))) (به روایت تصویر)

 

+++قالب‌ها هم برام دغدغه شدن‌😐😂

مثل اینکه دوستان با سیستم میان ساختار قالب به هم می‌خوره!

چند عدد روزانه‌نویسی

امیر + ۱۳۹۹/۸/۱۷، ۰۰:۲۹

خب خب ، تفریبا ۳ ماه شده که روزانه‌نویسی نداشتم و خیلی دلتنگِ این قسمت شدم. فقط بگم که میخوام بخش‌هایی غیر از روزانه‌نویسی هم داشته باشم مثل معرفی فیلم و عکاسی و نکات دیگه که ممکنه خوشتون بیاد :) 

به دلیل اینکه ۳ ماه ننوشته بودم ممکنه پست طولانی باشه :)

 

۱-تقریبا دو ماهی شده که خونه‌مون رو عوض کردیم و البته همینجا توصیه میکنم که ابدا نقل مکان نکنین . به هیچ وجه ، چون قطعا تا چند روز پدرتون درمیاد و کلی چیز میز باید تعمیر و جابه‌جا کنید. البته که این کارها ممکنه برای آینده مهم و مفید واقع بشه ولی در کل میگم اگه خواستید نقل مکان بیهوده‌ای داشته باشید ، فکر سختی‌های بعدش رو هم داشته باشید. کلی چیز میز هم این وسط گم شد :/ 

این نکته هم لازمه که بگم دکوراسیون خونه به خاطر اعمال سلیقه‌های مختلف چندین بار عوض میشه و این فرایند ۱ ماه طول میکشه که دکوراسیون خونه شکل ثابتی به خودش بگیره و مجبورین هر روز این دکوراسیون رو حتی به صورت تنهایی تغییر بدید :)

البته این رو هم بگم که در حین نقل مکان ممکنه با همچین پدیده‌هایی رو‌به‌رو بشید.

 

 

فقط خواهشا تاریخ انقضای قرص رو بخونید و متوجه بشید :)))

سال ۲۰۱۵!

در رابطه با این یکی هم که دیگه کلا صحبت نکنم بهتره :)

 

 

تاریخ انقضا رو بخونید لطفا. 

مال سال ۸۴!!!!!!!!


 

۲-هفته‌ی دیگه به احتمال خیلی زیاد آزمون افسر یا همون درون‌شهری رانندگی دارم و قشنگ دیگه تمرین کردم . امیدوارم موقع امتحان استرسی نشم (که مطمئنم میشم😑). دفعه‌ی قبلی هم نزدیک بود قبول بشم ولی ولی ولی هول شدم و کلی استرس وجود من رو گرفت و فاتحه :| همه‌چیم اوکی هست ولی موقع امتحان از کلاچ و ترمز ماشین میترسم که خاموش بشه. آخه میدونین ، اولین باری که آزمون دادم ، از شانس بَدم ، اولین نفر بودم که امتحان میدادم و تجربه‌ای هم نداشتم ، خلاصه رفتم نشستم. همون اول با کلی اعتماد به نفس روشن کردم و میخواستم حرکت کنم ، ماشین خاموش شد :| و فکر کنم این ترس رو از اون موقع دارم در حالیکه در حالت عادی خیلی هم عالی رانندگی میکنم و الان هم حتی داخل شهر هم رانندگی میکنم و مشکلی هم ندارم (ماشینمون فرمونش هیدرولیک نیست و البته این رو هم بگم که آینه وسط هم نداره :)))) ) ولی این آزمون رو اگه قبول نشم احتمالا میفته برای ماه دیگه امتحانم 🤦‍♂️

(و البته جا داره اینجا هم بگم که لعنت بهت کرونا به خاطر این همه زمان :/)

 


 

۳- از کلاسهای مجازی بگم خدمتتون؟ در یک کلمه بخوام توصیفشون کنم افتضاحه!! این کلاسها همه‌چیم یعنی کل زندگیم رو به هم ریخته . میدونین، ما سه تا سامانه داریم و هر آن ممکنه اساتید داخل یکی از این سامانه‌ها کلاسشون رو شروع کنن. یکی اسمش (شمیم) هست. یکی دیگه سامانه کشوری و اون یکی هم استانی و وقتی زمانِ کلاس شروع میشه ، من و بقیه‌ی دوستان مجبوریم مدام این سه تا سامانه رو چک کنیم و ببینیم بالاخره کدوم یکی رو باز میکنه (لازم به ذکره که اساتید به خودشون زحمت نمیدن قبل کلاس بگن کدوم سامانه برگزار میکنن) و خب تقریبا ۱۰ دقیقه‌ی اول کلاس رو تأخیر میخوریم :|

و میدونین قسمت بدِ ماجرا کجاست؟ اینکه ۱ ساعت و نیم داخل کلاس باشی و استاده هم حضور غیاب بکنه و بفهمه حاضری و برات ثبت کنه و بعد داخل سامانه ببینی که برات همون جلسه غیبت رد کرده 🤦‍♂️😑

دو بار این اتفاق ناخوشایند برام پیش اومده و از استاده دلیل غیبت رو میپرسم در جواب میگه که :«مدرک رو کن که سر کلاس بودی.»

من: ندارم🙄

استاد : پس چی میگی؟

این آقا فکر میکنه که بنده فقط اسمم داخل کلاس بوده و سرگرم کار دیگه‌ای غیر از کلاس بودم.از این به بعد وارد هم کلاسی میشم یک دونه اسکرین‌شات میگیرم که مدرک داشته باشم و الکی من رو به این چیزای الکی متهم نکنن. البته بگم که بعضی اساتید از بس خواب‌آور درس میدن آدم حوصله‌اش سر میره و اندکی به خواب میره :)))

 


 

۴-امروز صبح هم میخواستم به وای‌فای خونه وصل بشم . دیدم که ۴ تا چراغ مودِم‌مون روشن نیست. صبر کردم ، صبر کردم و باز هم صبر کردم . دیدم فایده‌ای نداره. متوحه شدم که خط تلفن خونمون هم قطعه. بابام خط تلفن رو چک کرد که ببینه درست هست یا نه و دید کلا خط خونه قطعه ، از خونه رفتیم بیرون و کابل خط تلفن رو چک کردیم و تا یک مسیر پیش رفتیم که شاهد قطعی ارتباط کابل خط تلفنمون بودیم :/

قشنگ یک قسمتِ کابل خط تلفن منطقه رو قطع کردن و برداشتن و البته من موندم و یک اینترنت دیتایی که معلوم نیست چه‌قدر ازش مونده. خدا کنه زودتر بیان و درستش کنن وگرنه برای کلاس‌ها بدبختم . خصوصا که این دو هفته هم نوبت کنفرانسم میرسه🤦‍♂️

فقط نمیدونم به چه هدفی اون قسمت کابل تلفن رو قطع کرده . واقعا فازِ طرف رو متوجه نمیشم :( میخواستم از اون قسمتی قطعی کابل عکس بگیرم و متوجه عمق فاجعه‌ی داستان بشید ولی بیخیالش شدم . باز ممکنه کسی از عملِ عکس گرفتن دیوار یک خونه بد برداشت کنه(خط کابل چسبیده به دیوار یک خونه‌ای از اطراف هست).

 

 

 

خبببببببببب خالی شدم :)

روزانه نوشت

امیر + ۱۳۹۹/۴/۳۱، ۲۳:۲۰

برای این مدل نوشتن هم باید یک اسم مخصوص خودم ابداع بنمایم :)

 

۱-پست قبلی مشکل ایموجی رو گفته بودم ، درست شد . با سیستم هم میشه ایموجی گذاشت اگه سیستم ویندوز ۱۰ داشته باشه. اما چجوری؟

الف)کافیه اون قسمتی که میخواید تایپ کنین رو کلیک کنین که حالت نوشتن فعال بشه

ب)ویندوز و ; رو بگیرین و نگه دارین.

ج) تصویر ایموجی ها میاد

البته ایشون بهم راهنمایی کرده بودن 

یک بار امتحان کنم ببینم درسته؟!

😑

خب مثل اینکه درسته :دی

البته از این ها هم استفاده میکنم (منظورم :) اینه یا :( یا :| اسمشون رو نمیدونم چی میگن)

دیگه اون لیست مالکیت معنویتون رو پر نمیکنم 😅

 

۲- بهمن ماه دو تا کتاب از کتابخونه حرم گرفته بودم برای یک تحقیقی که یکی از درسامون باید انجام میدادم که این کرونا اومد و ... تا الان هم گویا کتابخونه حرم بسته بوده ولی دیشب اس ام اس داد که کتاب رو برگردونم موندم چه کنم 😞

 

۳-با داداشم نشستیم stronghold به صورت شبکه بازی کردیم به ظاهر با همدیگه دوستیم ولی در باطن سایه همدیگه رو با تیر میزنیم 😂 هی تو کشور همدیگه آتیش سوزی به پا میکردیم 🤣🤣

کیا با این بازی که گفتم خاطره دارن ؟

 

Buy Stronghold Crusader HD Steam Key Game

 

جای بازی های استراتژی مثل  generals zero hour و age of empires این روزها خیلی خالیه. با اینکه این بازی ها مال نسل من نیست ولی کلی باهاشون خاطره داشتم 😔

یک پست از بازی هایی که کردم میخوام بذارم :) احتمالا پست بعدی خواهد بود :)

 

۴- بازی pes2021 ارائه نمیشه :( میخوان موتور بازیسازیش رو عوض کنن و برای ۲۰۲۲ بترکونن . امیدوارم این دفعه از فیفا بزنه جلو . چون تا اونجایی که میدونم موتور بازی سازی که میخوان باهاش بازیه رو بسازن خیلی خوب و قویه (  unreal engine 5  )

 

۵- میگم سرگرمی غیر از فیلم و کتاب هست ؟ 🤔 موندم برای تفریح داخل خونه چیکار کنم  . از بیکاری میرم  آشپزی میکنم 😐😂

بیرون هم که نمیرم . چون وسواس گرفتم شدید . به هر چی دست میزنم که احتمال بدم آلوده باشه دستام رو میشورم 😑

 

۶-قرار بود شام املت بخوریم . بعد مامانم میخواست غذا رو درست کنه . بنده هم یک مدت فرایند آشپزی رو زیرنظر نداشتم . وقتی رفتم آشپزخونه دیدم بابا داره غذا درست میکنه. منم برای اینکه از وقوع یک فاجعه انسانی دیگه جلوگیری کرده باشم ادامه آشپزی رو به عهده گرفتم 😂 بابام آشپزیش نه خوبه و نه بد (در کل قابل قبوله) مشکل من با سیره . بابام علاقه زیادی به سیر و پیاز داره و از همینها داخل همه غذاها میریزه . البته من ابدا مشکلی با این قضیه ندارم . یعنی دیدم افرادی که املت درست میکنن که داخلش سیر و پیاز هست  . اما مشکل املت بابای من اینه که عوض اینکه املت با سیر درست کنه ، سیر با املت درست میکنه 😂 بخوام واضح تر بگم بابام هر چی سیر دستش میاد سیر میریزه داخل املت ، و  ممکنه فقط از چیزی که میخوریم مزه سیر بیاد زیر دندونمون و اون تیزی که بعید میدونم کسی جز بابام دوست داشته باشه 😐😂

 

۷- از آشپزی خودم گفتم . بنده در حد یک تخم مرغ و نیمرو بیشتر بلد نیستم و اوج خلاقیتم اینه که تخم مرغ رو در کل سطح ماهیتابه پخش کنم 🤦🏻‍♂️😅 و گرچه سه ساله دارم روی املت درست کردن کار میکنم اما همچنان وقتی املت رو درست میکنم یا گوجه پخته شده درست کردم یا تخم مرغ و بد تر از اون اینکه ۹۰ درصد مواقع غذا میسوزه🤣

 

۸-بحث املت شد . سوختگی غذام دلیل داره . یک اصولی داره املت که نمیدونم در جریان هستین یا نه . در واقع این رو از داداشم یاد گرفتم چون املتهاش واقعا عالیه . گوجه رو که ریز میکنین منتظر میشین تا له بشه و آبش کامل تبخیر بشه و وقتی تبخیر شد (اینجا گوجه های من میسوزه🤦‍♂️😂) همون موقع نمک رو به اندازه کافی میریزین + روغن و بعد یک مدت تخم مرغ رو میریزین . دقت کنین که تخم مرغ ها زیاد نباشه  چون طعم گوجه بیشتر حس بشه و املت هم اون رنگ قرمز گوجه رو داشته باشه که انصافا خیلی قشنگه. اینطوری اگه درست کنین املت یک طعم ترش به خودش میگیره که این طعم رو من خیلی دوست دارم 👌🏻 ولی خب انتظار این رو هم داشته باشین که سه سال پشت سر هم املتتون هم بسوزه 🤦🏻‍♂️😑😂

 

۹-فکر کنم اولین پستم بود که بعد مدتها حرفی از درس و امتحان نزدم :)

درهم برهم نوشت

امیر + ۱۳۹۹/۴/۲۵، ۲۲:۴۲

سلام‌:)

 

امتحانا تموم شد رسیدیم به قسمت داغون نتایج امتحانا . اول هم بگم که انقدر من رفتم گلستان ، سعدی نرفته (بی مزه هم خودتی) والا . خب جون بکن نمره رو بذار دیگه . سخته برات ؟‌ ما که باید ماه رمضون ساعت ۴ بعد از ظهر برای کلاست حاضری میزدیم و یک دقیقه دیر میشد کل یک جلسه پر چی؟😐

ممکنه از خودتون بپرسین چرا سر یک دونه غیبت دارم اینطوری حرص میخورم . لازم به توضیح است که اون قدیم ندیم ها که کرونا نبود و اوایل ترم بود ، من یک جلسه نرفتم و تقریبا ۷۵ درصد کلاس هم غایب شدن . این استاده هم که از این همه غایب جا خورده بود ، برای غایبین سه تا غیبت زد  و سه تا غیبت مساوی است با حذف واحد درسی 😐

 

میخواستم درباره نمرات بگم. اول اینکه درس ورزش یا باکلاس ترش رو بگم تربیت بدنی ، اعتراضی که بهش کردم و گفتم :

-جون هر کی دوست داری بهم یک نمره ای بده

این آقا لطف کرد و در جواب گفت :

-با سلام بررسی شد .و با توجه به شرایط موجود کرونایی  بابت فعالیت مرتب ارفاق گردید .

و من در اون لحظه :

😍😍😍😍

اصلا حال کردم باهاش :)

یک اعتراض هم به اون یکی استاد دیگه کردم و همه جا براش فرستادم متن اعتراضم رو. 

سین کرد و جواب نداد😐  حقم رو خورد :(

اما در کل به ریسکش می ارزید. اگه اضافه میکرد که خیلی بهتر میشد. 

 

 

این وضعیت نمراتم هست . درس ۳ واحدی که ۱۸ شدم ، همون درسی بود که اعتراض کردم و جواب نداد . میخوام برای درس اولی از بالا که ۱۸ شدم هم یک پیام بفرستم و ازش ارفاق بگیرم چون اون موقعی که امتحان دادم مریض بودم (حدود یک ماه پیش). و درس دوم هم که ۱۹.۲ شدم هم ۰.۲ کم داده بهم. میخوام به ایشون هم اعتراض بزنم.لامصب ۵ واحده برای خودش.البته احتمال این هم وجود داره که استادا سین کنن و جواب ندن 😑

اون درسی هم که نمره ای براش نیومده نمیدونم مشکلش چیه . احتمالا دوباره سامانه بعضی از نمرات رو ثبت نکرده 😐🤦🏻‍♂️ البته امتحانش رو دادم و نمره اش برام ثبت شده که ۲۰ بود . البته فکر کنم کل کلاس ۲۰ شدن :)) انقدر که ساده بود

 

درسته نمره برای پاس شدن کافیه ، اما کلا اینجا فرق داره . نمره یک ملاکه برای طی کردن مراحل سخت تر . 

اما در کل  رقابت رو به یک نفر بدجوری باختم:(((( 

یکی از همکلاسی هام بود که نمیخواستم ازش پایین تر بشم که شدم.

 


 

به فرموده برادرم ، ویندوز سیستمم رو عوض نمودم و کلی هم خوشگلش کردم . اومد در کنارش برام لینوکس ۲۰۲۰ رو هم نصب کرد . چون خودش عاشق لینوکس هست  مدام میومد امکاناتش رو بررسی میکرد و ذوق مرگ میشد 😑

اون اول که ویندوز رو نصب میکنی ، حس یک آدم با کلاس خارجی بهت دست میده تا وقتی که محتاج به یک کرک یا پچ برای ادامه کار ویندوزت بشی و بقیه نرم افزار ها هم همینطور .

خلاصه اینکه ویندوز رو عوض کردم و لحظه ای که فکر میکردم همه چی درست شده :

 

Quickly Solve - Your PC Ran into a Problem and Needs to Restart

 

😑😑😑😑😑


راستی چون گوشیم از این ایموجی ها(😑😂🤦🏻‍♂️😐) نداره و کلا هم با گوشی پست نمیذارم ، مجبورم بیام وبلاگ های مختلف و اون ایموجی رو کپی کنم و یکجا داخل پنل خودم ذخیرشون کنم 

خلاصه راضی باشین :)

ذهن پر مشغله

امیر + ۱۳۹۹/۳/۲۵، ۲۱:۵۸

این روز ها ذهنم بیش از حد با خودش کلنجار میره .

 

انگار همه چی براش مهم شده . 

 

کار و شغل

درآمد

درس های دانشگاه

تحقیق ها و تکالیف دانشگاه

شروع امتحانات اون هم به صورت مجازی🤦🏻‍♂️

حس پوچی دارم از اینکه هیچ کاری نمیکنم

ذهنم درگیر آینده هست . نمیتونم از آینده چشم بردارم .

ساکت تر از همیشه ام ، تنها ، درون خود

از این دغدغه ها مشکلی ندارم.

اینکه براشون اقدامی نمیکنم من رو آزار میده . 

 

اینجا تبدیل به مکانی شده که از دست دغدغه هام فرار کنم :(

حتی بستنش هم راهکار چاره سازی نبود :(

روزانه نوشت

امیر + ۱۳۹۹/۳/۲۲، ۰۰:۲۵

سلام :))

امیدوارم حال همگی خوب باشه . در ادامه پست قبلی که مریض شده بودم الان حالم خیلی خیلی خوب شده :) ممنونم از همتون . فقط اینکه مامانم از من گرفته :( البته که تا حدودی زیادی درمان شده و با این حال همچنان بی حاله . توی این وضعیت مریضی مجبور بودم برای کلاسای مجازی کارها رو انجام بدم . میدونین که اساتید باور نمیکنن من مریضم :|| صد تا قسم بخوری ، دستت رو بذاری رو قرآن ، خودت رو هم بکشی باز هم قبول نمیکنن . 

 

جا داره بگم که صد لعن و نفرین بر اون کسی که ایده آزمون مجازی و کلاس مجازی و ... رو داد یکی از مزخرف ترین ایده های ممکن برای ادامه تحصیل بود . استاده ساعت 4:30 بعد از ظهر میاد کلاس میذاره انتظار داره همه بیدار باشن . خب مرد حسابی !! ساعت 4:30 بعد از ظهر کی کلاس میذاره ؟ یا یکی دیگه موقع ماه رمضون ساعت 8 صبح کلاس گذاشته بود :|| حرفی ندارم واقعا. 

 

در رابطه با آزمون مجازی هم بگم که ماشالله اساتید دارن قشنگ کار میکشن . یکی از این اساتید که اصلا قیافه اش رو در این ترم ندیدم یک جزوه به عنوان منبع امتحانی برامون گذاشته حالا جزوه اش رو دانلود میکنم و تعداد صفحه ها :

102 صفحه 

واکنش من :indecision

یعنی انتظار داره ما 102 صفحه، اون هم در قالب پی دی اف برای امتحانش بخونیم ؟

از تربیت بدنی هم بگم که امتحانمون ، گرفتنِ ویدیو از خودمون در حال شنای سوئدی هست. همینجا هم بگم که من یک دونه هم نمیتونم برم 😂 منتظر پیشنهاداتتون برای ماست مالی این بخش هستم :)

 

از اخبار وبلاگی هم این چالشی که برگزار شده . البته بیشتر بهش میخوره پویش باشه تا چالش . در ارتباط با جنگل های زاگرس که دچار آتیش سوزی شده. 

 

پیشنهاد فیلم سینمایی هم دارم :)

اسم : our last men in the phillipin ( بازماندگانمان در کشور فیلیپین در سال 1898)

سال تولید : 2016

کشور: اسپانیا

                      1898, Our Last Men in the Philippines - Wikipedia

یک فیلم اسپانیایی ، از داستان فیلم هم هیچی نمیگم چون قطعا لو میره :)

+فقط سیبیل های فرد جلویی :)))

 

 

راستی بگم که وب رو چند روز آینده میبندم ( ایام امتحانات رسیده :|| ) و کلا فعالیتم تا یک مدتی چه در وبلاگ خودم و چه در وبلاگ بقیه به صفر میرسه :) 

پیشاپیش عذرخواهم.

پسرِ ... :| + برای کنکوری ها

امیر + ۱۳۹۹/۳/۱۷، ۱۶:۲۲

اول از همه میخوام که این سوال رو جواب بدین :

 

به نظر شما پسر بالغی که از بیرون میاد و دستاش رو نمیشوره و به همه جا دست میزنه و ماسک هم نداره چیه ؟

 

۱- شاخ (از نظر بقیه)

 

۲- دچار بیماری خود شاخ پنداری

 

۳- بوووووووووووووق 

 

۴- گزینه ۲ و ۳

 

خیلی ممنون اگه شرکت میکنین.

تقریبا ۴ روز هست درگیر یک بیماری عفونی شدید ( شبه کرونا )‌ شدم و الان هم دارم دوران نقاهت بیماری رو میگذرونم و از همین پسرِ ...... (.....جواب نظرسنجی هست) هم گرفتم . اولش با سرفه های شدید شروع شد و بعدش هم سردرد و تب و لرز در آخر هم بی حالی .شاید کرونا بوده ولی بعید میدونم چون زمانش خیلی کم بود. فقط امیدوارم مامانم نگیره که بدبخت میشم :( 

با دو تا آمپول تونستم وضعم رو بهتر ( و نه خوب ) کنم .کسی که میخواست آمپول بزنه ،آمپول اولی رو زد هیچی؛ دومی رو میخواست بزنه گفت :

-به آمپول نگاه نکن . 

هر کی این جمله رو بشنوه طبیعتا ترسش بیشتر میشه !! ای بابا.

تا یک مدتی هم فقط خاموش میخونم وبلاگ ها رو .

 

 

+بخش برای کنکوری ها رو هم میتونین در منو ببینین مخصوص امتحان نهایی برای دانش آموزهای نظام جدید البته یکم دیر شد چون مریض بودم.

قدر مدرسه رو بدونید.

امیر + ۱۳۹۹/۳/۱۴، ۰۰:۱۴

استادمون گفته بود عکستون رو بذارین داخل پروفایلتون .

من هم گشتم داخل گوشی ام . هیچی نبود.به یکی از دوستای صمیمی دبیرستانم گفتم عکس اگه از من داره بفرسته.

هر چی عکس که من داخلش بودم فرستاد 

یهو دلم برای مدرسه تنگ شد :(

 

چه قدر خاطره که دیگه زنده نمیشن 

لعنتی!

چه قدر زود گذشت :(

میخوام برگردم مدرسه :(

 

+ یک دونه عکس انتخاب کردم که داخلش خودم و چند تا از دوستام هستن . حالا همه بچه های دانشگاه این افراد داخل عکس رو میشناسن و دربارشون سوال میپرسن :|

 

++ شاید یک چند روزی نباشم .