روزانهنویسی (امیکرون - قسمت سوم) - نظرات رو بعدا جواب میدم ...
امروز صبح وقتی میخواستم از خواب پاشم متوجه شدم که بابا احساس سنگینی توی سرش داره :) بله بابام هم کرونا گرفت. البته بعد از چند دقیقه متوجه شدم که سر من هم به شدت درد میکنه و حس خوابآلودگی و بدتر از اون گلودرد شدیدی که داشتم. خوابآلودگی و سردرد رو گذاشتم به حساب دیر خوابیدن و گلودرد رو هم به خاطر آلودگی هوا. آخه من هر روز گلودرد دارم و تقریبا یک چیز عادی هست. اما این گلودرد نهایتا تا ظهر باید خوب میشد ولی بدتر شد :) و اینکه فهمیدم من هم به کرونا مبتلا شدم ... البته از نوع خفیفترش. بعد از ظهر هم همراه با بابا رفتیم دکتر که چند تا دارو بده و وقتی میخواست گلوم رو چک کنه اینطوری بود:
- عا کن گلوت رو ببینم.
+ عااااااااااا
بعد یک ثانیه
- اوه اوه. دهنت رو ببند 🤦♂️
مثل اینکه اوضاع خیلی بد بوده 😅
الان که داروها رو خوردم خیلی بهترم. تازه اوکالیپتوس هم استنشاق کردم و برای بینی و تا حدودی گلودرد عالی بود. الان گلودردم تا حد زیادی خوبه ولی التهابش رو میتونم حس بکنم و اینکه قراره سرفههام از اینی که هست بدتر بشه.
من از سرفه میترسم. از اینکه خشک بشه و قطع نشه. دوبار برام این قضیه پیش اومد و احتمالا دوباره هم پیش بیاد. واقعا ترسناکه. اینکه سرفه «کهنگی» بشه(نمیدونم همچین اصطلاحی دارین یا نه. یعنی همون که قطع نشه) و دقیقا برای همینه که دوست ندارم سرما بخورم. چون این سرفه خیلی خیلی سخت برطرف میشه. الان هم یک نیمچه حساسیتی سر همین درمان نشدن سرفه پیدا کردم و میترسم که بدتر بشه.
فقط خدا بخیر کنه ...
و دوباره به اونایی که میگفتن کرونا چیزی نیست و رسانه داره امیکرون رو ترسناک جلو میده و به عنوان کسی که خانوادهاش این تجربه رو داشته، باید بگم که لطفا قبل از اینکه بخواین حرف بدون مدرک و دلیل بزنین یک بار همین امیکرون رو تجربه کنین اون وقت ببینیم که نظرتون در این باره چی هست. منی که خانواده ام تجربه کرده متوجه شدم که میزان خطرناک بودن امیکرون خیلی خیلی کمه ولی پدر سیستم ایمنی بدن رو درمیاره. الان مامانم یک هفته هست که درگیر بیماری هست ولی نتونسته به طور کامل احیا بشه.
این پاراگراف آخر رو یک بار و در دو پست قبلی گفته بودم و باید بگم که یک نفر دقیقا همین حرفا رو میومد بهمون میزد و برای من این حرفاش خیلی زور اومد ...