ماه رمضان - قسمت دوم
داخل قسمت اول اومدم یک بخشی از ناراحتیهام رو گفتم که خیلی به این ماه ربط داشت. این قسمت دوم خیلی ارتباطی نداره. بهتره بگم هیچ ارتباطی نداره با این حال میخوام دربارهشون صحبت کنم. (لینک قسمت اول)
تقریبا یک ماه قبل بود که یک پست موقت گذاشته بودم اینجا و داخلش نوشته بودم:
اینطور که بوش میاد احتمالا به زودی یک دعوای درست و حسابی باید داشته باشم !!!!!
چقدر مسئولیت ناپذیر آخه 😑
قضیه از این قرار بود که یک مسابقهی کشوری همراه با جمعی از دانشجویان فعال و البته شبه فعال برگزار کردیم که در طی اون یک سری افراد با هم دیگه به صورت دو به دو با همدیگه بازی میکردن و کسی که برنده میشد میرفت مرحلهی بعد با برنده دیگه دو به دو بازی میکرد(یک چیزی شبیه جام حذفی).
مرحله اول تقریبا ۱۶ نفر بودن که با همدیگه رقابت میدادن یعنی ۸ مسابقه و مسابقه هم اینطوری بود که هر کسی یک متنی رو باید مینوشت و برای ما با مشخصاتش ارسال میکرد. من هم خیلی سریع که نتایج رو دریافت میکردم شروع به داوری میکردم و نتیجه رو اعلام میکردم اما دوست عزیزمون (داور دیگهمون) خیلی ریلکس و بیخیال میومد و میگفت که:« خیر تحلیل این متون نیاز به وقت بیشتری داره» !!! و البته در آخر هم خیلی قشنگ تنبلی اش رو ماستمالی کرد و ادامه داد :« باید بیشتر بررسی کنم که هر کسی رفت بالا واقعا حقش باشه و حق کسی خورده نشه به هر حال اینها حقالناس هست» حالا این آقا همون کسی بود که سر کلاسها میخوابید و نصف دیگه زمان رو هم از کلاس بیرون بود بعد میاد برای من از حقالناس صحبت میکنه :)))))) ضمنا من این آقا رو از ترم یک میشناسم که همکلاسی بودیم و اساتید رو با عبارت «دکتر» خطاب میکرد :))) . خلاصه دوستمون نتیجه رو گفتن و تموم شد و مرحلهی بعد، متأسفانه دیگه تا آخرین مرحله همینطوری بود و دقیقا هم بابت این موضوع خیلی خیلی عصبانی شده بودم و قطعا اگه پست موقت اینجا نمیزدم دیوونه میشدم.
به هر حال مسابقه نهایی هنوز برگزار نشده در حالیکه ۱۰ روز از مسابقهی قبلی گذشته و دوست عزیزمون که خیلی به حقالناس اعتقاد داره پیامهای بنده رو سین میزنه و بعد دو روز جواب میده. بنده هم قبلا نظرم رو در رابطه با افرادی که کامنت یا نظر میذارم و سین میکنن ولی جواب نمیدن رو گفتم (پست مربوطه و البته پست مربوطهی دیگه) (البته یکسری استثناعات هم هستن این بین که اشکالی نداره)
واقعا نمیدونم چجوری دارم این موجود رو تحمل میکنم. جدیدا هم دیگه دارم با تیکه و کنایه جواب میدم بهش تا به خودش بیاد ولی فعلا کاربردی نداشته و این نکته رو بگم که به ندرت عصبانی میشم ولی اگه عصبانی بشم قطعا از کوره از در میرم ...
حالا این مسابقهی آخر کِی برگزار بشه معلوم نیست و من واقعا شرمندهی اون افراد باقیمونده در مسابقه هستم ...
+از چالشهای دیگهی مسابقه مخالفت با حضور خواهران بود. قطعا اگه دانشجویان دختر در این مسابقه شرکت میکردن سطح مسابقات خیلی خیلی بالاتر میرفت اما با مخالفت معاون امور استانی همراه شد و کلی هم سر این قضیه باهاش بحث کردیم اما نذاشت. اتفاقا این بین هم چند نفر از همین دانشجویان دختر اومدن به پیویم و گفتن که برای مسابقه میخوان شرکت کنن (داخل پوستر مسابقه آیدی خودم رو گذاشته بودم که افراد برای ثبت نام به بنده مراجعه کنن) نمیدونستم دیگه با چی رویی بهشون بگم که مسابقه فقط مخصوص برادران هست و اجازه ندارید شرکت کنین و کلی هم بابت این موضوع عذرخواهی کردم🤦♂️ . البته که اون افراد هم خیلی خوب با این قضیه برخورد کردن. انتظار داشتم که بیان و بهم اعتراض کنن که چرا فقط مخصوص آقایون مسابقه زدیم و ... که خداروشکر اینطوری نبودن 😌
++خب اینم از ماه رمضون. مهمترین اتفاقات همینها بودن.
+++یک بخش دیگه هم در قسمت منو به وجود اومده به نامِ « کارهایی که در قرنطینه انجام بدیم» هست. میتونین با نظراتتون یک مجموعه کار برای دوران در خونه موندن داشته باشیم. (لینک قسمت مربوطه)
سلام:)
کلا دانشگاه فرهنگیان یه پا cia برای خودش... هرچند من به شدت میپسندم این محیط رو نسبت به محیط دانشکده های دیگه!